حسین سعیدیان: بررسی ساختار و تحلیل ضرورت رهبری زنان در گذار به دموکراسی در ایران

 

بررسی ساختار و تحلیل ضرورت رهبری زنان در گذار به دموکراسی در ایران

پروفسور حسین سعیدیان، استاد دانشگاه

 

بخش اول: تعریف مشکل - استبداد مذهبی و بحران زن‌ستیزی

حاکمیت استبداد مذهبی در ایران، صرفاً یک رژیم دیکتاتوری کلاسیک نیست؛ بلکه یک بحران مزمن و یک ماشین سازمان‌یافته‌ی نقض حقوق بشر است که در مرکز آن، دشمنی عمیق و خشونت‌بار با آزادی و حقوق زنان قرار دارد. این نظام توتالیتر، زن را به نمادی از «تهدید نظم ایدئولوژیک» خود تقلیل داده و از نخستین روزهای حکومت خود، با سرکوب زنان  کوشیده است پایه‌های اقتدار خود را تثبیت کند.

در این دستگاه فکری، حجاب اجباری نه یک حکم فقهی، بلکه بیانیه‌ای سیاسی است؛ نقطه‌ی آغاز پروژه‌ای سرکوب‌گر که با کنترل پوشش بدن زنان آغاز شد و به محدودسازی اندیشه، اراده، و حضور اجتماعی آنان گسترش یافت. این زنجیر، قرار است آزادی را از سطح بدن آغاز و تا عمق اندیشه محدود سازد. در چنین ساختاری، «زن بودن» به‌مثابه جرم تعریف می‌شود؛ گناهی که باید با سرکوب، حذف، و انکار پاسخ داده شود.

نهادینه‌سازی ستم جنسیتی در قانون. ستم بر زنان در نظام ولایت فقیه، نه یک انحراف یا خطای اجرایی، بلکه یک سیاست رسمی و نهادینه‌شده است که به‌طور سیستماتیک در قوانین کشور تثبیت شده است. قوانین موضوعه رژیم از جمله قانون جزای آن، زن بودن را معادل نقص، ضعف، و جرم تلقی می‌کنند؛ تا آنجا که ارزش شهادت زن در دادگاه نصف مرد است و دیه‌ی او نصف دیه‌ی مرد محاسبه می‌شود. تبعیض علیه زنان گاه نه‌تنها در زندگی روزمره، بلکه حتی پس از مرگ نیز ادامه می‌یابد. در برخی گورستان‌ها و امامزاده ها، محدودیت‌هایی اعمال می‌شود که به‌طور خاص متوجه زنان است؛ از جمله ممنوعیت نصب تصویر آنان بر سنگ‌مزار. در مواردی، بنرهایی با لحنی هشدارآمیز نصب شده‌اند که اعلام می‌کنند: «آنها که سنگ مزارشان خانم است در اسرع وقت برای برداشتن عکس اقدام نمایند؛ در غیر اینصورت سنگ مزار آنها برداشته خواهد شد.» این نوع برخورد نه‌تنها یاد و خاطره زنان را هدف قرار می‌دهد، بلکه نشان‌دهنده استمرار نگاه تبعیض‌آمیز در مکانی است که باید محل آرامش و احترام باشد.

در برخی مجازات‌ها، از جمله سنگسار، زنان با خشونتی مضاعف و برخوردی سخت‌گیرانه‌تر نسبت به مردان مواجه‌اند؛ خشونتی که نه‌تنها جسم را هدف قرار می‌دهد، بلکه کرامت انسانی را نیز زیر سؤال می‌برد. از سوی دیگر، در قوانین کیفری، مسئولیت یک دختربچه زیر ۹ سال قمری برابر با یک پسر ۱۵ ساله در نظر گرفته می‌شود؛ تناقضی آشکار که نشان می‌دهد در منطق این نظام، زن در زمان مجازات به‌مثابه بزرگسالِ مسئول شناخته می‌شود، اما در زمان احراز صلاحیت‌های اجتماعی و سیاسی، مانند قضاوت، وکالت یا مشارکت در تصمیم‌گیری‌های کلان، فاقد اختیار و صلاحیت تلقی می‌گردد. این ساختار حقوقی، زنان را به شهروندان درجه‌دو و حتی درجه‌سه تبدیل کرده و آنان را از حقوق بنیادین انسانی، اجتماعی، و سیاسی محروم ساخته است.

بیرون راندن سیستماتیک زنان از عرصه‌های عمومی و اقتصادی. نتیجه‌ی مستقیم ایدئولوژی زن‌ستیز رژیم، تحمیل سرکوب گسترده و بیرون راندن زنان از عرصه‌های عمومی، سیاسی و اقتصادی است. این سیاست‌ها در حالی اعمال می‌شوند که زنان نیمی از جمعیت کشور و بخش قابل توجهی از فارغ‌التحصیلان دانشگاهی را تشکیل می‌دهند. با این حال، نرخ مشارکت اقتصادی زنان در ایران، که بین ۱۶ تا ۱۹ درصد برآورد می‌شود، در مقایسه با بسیاری از کشورهای منطقه، در پایین‌ترین سطح جهانی قرار دارد.

محدودیت‌های شغلی، تبعیض ساختاری، و ترویج گفتمان‌هایی نظیر «شغل اصلی زن همسرداری و مادری است»، بخشی از سیاست‌های هدفمند رژیم برای مهار پتانسیل اعتراضی عظیم در میان زنان است. رژیم ولایت فقیه با این سیاست‌های ضد انسانی، به‌طور سیستماتیک زنان را در فقر، حاشیه‌نشینی، و انزوای اجتماعی نگه داشته و مانع از شکوفایی ظرفیت‌های فردی و جمعی آنان شده است.

خلاء یک راه‌حل ایدئولوژیک برای گذار دموکراتیک. بحرانی با این عمق ایدئولوژیک، نیازمند راه‌حلی فراتر از تغییرات صرفاً سیاسی یا ساختاری است. در برابر روایت ارتجاعی و توتالیتر رژیم ایران، و برخلاف دیدگاه برخی از شبه‌روشنفکران پوپولیست یا دین‌ستیز، اسلام به‌عنوان یک میراث فرهنگی، تاریخی و اعتقادی، ریشه‌های عمیقی در جامعه ایران و منطقه خاورمیانه دارد.

بسیاری از اندیشمندان و سیاستمداران بین‌المللی تأکید کرده‌اند که راه‌حل پایدار نه در نفی دین، بلکه در ارائه‌ی تفسیری مدرن، دموکراتیک و آزادی‌خواهانه از آن نهفته است، تفسیری که بتواند با بنیادگرایی مقابله کند و در عین حال به باورهای فردی احترام بگذارد. مشابه نقشی که مارتین لوتر در آزادسازی مسیحیت از سلطه‌ی کلیسا و استبداد مذهبی ایفا کرد، ایران نیز نیازمند رهبری‌ای است که بتواند اسلام و بخصوص مذهب شیعه  را از اسارت آخوندهای حاکم بر ایران نجات دهد و با یک رویکرد اصیل با اسلام جدایی دین از دولت را  پیش ببرد.

مأموریت تاریخی یک آلترناتیو جدی، اینست که به دور از برداشتهای ضد مذهبی که خواه ناخواه رژیم حاکم بر ایران برنده آنست با درک اصولی سکولاریسم و جدایی دین از دولت، و مرز کشیدن قاطعانه میان سوءاستفاده از مذهب برای سرکوب (بنیادگرایی) و احترام به آزادی و برابری مذاهب است. این بازتعریف رابطه‌ی دین، دولت و جامعه، یک ضرورت بومی برای ایران و پیش‌شرط حیاتی برای ثبات و تغییر در کل خاورمیانه محسوب می‌شود. در این نقطه، نقش رهبری‌ای که قادر به ارائه‌ی چنین اصلاحی باشد، نه‌تنها مهم، بلکه اجتناب‌ناپذیر است.

 

بخش دوم: راه حل - رهبری زن مسلمان مترقی در رأس آلترناتیو دموکراتیک

در مواجهه با بحران زن‌ستیزی نهادینه‌شده در دیکتاتوری مذهبی ولایت فقیه، راه‌حل صرفاً در تغییرات ساختاری یا سیاسی خلاصه نمی‌شود، بلکه نیازمند یک تحول بنیادین در سطح گفتمان و رهبری است. انتخاب یک زن مسلمان مترقی در رأس آلترناتیو سیاسی، نه ‌یک اقدام نمادین، بلکه پاسخی راهبردی به بحران چندلایه‌ی استبداد مذهبی، تبعیض جنسیتی، و انحصار دینی است.

شورای ملی مقاومت ایران، که متشکل از سازمان‌ها و شخصیت‌های برجسته اپوزیسیون است، در اجلاس سالانه خود در سال ۱۳۷۲، خانم مریم رجوی را به‌عنوان «رئیس‌جمهور منتخب برای دوران انتقال حاکمیت به مردم ایران» برگزید. این انتخاب، نه‌تنها یک تصمیم سیاسی، بلکه پاسخی راهبردی به بحران چندلایه‌ی استبداد مذهبی و زن‌ستیزی در ایران بود. خانم رجوی از دل مبارزه‌ای سهمگین و در بطن خطر برخاست؛ زنی که در میدان نظامی، در رهبری سیاسی، در برجسته‌سازی نقش زنان به‌عنوان نیروی اصلی تغییر، و در عرصه انسانی، آزمون‌های سنگینی را پشت سر گذاشته است.

تناقض راهگشا: زن مسلمان در برابر فاشیسم دینی. انتخاب خانم مریم رجوی به‌عنوان رئیس‌جمهور منتخب شورای ملی مقاومت ایران برای دوران انتقال، یک تضاد بنیادین با ساختار فکری رژیم ولایت فقیه ایجاد می‌کند. در حالی که رژیم حاکم، زن را تهدیدی علیه نظم ایدئولوژیک خود می‌داند، حضور یک زن مسلمان در رأس آلترناتیو، این نظم را در سطح نمادین، سیاسی و ایدئولوژیک به چالش می‌کشد. این انتخاب، نه‌تنها مشروعیت دینی رژیم را زیر سؤال می‌برد، بلکه نشان می‌دهد که اسلام می‌تواند در خدمت آزادی، برابری و دموکراسی قرار گیرد.

اسلام دموکراتیک: بازتعریف گفتمان دینی. در جوامعی مانند ایران که دین نقش فرهنگی و اجتماعی عمیقی دارد، نفی کامل دین نه‌تنها ناکارآمد، بلکه مخرب است. راه‌حل پایدار، پس زدن سوءاستفاده های ارتجاعی از دین و ارائه‌ی تفسیری اصیل، مدرن، دموکراتیک و آزادی‌خواهانه از اسلام است؛ تفسیری که با بنیادگرایی مقابله کند و در عین حال به باورهای فردی احترام بگذارد. مقاومت ایران این رویکرد را با عنوان «دو اسلام سراپا متضاد» معرفی می‌کند: یکی اسلام سرکوب‌گر رژیم، و دیگری اسلام آزادی‌خواه و انسانی.

نقش خانم رجوی در این گفتمان، مشابه نقش تاریخی مارتین لوتر در آزادسازی مسیحیت از سلطه کلیسا است. او با تأکید بر جدایی دین از دولت، سکولاریسم اصولی و نه ضدیت کور با مذهب، و حقوق بنیادین فردی، چارچوبی برای بازتعریف رابطه‌ی دین، دولت و جامعه ارائه می‌دهد؛ چارچوبی که نه‌تنها برای ایران، بلکه برای ثبات منطقه خاورمیانه حیاتی است.

برنامه ۱۰ ماده‌ای: نقشه راه برای ایران آینده. راه‌حل پیشنهادی خانم رجوی، در قالب «برنامه ۱۰ ماده‌ای»، یک نقشه‌ی راه جامع برای استقرار جمهوری دموکراتیک و کثرت‌گرا در ایران است. این برنامه شامل اصولی مانند جدایی کامل دین از دولت، برابری کامل زنان و مردان در قانون و عمل، انتخابات آزاد با نظارت بین‌المللی، آزادی بیان، رسانه، و تشکل‌های مدنی، استقلال قوه قضائیه و تضمین حقوق اقلیت‌ها، و ایران غیراتمی است.  این برنامه، نه‌تنها پاسخ به بحران‌های فعلی است، بلکه ضمانتی برای تحقق حقوق شهروندی و برابری واقعی در ایران آینده محسوب می‌شود.

 

بخش سوم: دستاوردهای سیاسی، دیپلماتیک و سازمانی

حمایت جهانی بی‌سابقه از طرح و رهبری خانم مریم رجوی. طرح سیاسی و چشم‌انداز آینده‌نگر خانم مریم رجوی، حمایت گسترده‌ای را در سطح بین‌المللی جلب کرده است؛ حمایتی که از سوی هزاران نماینده پارلمان در کشورهای اروپایی، اعضای کنگره آمریکا، و شخصیت‌های برجسته سیاسی، حقوقی و فرهنگی ابراز شده است. از جمله حامیان شناخته‌شده می‌توان به الی ویزل (برنده جایزه نوبل صلح)، دانیل میتران (بانوی اول فرانسه)، مایک پنس (معاون رئیس‌جمهور آمریکا)، مایک پومپئو (وزیر خارجه سابق آمریکا)، لیز تراس (نخست‌وزیر سابق بریتانیا)، هاوارد دین (رهبر حزب دموکرات آمریکا)، استیون هارپر (نخست‌وزیر سابق کانادا)، جان برد (وزیر خارجه سابق کانادا)، شارل میشل (نخست‌وزیر سابق بلژیک)، نیوت گینگریچ (رئیس سابق مجلس نمایندگان آمریکا)، و شخصیتهای بین المللی حقوق بشری و مقامات سابق ملل متحد مانند یواخیم روکر رئیس سابق شورای حقوق بشر و طاهر بومدارا بیش از صد برنده جایزه نوبل، و همچنین فرماندهان سابق ناتو، شخصیت های حقوق بشری و فعالین حقوق زنان، و مقامات سابق سازمان ملل متحد اشاره کرد.

این سطح از تأیید بین‌المللی، گواهی روشن بر اعتبار، ظرفیت، و شایستگی خانم رجوی برای ریاست جمهوری دولت موقت دموکراتیک، مشروع، و مورد احترام در سطح جهانی است. بسیاری از این شخصیت‌ها، با صراحت از رهبری، شجاعت، و فداکاری‌های ایشان تمجید کرده‌اند و او را به‌عنوان یک رهبر الهام‌بخش در مسیر گذار ایران به آزادی و دموکراسی معرفی نموده‌اند.

معرفی پروژه‌های کلیدی و تاریخی تحت رهبری خانم رجوی. خانم مریم رجوی، علاوه بر فعالیت‌های گسترده سیاسی و سخنرانی‌های متعدد در پارلمان‌ها و کنگره‌های بین‌المللی، در هدایت و اجرای پروژه‌های پیچیده و حیاتی نقش محوری ایفا کرده‌اند. این پروژه‌ها، که برخی از آن‌ها نقطه‌عطفی در مسیر مقاومت ایران محسوب می‌شوند، بازتابی از توان اجرایی، آینده‌نگری، و تعهد ایشان به آرمان آزادی و برابری‌اند. در ادامه، به چند نمونه از این اقدامات برجسته اشاره می‌شود:

  • جلب هزاران زن به صفوف مقاومت ایران. یکی از برجسته‌ترین دستاوردهای رهبری خانم مریم رجوی، ایجاد و هدایت شبکه‌ای گسترده از زنان مبارز در چارچوب مقاومت ایران است؛ پدیده‌ای که در تاریخ جنبش‌های سیاسی جهان بینظیر است. تحت رهبری راهبردی و الهام‌بخش ایشان، هزار زن مجاهد در شورای مرکزی سازمان مجاهدین خلق، در جایگاه‌هایی چون هم‌ردیف و معاون دبیرکل و نیز به‌عنوان نمایندگان مقاومت در پایتخت‌های مختلف جهان، نقش‌آفرینی می‌کنند. هم‌زمان، هزاران زن دیگر در سراسر جهان به‌عنوان هواداران فعال، در عرصه‌های سیاسی، افشاگری، فرهنگی، اجتماعی و جمع‌آوری کمک‌های مردمی مشارکت مؤثر دارند. این شبکه متشکل از زنان آگاه، متعهد و پیشتاز، به‌عنوان یکی از ارکان اصلی پایداری و گسترش مقاومت ایران در سطح بین‌المللی شناخته می‌شود.
  • الگوی رهبری زنان. تحقق عملی برابری در مقاومت ایران. مدل رهبری زنان در مقاومت ایران، به رهبری خانم مریم رجوی، یک پیش‌نمونه عملی از برابری جنسیتی در ساختار سیاسی و تشکیلاتی است؛ الگویی که می‌تواند در ایران آینده به‌عنوان پایه‌ای برای دموکراسی فراگیر عمل کند. در این جنبش، زنان نه‌تنها حضور دارند، بلکه در بالاترین موقعیت‌های کلیدی نقش‌آفرینی می‌کنند. این ساختار، برابری را از سطح شعار به سطح اجرا ارتقاء داده و نشان داده است که زنان می‌توانند در قلب تصمیم‌گیری‌های راهبردی حضور داشته باشند. این مدل، الهام‌بخش نسل جدیدی از زنان ایرانی است که با اعتماد به نفس، مسئولیت‌پذیری، و توانمندی‌های خود، در مسیر آزادی و دموکراسی نقش‌آفرینی می‌کنند.
  • خروج از لیست‌های تروریستی. یکی از دستاوردهای مهم مقاومت ایران در عرصه حقوقی و دیپلماتیک، حذف نام سازمان مجاهدین خلق ایران و شورای ملی مقاومت و ارتش آزادیبخش ملی ایران از لیست‌های تروریستی اتحادیه اروپا و ایالات متحده بود؛ اقدامی که تحت رهبری مستقیم خانم مریم رجوی و در پی یک کارزار حقوقی و سیاسی چندساله به‌ثمر رسید. این لیست‌گذاری اولیه، که تحت فشارهای سیاسی و برای خوشایند دولت آخوند خاتمی شیاد (رییس جمهور خامنه ای) صورت گرفته بود، با رأی دادگاه‌های اروپایی و آمریکایی لغو شد. در ایالات متحده، دادگاه فدرال تجدیدنظر در واشینگتن دی‌سی حکم داد که وزارت خارجه در حفظ این لیست‌گذاری مرتکب خطای حقوقی شده و فاقد شواهد کافی برای اثبات تروریستی بودن سازمان است. این دادگاه همچنین تأکید کرد که ادامه این لیست‌گذاری، ناقض حقوق قانونی سازمان و اعضای آن است. در اروپا، دادگاه بدوی اتحادیه اروپا در چندین حکم، تصمیم شورای اروپا برای قرار دادن نام مجاهدین خلق در لیست تروریستی را باطل اعلام کرد. در حکمی از سوی قضاییه فرانسه، مبارزه سازمان مجاهدین خلق به‌صراحت به‌عنوان «مبارزه آزادی‌بخش» توصیف شد. این احکام، نه‌تنها مشروعیت مقاومت ایران را به‌عنوان یک نیروی قانونی و دموکراتیک تثبیت کردند، بلکه نقطه‌عطفی در پذیرش بین‌المللی آن به‌شمار می‌روند.
  • انتقال امن از عراق. در یکی از حساس‌ترین مراحل مقاومت ایران، خانم مریم رجوی رهبری یک کارزار بین‌المللی گسترده و بی‌وقفه را بر عهده گرفت که منجر به انتقال امن و سازمان‌یافته‌ی هزاران عضو مقاومت از پایگاه‌های تحت تهدید در عراق به کشورهای اروپایی شد. این پایگاه‌ها، که بارها هدف حملات مرگبار از سوی نیروهای تحت نفوذ رژیم ایران (و دولت دست نشانده خامنه ای در عراق) قرار گرفته بودند، در معرض خطر جدی نابودی فیزیکی آلترناتیو سیاسی قرار داشتند. با تلاش‌های مستمر و هماهنگی‌های دیپلماتیک، این انتقال تاریخی نه‌تنها جان هزاران نفر را نجات داد، بلکه توطئه رژیم برای حذف فیزیکی مقاومت را خنثی کرد و گامی مهم در تثبیت موقعیت بین‌المللی آن برداشت.
  • ساخت اشرف ۳. ساخت اشرف ۳ در آلبانی، تحت نظارت مستقیم و رهبری دقیق خانم مریم رجوی، پاسخی سازمان‌یافته و نمادین به تبعید، تهدید و تلاش رژیم برای حذف فیزیکی مقاومت ایران بود. این مجموعه، که به‌عنوان محل اقامت اعضای سازمان مجاهدین شناخته می‌شود، یک نیمه‌شهر مدرن و خودساخته با زیرساخت‌های پیشرفته، نظم سازمانی، و امکانات کامل است؛ تجلی عزم نسلی که با فداکاری و ایستادگی، راه آزادی را هموار کرده‌اند. در قلب این مجموعه، موزه‌ای بزرگ و حرفه‌ای قرار دارد که تاریخ ۱۲۰ ساله‌ی مبارزات آزادی‌خواهانه مردم ایران را با اسناد، تصاویر، و روایت‌های زنده به نمایش می‌گذارد. این موزه، با محتوای تأثیرگذار و طراحی حرفه‌ای، تحسین گسترده‌ی بازدیدکنندگان بین‌المللی را برانگیخته و به یکی از نمادهای فرهنگی و سیاسی مقاومت ایران تبدیل شده است.
  • هنر در خدمت آزادی: جذب چهره‌های فرهنگی به مقاومت ایران. یکی دیگر از دستاوردهای برجسته خانم مریم رجوی، شخصیت کاریزماتیک و الهام‌بخش ایشان در جذب چهره‌های برجسته هنری ایران به صفوف مقاومت است. هنرمندانی چون زنده‌یاد مرضیه بانوی آواز ایران، و زنده‌یاد مرجان، نماد هنر متعهد، با ایمان به آرمان آزادی و تحت تأثیر صداقت و شجاعت خانم رجوی، به مقاومت ایران پیوستند و نقش مهمی در گسترش هنر اعتراضی مقاومت ایفا کردند. این پیوند میان هنر و مبارزه، موجب شکوفایی موسیقی و هنر آزادی‌خواهانه در مقاومت ایران شد؛ آثاری که روحیه ایستادگی و امید را در دل نسل‌های جوان ایرانی زنده نگه می‌دارند. خانم رجوی با حمایت از هنرمندان آزاده، هنر را به ابزاری برای گسترش آزادیخواهی و مبارزه تبدیل کرده و نشان داده‌اند که مقاومت، تنها یک حرکت سیاسی نیست، بلکه یک جنبش فرهنگی و انسانی فراگیر است.
  • نسل بیدار: پیوند جوانان تحصیل‌کرده با آلترناتیو دموکراتیک. یکی دیگر از جلوه‌های برجسته رهبری خانم مریم رجوی، توانایی و کاریزمای الهام‌بخش ایشان در جذب نسل جوان، به‌ویژه جوانان تحصیلکرده، به صفوف مقاومت ایران است. در گردهمایی اخیر «کنگره جوانان ایران آزاد» که با حضور حدود هزار جوان از کشورهای مختلف برگزار شد، بسیاری از شرکت‌کنندگان با صراحت اعلام کردند که در برابر دو بن‌بست تاریخی، بازگشت به دیکتاتوری سلطنتی و فریب اصلاح‌طلبی ورشکسته، راه سوم را در آلترناتیو دموکراتیک به رهبری خانم رجوی یافته‌اند. این جوانان، با تعهدی آگاهانه، اعلام کردند که دانش، تخصص و اراده خود را وقف تحقق آزادی، دموکراسی و بازسازی ایران خواهند کرد. خانم رجوی با ارائه چشم‌اندازی روشن، مبتنی بر برابری و مشارکت همگانی، توانسته است نسلی را که در جست‌وجوی معنا، عدالت و آینده‌ای بهتر است، به مقاومت سازمان‌یافته و هدفمند پیوند دهد.


بخش چهارم: هزینه مقاومت هدف تروریسم دولتی

رهبری با بهای سنگین انسانی و سیاسی. در تاریخ جنبش‌های آزادی‌خواه، رهبری واقعی اغلب با بهای سنگین انسانی همراه بوده است؛ و مقاومت ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست. خانم مریم رجوی، شخصاً قربانی مستقیم خشونت و تروریسم رژیم‌های شاه و خمینی بوده‌اند. ایشان یک خواهر خود، نرگس، را در دوران شاه به دست ساواک از دست دادند، و خواهر دیگرشان، معصومه، که در آن زمان باردار بود، به همراه همسرش، قربانی اعدام‌های رژیم خمینی شدند. بسیاری از نزدیک‌ترین یاران و دوستان ایشان یا در زندان‌های رژیم اعدام شدند، یا هدف تروریسم دولتی در خارج از کشور قرار گرفتند. صدها تن از هم‌رزمان نزدیک ایشان جان خود را در مسیر آزادی ایران فدا کرده‌اند. این سطح از فداکاری، نه‌تنها عمق تعهد و ایستادگی ایشان را در برابر ظلم و استبداد نشان می‌دهد، بلکه مشروعیت اخلاقی رهبری ایشان را در سطح ملی و بین‌المللی تقویت کرده است.

توطئه‌های تروریستی بین‌المللی. توطئه‌های تروریستی بین‌المللی علیه مقاومت ایران، به‌ویژه شخص خانم مریم رجوی، گواهی روشن بر اهمیت و تأثیرگذاری این آلترناتیو سیاسی در برابر رژیم حاکم است. یکی از نمونه‌های بارز، عملیات بمب‌گذاری در گردهمایی بزرگ مقاومت در نزدیکی پاریس در سال ۲۰۱۸ بود؛ عملیاتی که توسط یک دیپلمات-تروریست رسمی رژیم ایران طراحی و هدایت شد و در آن صدها شخصیت برجسته آمریکایی و اروپایی حضور داشتند. در دادگاه تاکید شد که تروریستهای دستور داشته اند بمب را هرچه نزدیک تر به محل خانم رجوی کارگذاری کنند. این دیپلمات تروریست پس از دستگیری، در دادگاه بلژیک به زندان محکوم شد (ولی بعدا در ادامه سیاست مماشات به ایران استرداد شد). این اقدام، نقض آشکار قوانین بین‌المللی و اصول دیپلماسی بود و نشان داد که رژیم ایران تا چه حد از وجود این آلترناتیو سیاسی و رهبری آن وحشت دارد؛ به‌گونه‌ای که برای حذف آن، حاضر به عبور از تمامی خطوط قرمز حقوقی و دیپلماتیک شده است.

 

بخش پنجم: نتیجه‌گیری - ضرورت تاریخی و چشم‌انداز آینده

نتیجه‌گیری این تحلیل، بر پایه شواهد تاریخی، سیاسی، اجتماعی و حقوقی، نشان می‌دهد که انتخاب خانم مریم رجوی به‌عنوان رئیس‌جمهور منتخب برای دوران انتقال، نه‌تنها یک تصمیم سیاسی، بلکه یک ضرورت تاریخی و ایدئولوژیک در برابر استبداد مذهبی حاکم بر ایران است. این انتخاب، با ارائه‌ی یک زن مسلمان دموکراتیک و مترقی در رأس آلترناتیو، ساختار فکری رژیم را در عمیق‌ترین لایه‌های آن به چالش می‌کشد.

آنچه در این سالروز گرامی داشته می‌شود، نمادی از عزم یک مقاومت سازمان‌یافته برای گذار از تاریکی به نور، از تبعیض به برابری، و از استبداد به دموکراسی است. با اتکا به کارنامه‌ای از فداکاری، دستاوردهای دیپلماتیک، و یک برنامه‌ی مدون و مترقی، خانم رجوی نه‌تنها یک جایگزین سیاسی، بلکه تجسم یک چشم‌انداز ملی برای ایران آزاد، آباد، برابر، و انسانی است.

رهبری ایشان، فراتر از نمادگرایی، یک رهبری تحول‌ساز است؛ رهبری‌ای که نه‌تنها آرمان آزادی را نمایندگی می‌کند، بلکه ابزارهای تحقق آن را نیز فراهم آورده است. این آلترناتیو، با قرار دادن زنان در قلب تصمیم‌گیری، سیاست را از انحصار مردانه خارج کرده و آن را به عرصه‌ای انسانی، مشارکتی و برابر تبدیل می‌کند.

تحقق این چشم‌انداز، نیازمند همبستگی ملی، حمایت نهادهای بین‌المللی، و مشارکت فعال نسل‌های آینده است؛ تا ایران به الگویی برای گذار دموکراتیک در منطقه تبدیل شود.

در پایان روز خجسته ۳۰ مهر، سالروز انتخاب خانم مریم رجوی به‌عنوان «رئیس‌جمهور منتخب برای دوران انتقال حاکمیت به مردم ایران» را به همه هموطنانم که خواهان یک ایران آزاد و دموکراتیک هستند، تبریک میگویم.