حسین مهدوی: یک پاسدار سیاسی و اعتصاب غذای زندانیان قزلحصار

تواب نادم و مأمور گشت آخوندها برای شکار مجاهدین، ایرج مصداقی که خواب های پنبه دانه ای اش همه نقش بر آب شده و با مقاله های افشاگرانه دستش حسابی رو شده، مدتی بود کمتر آفتابی میشد و هم در رد اتهامات و افشاگری ها و وصف جمال بی مثال خودش به اسم همسرش مقاله می نوشت و هم به تعداد کمتر از انگشتان دست نویسنده های جدید خلق میکرد که برای اولین بار در سایت وزین «پژواک ”لباس شخصی های رژیم با اسامی ساختگی و بریدگان و تسلیم طلبان“ ایران» ظهور میکردند که قلمشان با قلم خودش اغلب مو نمیزد و بعضا هم غلام خانه نشینش بودند. بعد از صدور اطلاعیه 7 دسامبر دبیرخانه شورای ملی مقاومت وی باز هم بیگدار به آب زده و وسط میدان می پرد و در مقاله ای تحت عنوان «چند نفر در زندان قزلحصار اعتصاب غذا کرده اند؟ نگاهی به اطلاعیه شورای ملی مقاومت» می نویسد 4 روز صبر کرده و دندان بر جگر ساییده شاید اعضای شورا و هواداران آن جلوی اشتباه یک عدد در اطلاعیه را بگیرند. واقعا این میزان صبر ایوب از طرف مصداقی که لابد با بیخوابی و انواع زجر های دیگر هم همراه بوده تحسین بر انگیز است. یادتان باشد که یکی از وظایف این کذاب مزدور می نیمیزه کردن هر چه بیشتر آمار قتل عام شدگان توسط نظام آخوندی است که دراینجا در چرتکه انداختن در مورد آمار زندانیان اعتصاب غذا کرده، جلوه کرده است.

در هر حال بعد از 4 روز صبر و تحمل و زجر بالاخره مصداقی از اینکه شاعر مبارز حمید اسدیان در شعرش زندانیان اعتصاب غذایی را ”قهرمان“ نامیده طاقتش طاق میشود و دست به قلم میبرد و ضمن افشای اشتباهات اطلاعیه شورا جرایم زندانیان را هم رو میکند و با نشستن روی صندلی قاضی صلواتی می نویسد چرا «زندانیان جرائم عادی قزلحصار را که در زمره ی قاتلان، قاچاقچیان مواد مخدر و گاه قربانیان خطرناک اجتماع» و منجمله ”در زمره خطرناکترین بزهکاران“ هستند را (قهرمانان) می نامد. مزدور نامبرده حتی از اینکه به ”مادران، همسران و فرزندان رنجدیده و داغدار“ این قربانیان، که بزعم این مزدور قاضی مرتضوی مدار لابد آنها هم ”در زمره ی قاتلان، قاچاقچیان مواد مخدر“ و ”خطرناکترین بزهکاران“ هستند درود فرستاده شده، آنقدر آشفته شده که نمیتواند سوز دلش از این ظلم روا رفته در حق همکاران سابق و فعلی اش در شکنجه گاه ها و مجریان شلاق و جوخه های اعدام را فریاد نکند.
مصداقی که بنا به سوابق مشعشع قبلی در سایر موارد مشابه، از جزئیات پرونده تک تک این قربانیان رژیم با دریافت خبرهای موثق از داخل سیستم های اطلاعاتی رژیم و از طریق دوستان مورد اعتمادش اطلاع پیدا کرده، در یک فقره جدید از هول حلیم در دیگ افتاد و جرم زندانیان را مشخص کرد ولی متأسفانه فرصت نکرد حکم آنها را هم صادر و اجرا کند و برای هر یک از این زندانیان حداقل 74 ضربه شلاق و برای سارقین «گیوتین» قطع انگشت و برای قاچاقچیان طنابهای اعدام را آماده کند و زندانیان را از بلاتکلیفی و اجبار برای اعتصاب غذا در بیاورد. بالاخره هر چه باشد مصداقی که در خارجه زندگی میکند و هر از گاهی هم در مصاحبه با رادیو تلویزیون های آنچنانی کراواتی هم میزند حکمش شاید سبک تر از قاضی مرتضوی و قاضی صلواتی و..... غیره باشد.
این بریده مفلوک هر کاری میکند نمی تواند منشأ وزارت اطلاعاتی خمینیکار های قلمی اش را بپوشاند. نوشته هایش که، مملو از لو دادن مبارزین و بی حرمتی به قهرمانان شکنجه و اعدام شده و با همه مخفی کاری ها و زبانبازی ها افشاگر بریدگی ها و خیانتهای خودش است و حالا هم به همزبانی با رژیم ضد بشری در محکوم کردن اعتصاب غذای زندانیان قربانی در بند و مشخص کردن جرایم آنان که در چنگال همین رژیم برای خودشان راه ایستادگی و مقاومتی پیدا کردند، نشسته است.
واقعا چه کسی غیر از مصداقی و همپالگی هایش میتواند رژیمی که ولی فقیه اش که یک آخوند 2 زاری بیشتر نبوده بیش از 95 میلیارد دلار بیت المال مردم ایران را دزدیده، رژیمی که تجاوز به زندانیان قبل از اعدام فتوای امام دجالش بوده، رژیمی که قتل و جنایت کار لحظه مره پاسدارانش است، رژیمی که 80 میلیون ایرانی را به بند کشیده و با پرداخت نکردن حقوق کارگران و کارمندان به مدت 6 ماه تا یکسال آنها را به خاک سیاه نشانده، رژیمی که واردات و تهیه و توزیع مواد مخدر زیر سر بالاترین مقامات و آقازازه هایشان و فرماندهان سپاه و نیروهای امنیتی اش است، رژیمی که مراکز تأدیبی اش را فاسد ترین ولایتمدارها اداره میکنند و ربودن دختران معصوم از شهرها و روستا و فروششان در بازارهای کشورهای عربی خلیج فارس توسط بالاترین مقامات خود این رژیم مدیریت می شود، رژیمی که هزینه هایش برای سرکوب مردم، ساخت بمب اتمی و دخالت در سوریه و عراق و صدور تروریسم در سراسر جهان سر به آسمان میزند و پول نفتش بی حساب به جیب آخوندها و نوچه هایش میریزد و .....، این همه جنایتکار و خائن را ول کند و یقه زندانیانی که همه، بله همه و با هر جرمی تا وقتی که این دشمنان خدا و خلق حاکم اند، قربانیان همین رژیم فاسد و جنایتکار هستند را بگیرد و حتی چشم دیدن مقاومتشان در اعتراض به اعدام های بیوقفه یا شرایط دادگاهها و زندان ها را نداشته باشد. بعد هم بجای حمایت از قربانیان، جرایم آنها را یادآوری کند که اینها «زندانیان جرائم عادی قزلحصار (و) در زمره ی قاتلان، قاچاقچیان مواد مخدر و گاه قربانیان خطرناک اجتماع هستند.». در این جملات جز فرهنگ آدمکشان خمینی و خامنه ای چیز دیگری میبیند؟
چقدر باید قلب مصداقی با این رژیم بتپد که در اروپا و در سوئد بنشیند و حرکت اعتراضی زندانیانی که برای حق و حقوق خودشان دست به اعتصاب غذا زدند و همین مقاومتشان قابل ستایش است، را اینجور در دادگاه خود مجرم بشناسد. البته کیست که نداند که مصداقی از مقاومت در برابر این رژیم در هر شکل و در هر ابعادی وحشت دارد و در اینجا بطور خاص از موج اعتصاب غذا در زندان های رژیم (مثل زندان لیبرتی و پشتیبانان جهانی اش) که توسط بعضی از مبارزین ایرانی کرد و سنی و ... هنوز ادامه دارد مغزش مثل مغز اربابش کهیر زده است.
آنچه که مشخص است این زندانیان در این مقاومتشان قطعا از تسلیم طلبانی امثال مصداقی و باندش الهام نگرفته اند، چون از این کار دستجمعی بوی مقاومت می آید و همین امر به مصداقی مزدور حسابی خورده و آنرا دست آویز حمله به این زندانیان و اطلاعیه حمایت و تحسین از این حرکتشان قرار داده و اینجور پاسدارگونه به اعلام جرایم  زندانیان کشانده است.
یک چیز را میدانم که اعتصاب غذا یک مقاومت است، پس بر مقاومت ایران مبارک باد که زندانیان عادی نیز راه مقاومت را برگزیدند، بر همه اعتصاب غذاکنندگان در لیبرتی و اشرف نشان در جهان مبارک باد، چون اشرف نشانان نیز درسرتاسر جهان مثل اشرفیان در لیبرتی دقیقا دارند مقاومت میکنند تا درسی پایدار باشد برای همه.
یک توصیه هم به مصداقی چی ها دارم که از آنجا که تعداد زندانیان رژیم سفاک آخوندی زیاد است و مصداقی به تنهایی قادر به شلاق زدن و اجرای حکم همه آنها نیست این مزدور را در این راه همراهی کنند.
در اینجا با وام گرفتن قسمتی از افشاگری امیر پرویزی یکی از مجاهدان زندان لیبرتی در اثبات دجالگری و دروغ پردازی مصداقی مطلبم را به پایان میبرم:


امیر پرویزی از زندان لیبرتی
18 تیر92
«ایرج مصداقی به تازگی در میان انبوهی یاوه گویی بر ضد مبارزه و مقاومت ما اشرفی ها، از جمله ادعا کرده که مجاهدین «به یک کارگر بی‌خبر از همه جای درمانده، پول هنگفتی» داده بودند که عکس رهبری مقاومت را در تظاهراتی مقابل دانشگاه تهران بلند کند و او(مصداقی) وظیفه دارد درباره «داستان غم‌انگیز» آن «کارگر بی خبر» از زبان سایر زندانیان سیاسی که شاهد بوده اند، روشنگری کند.
فرد مورد اشاره مصداقی، این جانب (نویسنده این سطور- امیر پرویزی) هستم که در جریان تظاهراتی در تاریخ 21 تیرماه سال1384در مقابل دانشگاه تهران، عکسهای رهبری مقاومت را بالای سرم بردم
من البته افتخار «کارگر» بودن را که در نظر پادوهای رژیمهای سرکوبگر و استثمارگر، مترادف درماندگی و بی خبری است، نداشته ام. اما هم برای اطلاع و نیاز مصداقی وهم برای شناساندن ترفندهای کثیف این عامل اطلاعاتی رژیم، من کارمند یک شرکت کامپیوتری در زنجان بودم و در قسمت مونتاژکردن کامپیوتر (ensemble) و بخش فنی و سخت افزار آن قسمت مسئولیت داشتم. به خاطر کار تخصصی ام به اینترنت دسترسی داشتم و از همان ابتدا اخبار مقاومت و مجاهدین را دنبال می کردم و در ارتباط با ستاد اجتماعی مجاهدین در داخل کشور فعالیت می کردم.
بنابراین به روشنی پیداست که وقتی من در تاریخ 21تیر دستگیر شدم و خودم را کارگر بی پولی معرفی کردم که برای پول دست به این کار زده، این اطلاعات از صحبتهای بازجویان نشت کرده و قاطی کردن اسامی توسط خبرنگار و وبلاگ نویس وزارتی هم، ناشی از رودست خوردن خودشان است.
منشأ اطلاعات مصداقی بازجویانی هستند که در ضرب و شتم و شکنجه من و سایر تظاهرکنندگان نقش مستقیم داشتند. وقتی ایرج مصداقی 8 سال بعد از دستگیری یک مجاهد تحت عنوان «نامه سرگشاده» همان اطلاعات را بلغور می کند، بیش از هر چیز نشان می دهد که به چه نیازی از رژیم آخوندها پاسخ می دهد!
منشأ اطلاعات مصداقی کجاست؟
حالا ببینیم مصداقی اطلاعات دست اول این که به یک «کارگر درمانده از همه جا بی خبر برای بالابردن عکس رهبری مقاومت پول هنگفتی داده» شده را از کجا آورده است؟
ساعت 7 بعدازظهر همه نفرات را به حفاظت اطلاعات ونک بردند. آنجا بازجویی اولیه از من شروع شد. یک سرهنگ حفاظت اطلاعات و چند نفر دیگر شروع به ضرب و شتم و اذیت و آزار من کردند. دژخیم علت و چرایی موضوع عکس را که بالای سرم برده بودم می پرسید، من هم طبق سناریو خودم گفتم یکی «پول» داد این عکس را بالای سرم بگیرم من هم «بیکار»بودم و نیاز به «پول»داشتم.
بازجو عصبانی می شد و فحش رکیک می داد و می گفت: «غلط کردی! اگر من همین الان بروم از کابل یک کارگر افغانی را بیاورم و بگویم یک میلیون می دهم این را بلند کن، می گوید: چون این عکس مسعود رجوی است، می ترسم این کار را بکنم. ادبیات تو مال اشرف است. همین جمله که می گویی عکس را بالای سرم ببرم، حرف مجاهدین است تو چطور می خواهی این مزخرفات را باور کنم. یالا بگو ببینم داستان چیست؟».
ملاحظه می کنید که هم منشأ اطلاعات مطالب ایرج مصداقی بازجوها و شکنجه گران رژیم هستند و هم فرهنگ و منطقی که برای ارزیابی مسائل و آدمها و حرفها دارد، همان فرهنگ و منطق آنهاست».