کنوانسیون جوانان هوادار سازمان مجاهدین خلق در ۵ آبان ۱۴۰۴، تنها یک گردهمایی نبود؛ یک زلزله سیاسی و اجتماعی بود که ستونهای ماشین ۴۷ ساله شیطان سازی رژیم را لرزاند. حضور نسل تازه ای از دختران و پسران آگاه، با پرسش های بی پروا و پاسخ های دقیق خانم مریم رجوی، فضاهای دروغ افکن را با ضربه ای کوبنده فرو ریخت و از همان لحظه، رسانه ها و مزدوران ریز و درشت رژیم را در آشفتگی فرو برد.
وقتی جوانانی که اکثرشان در اروپا و آمریکا بزرگ شدهاند، بیهیچ فشار و منفعت شخصی، با افتخار اعلام میکنند که انگیزه شان برای پیوستن به مجاهدین، نقش رهاییبخش زنان در این سازمان است، تمام داستانسازیهای چند دهه رژیم، در یک لحظه فرو میریزد. این نسل با چشم باز دریافته است که آزادی، یک واژه تزئینی نیست؛ بلکه مسیر تکامل تاریخی دارد و زنان مجاهد آن را دههها قبل از بسیاری از کشورهای دیگر پیمودهاند.
شناخت یک سازمان سیاسی، با برچسبهای دروغین و قضاوتهای سطحی بدست نمیآید؛ باید به دستاوردهای تکاملیاش نگاه کرد. شواهد به روشنی نشان میدهد که سازمان مجاهدین خلق، در ساختار و عمل، نه تنها حقوق سیاسی و اجتماعی زنان را تثبیت کرده، بلکه با شکستن الگوی سلطه، هژمونی زنان را در رهبری نهادینه کرده است. در چنین دستگاهی، حق انتخاب پوشش نه یک «امتیاز»، بلکه بدیهیترین حق انسانی است. این سطح از رهایی و آگاهی، طبیعی است که رژیم زنستیز و ترسان از زن آزاد را دیوانه کند.
اما واکنش اخیرشان از جنس دیگری است: هراسی آمیخته با دستپاچگی.
این تاریخ را، نه میشود پاک کرد و نه تحریف. هیچ مزدوری، حتی اگر صد مقاله بنویسد، نمیتواند حقیقتی را که با خون نسلها ثبت شده، از میان بردارد.
این بار اما در برابر پیشروی فکری و اجتماعی، اتاق جنگ روانی رژیم، مزدور نفوذی و همپالگی پیشانی سیاهش را به میدان فرستاد. آنها پس از ۴۷ سال، ادعا کردند که مجاهدین در تظاهرات زنان، در اسفند ۵۷ علیه حجاب اجباری حضور نداشتند!
کشفی مضحک تر از این ممکن است؟
طبق اسناد، فیلمها و عکسهای معتبر آن دوران، هواداران مجاهدین با حجاب انتخابی خود در خط مقدم حفاظت از زنان ایستاده بودند و نشان دادند که حتی در مقابل ادعاهای نادرست و هدفمند، واقعیت تاریخی غیرقابل انکار است.
اطلاعیه مجاهدین نیز صریح و روشن میگوید:” تحمیل جبری هر شکلی از حجاب بر زنان، نامعقول و نامقبول است”.
در روزهایی که هیچ کس جرات ایستادن نداشت، مجاهدین بر روی أصول خود ایستادند و هزینه پایبندی به أصول و پرنسیب های انقلابی شان را در قتل عام های ۶۰ تا ۶۷ با جان و خون خود پرداختند. این، نه ضعف، که نماد قدرت و جسارت است؛ پاسخی کوبنده به هر مزدور و نفوذی که خیال میکند میتواند با تحریف و دروغ، درخشش آزادی و مقاومت را محو کند.
این دستپاچگی اما یک پیام واضح دارد: ترس؛ ترس از نسلی که امروز به صحنه آمده و روایتهای پوسیده آنان را با یک پرسش ساده متلاشی میکند؛ ترس از زنی که امروز نماد آزادی است؛ ترس از سازمانی که هر قدر هم حمله کنند، نه تنها خاموش نمیشود بلکه بزرگتر میشود.
و باز همان تناقض آشکار:
و عجبا رژیمی که مدعی است «مجاهدین پایگاه ندارند»، خود با وسواسی بی سابقه، شب و روز به تعقیب، اعدام، زندان، شکنجه و شیطان سازی علیه آن مشغول است، درباره شان مقاله های سفارشی تولید می کند و هر فرصتی را برای تخریب شان غنیمت می شمارد!
اگر سازمانی بی أثر بود، چرا این همه بودجه، رسانه، قلم به مزد، پروندهسازی و هیاهو؟ چرا این لرزه همیشگی از نامی که میگویند «مردم نمیخواهند»؟
پاسخ ساده است: حمله دائمی، نشانه قدرت و اثرگذاری مجاهدین است؛ نه ضعف شان.
و حقیقت آخر این است:
زن با روسریاش تعریف نمیشود؛ زن با انتخابش تعریف میشود.
و انتخاب آزاد، جوهره همان مسیری است که مجاهدین به پیش میبرند:
زن – مقاومت – آزادی
حمله به ظاهر، ابزار کسانی است که از حقیقت می ترسند.
و همه میدانند:
مشکل آنها با روسری نیست؛ مشکل شان با آزادی است. و طبیعی است که از سازمانی بترسند که ستون اصلی و پایدار همین آزادی است.
طوبی حق شنو دسامبر ۲۰۲۵