محمد ناهید: روباهی که برای گرگ درنده زوزه می کشد

 

در روزگاری که بوی الرحمان جمهوری اسلامی و رهبر درمانده اش از هر ترک دیوارش بیرون می‌زند، ناگهان صدای غرولندهایی از لابه‌لای انبوه خاطرات یک «اصلاح‌طلب حکومتی بذله گو!! » بلند می‌شود؛ غرولندهایی که نه از سر شجاعت، نه از سر بیداری سیاسی، بلکه بیشتر شبیه زوزه‌ی روباهی است که برای اثبات وفاداری‌اش، کنار گرگِ درنده می‌نشیند و ادای هول‌انگیز بودن شرایط را درمی‌آورد.

محمد خاتمی، رئیس‌جمهوری که سال‌ها پیش با لبخندی شرم آور به مردم تحمیل شد و با سکوت و لبخند رضایت به قتل دانشجویان و نیز قتل های زنجیره یی امتحان وفاداری به "رهبر" را پس داد، حالا در واپسین روزهای یک نظام رو به فنا، دوباره از لانه بیرون خزیده است. نه برای دفاع از مردم، نه برای نقد ریشه‌ای این ساختار سرکوبگر، بلکه برای آنکه برگ جدیدی از استمرارطلبی را به دفترچه‌ی خدماتش اضافه کند و به یانکی‌های آن‌سوی آب پُز بدهد که "ما هنوز قابل استفاده‌ایم، ما هنوز می‌توانیم این رژیم نیمه جان نفس‌نفس‌زن را سر پا نگاه داریم".

این روزها رفتار استمرارطلبان آدم را یاد موجوداتی می‌اندازد که غریزه‌ی بقا را با «هرطور شده بمانید!» اشتباه گرفته‌اند. رژیمی که حتی اوباش خودش از بوی پوسیدگی‌اش به سرفه افتاده‌اند و در آستانه‌ی فروپاشی قرار دارد، درست در همین نقطه، گروهی از وفادارانِ سابق – همین روباهانِ همیشه‌ نالان، ناگهان با اضطرابی عجیب به تکاپو افتاده اند: از نامه‌نگاری با بیرون گرفته تا پیام‌های صلح‌ انگارانه برای فرنگی‌ها و تحلیل‌هایی که بیشتر شبیه التماس سیاسی است تا تفسیر.

اما استمرارطلبان امروز بیش از هر زمان دیگری به مسافران کشتی تایتانیک می‌مانند؛ با این تفاوت که آن‌ها نه به دنبال قایق نجات، بلکه به دنبال راهی هستند که ناخدای نیمه‌مرده را قانع کنند "اجازه بده ما هم در این غرق شدن محتوم همراهی‌ات کنیم، تا اسم‌مان در لیست خدمه باقی بماند".

خاتمی و یارانش خوب می‌دانند که اگر پردة آخر نمایش قدرت نزدیک باشد، سهم آن‌ها در تاریخ چیزی جز همدستی خاموش با سرکوبگران نخواهد بود. از همین روست که این روزها از ادبیات "هشداردهنده"‌شان بوی التماس می‌آید. آن‌ها، هم نگران فروپاشی‌اند، هم نگران‌اند که در لحظة سقوط، کسی یادشان بیندازد با چه شدت و حدّتی در خدمت همین ساختار بودند.

روبه‌صفتی در سیاست یعنی همین: نقدی که نقد نیست، اعتراض هایی که اعتراض نیست، و شجاعتی که تنها وقتی به صدا درمی‌آید که بوی مرگ نظام به مشام برسد. و چه طنز تلخی است که همین روباهان حالا سعی دارند با زوزه‌های ساختگی، خود را ناجیان آینده معرفی کنند؛ غافل از اینکه مردم سال‌هاست فهمیده‌اند و آبان 1398 گواه همین حقیقت بود.