فرزند شاه مخلوع دیگر بار از سبد جادو و جنبل خاندان « جلیل»! و درادامه صنعت « پروژه سازی»، از پروژه ای بنام « گارد جاویدان » پرده برداری نمود.
گرچه وی عامدانه از ارائه هرگونه اطلاعات مشخص به عموم در رابطه با این « هیاهوی » تبلیغاتی خودداری کرده است، اما نفس استفاده از این نام ، آنهم با سابقه سیاه تاریخی و سرکوبگرانه ارتش خصوصی شاه ، نه تنها توهین به شعوروهویت مبارزاتی مردم ایران، سازمان های انقلابی و مبارز و نیز تمامی شهدا و اسرا در دیکتاتوری پهلوی میباشد ، بلکه نشان از آن دارد که وی برخلاف تمامی دعاوی بظاهر دموکراتیک ، بواقع بدنبال برقراری یک دیکتاتوری دیگر،آنهم با اهرم « نظامی – امنیتی » است.
این پروژه، که هدف اصلی آن تطهیر چهرهی خاندان منفور، فاسد و دزد پهلوی و جا انداختن فرزند اول « بهعنوان یک رهبر سیاسی است، مدتهاست که با شکست روبرو شده اما همچنان با کمک برخی رسانههای استعماری فارسیزبان، به حیات مصنوعی خود ادامه میدهد.
یکی دیگر از دلائل سوال برانگیز بودن برای این اقدام، همان نبود هرگونه سند یا برنامه عمل مشخص ، عدم پایگاه اجتماعی و منابع ملموس داخلی برای اثبات بستر اجتماعی و سیاسی این نامگذاری می باشد، بطوریکه قاطعانه میتوان آن را به مانند سنوات همیشگی صرفا در چارچوب پروپاگاندای رسانهای ، مخدوش نمودن فضای سیاسی و ایجاد توهم در فضای مجازی ارزیابی نمود.
چنین شیوه هایی را وی به کرات در سنوات مختلف و بویژه با آغاز جنبش های اعتراضی در سال 1401 و سوء استفاده های مالی مورد استفاده قرارداده بود، تا بدین سان ضمن موج سواری بر خواسته های بحق جامعه ، چنین وانمود نماید که گوئیا سلطنت سرنگون شده، بخشی از جنبش برای حاکمیت مردمی و سرنگونی رژیم آخوندی را تشکیل می دهد!!
سخن از نمونه هایی مانند « ققنوس ، پیمان نوین ، ایران را پس می گیریم ، ائتلاف دوران گذار ، شورای همبستگی ایرانیان، شورای ملی ایران، افق بین المللی ایران» را ما به کرات تجربه کرده ایم.
از سوء استفاده مالی سخن به میان آمد ، جا دارد تا به نمونه کوچکی از آن بپردازیم. به یقین درحافظه خوانندگان گرامی هست که رضا پهلوی برای حضور در جلسات سخنرانی خود بلیت عادی را « 150 دلار» و ویآیپی را « 250 دلار» قیمت گذاری کرده بود. مضافا براین نیز قیمت همنشینی در کناررضا پهلوی « 456 دلار » و صرف ناهار با همسر وی « 250 دلار» هزینه برمیدارد.
همچنین رژیم آخوندی در رابطه با پروژه ای بنام « پیمان نوین » که با بیش از یک میلیون امضاء جعلی در فضای مجازی برگزار شد ، بصراحت بند را لو داده و می نویسد : « این کارزار بخشی از تلاشهای رضا پهلوی برای تقویت جایگاه خود در اپوزیسیون جمهوری اسلامی بود». ( سایت حکومتی خبرآنلاین 6 آبان 1404) .
لذا در یک تحلیل منطقی ، حال باید سوال کنیم که چه انگیزهای در پس چنین نامگذاری قرار دارد. آیا هدف واقعی از این پروژه احیای سلطنت است؟ یا اینکه بیشتر هدف تبلیغاتی و رسانهای ، آنهم از سوی دوایر استعماری با هدف سد بستن در مقابل نیروی پیشتاز مجاهدین خلق و نیز اصلی ترین و مهم ترین آلترناتیو موجود بنام « شورای ملی مقاومت » در صحنه داخلی کشور می باشد؟
مضافا براین واقعیت نیز باید تاکید کرد ، از آنجایی که رضا پهلوی درحال حاضردرخارج از کشور زندگی میکند و از وجود هرگونه تشکیلات و سازمان رزم – چه در داخل و چه در خارج - بی بهره می باشد و نیز با توجه به شرایط سیاسی و اجتماعی و بویژه حضور گسترده کانون های شورشی در ایران ، شعبده جدید به یقین بخشی از سیاستهای راهبردی و در هماهنگی با اتاق های فکر امنیتی رژیم آخوندی طراحی شده است.
مهمترین شاخص برای این نکات را می توان در عدم حمایت گسترده مردمی از برنامه های بکرات کپی برداری شده وی از مقاومت ایران ، جستجو نمود، زیرا یکی از اصلیترین الزامات برای پروژههای اینچنینی، داشتن حمایت گسترده مردمی است. این واقعیت در حالی است که بنابر تمامی ارزیابی های حقیقی از درون کشور ، وی و اتاق های فکر او که بخش بزرگی از آنان از سوی دوایر امنیتی و اطلاعاتی رژیم آخوندی به خارج فرستاده شده اند ، تا به امروز نتواسته اند اعتماد و حمایت بخش کوچکی از جامعه را کسب نمایند.
بهترین ادله برای این سخن نیز همان برگزاری اکسیون های این طیف با حضور حداکثری چند صد تن در خارج از کشور می باشد.براین منطق و از آنجائیکه هر پروژههای سیاسی یا اجتماعی نیازمند منابع، ساختارهای سازمانی، و استراتژیهای مشخص برای اجرایی شدن آن می باشد ، لذا مشخص نیست که فرزند شاه مخلوع با کدامین پشتوانه اجتماعی دست به چنین جو سازی های تصنعی زده است.
سخن از پنج پارامتر مهم مانند « جذب نیرو ، اهداف ، منابع مالی و لجستیکی و نیز تحلیل مشخص از امر سرنگونی » است که به یقین رضا پهلوی از آن نه تنها بویی نبرده ، بلکه اساسا در چارچوب فکری، فرهنگی و اجتماعی وی و خانواده او قرار ندارند، زیرا استراتژی وی صرفا بر حمایت های خارجی با دخالت نظامی و پهن کردن فرش قرمز برای رسیدن او به تخت سلطنت استوار گردیده است.
سحن آخر آنکه ، از آنجایی که راه اندازی عملی این پروژه قلابی امکان پذیر نمی باشد ، لذا باید آن را صرفا یک « طرح توخالی و فیک » ارزیابی نمود که تنها تبعات مخرب آن همان تضیعف جنبش سرنگونی و یارگیری عامدانه برای دشمن مردم ایران یعنی دیکتاتوری ولی فقیه می باشد.
بدین سان رضا پهلوی، « مهره سوخته سلطنت » بدلیل عدم هرگونه پایگاه اجتماعی واقعی، مقبولیت بینالمللی و استقلال فکری، اکنون درهیأت یک بازیگر در پروژه های تبلیغاتی دوایر امنیتی رژیم آخوندی ، سپاه پاسداران و دوایر استعماری نقشآفرینی میکند، تاجائیکه طی سالیان اخیر با راه اندازی ارتش سایبری ، اکانتهای جعلی و تیمهای سایبری، تلاش دارد تا صرفا خود را در فضای رسانهای و مجازی پررنگ جلوه دهد..