ایرج عابدینی- روانشناس
بهرام مودت- روانشناس - عضو سابق تیم ملی فوتبال و باشگاه پرسپولیس
تحلیل چند بُعدی تمایل جوانان به ورزش در رژیم فاشیستی مذهبی ملایان
چکیده
در جوامع استبدادی و اقتدارگرا، ورزش تنها یک فعالیت جسمانی و رقابت نیست، بلکه به عرصهای برای بازنمایی اعتراض، مقاومت، ابراز هویت فردی و اجتماعی تبدیل میشود. رژیم فاشیستی مذهبی ملایان با نگاهی ایدئولوژیکی و امنیتی به مقوله ورزش، آن را در خدمت اهداف تبلیغاتی، کنترل فرهنگی و بازتولید گفتمان سیاسی انحصارطلبانه به کار میگیرد. با این حال، تمایل روزافزون جوانان به ورزش، بهویژه دختران، نشاندهنده مقاومت نرم و تلاش برای بازسازی فردیت و هویت مستقل در برابر سرکوبهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و جنسیتی است. این مقاله با رویکردی تحلیلی و چندبعدی، به بررسی ابعاد روانشناختی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و جنسیتی پدیده ورزش در ایران امروز میپردازد.
مقدمه
در جوامع پیشرفته و مدرن، ورزش ابزاری برای سلامت فردی و اجتماعی، مشارکت مدنی و افزایش کیفیت زندگی محسوب میشود. در این فضاها، ورزش با اتکا به برنامهریزی علمی و زیرساختهای توسعهیافته، زمینهساز رشد همگانی، سلامتی جامعه و شکوفایی استعدادهاست. اما در جوامع ایدئولوژیک و استبدادی، ورزش به یک عرصه دوگانه و متناقض تبدیل میشود:
از یکسو ابزاری برای سرکوب و کنترل، و از سوی دیگر بستری برای مقاومت پنهان و بازآفرینی هویت مستقل.
در رژیم حاکم در ایران، با وجود محدودیتهای ساختاری، ایدئولوژیک و جنسیتی، جوانان بهویژه دختران با انگیزهای روزافزون به ورزش روی میآورند. این تمایل و رویکرد نهتنها برخاسته از نیازهای جسمی و روانی، بلکه پاسخی اجتماعی – سیاسی به محدودیتهای تحمیلشده از سوی حاکمیت است. مقاله حاضر تلاش میکند تا با نگاهی چندوجهی، این پدیده را تحلیل و تبیین کند.
۱. ورزش به مثابه ابزار حکومتی: تبلیغ، کنترل، فساد
در رژیم ملایان، نهاد ورزش از مسیر طبیعی خود منحرف و به ابزاری تبلیغاتی تبدیل شده است. انتصاب گسترده نیروهای نظامی، امنیتی و فاقد صلاحیت حرفهای در رأس وزارت ورزش، فدراسیونها، باشگاهها، و دیگر ارگانهای ورزشی نشانهای از نگاه عمیق امنیتی به این حوزه است. این نگاه دو هدف عمده دارد:
- تبلیغات و مشروعیتسازی: استفاده از موفقیتهای ورزشی بهویژه در مسابقات بینالمللی برای نمایش انسجام ملی و سلامت اجتماعی، علیرغم بحرانهای شدید درونی.
- کنترل فرهنگی و اجتماعی: مدیریت و نظارت بر ورزشکاران، جلوگیری از شکلگیری نهادهای مستقل، و محدود کردن امکان همبستگیهای اجتماعی در قالب فعالیتهای ورزشی.
در این میان، فساد ساختاری نیز ریشه دوانده است. رانتخواری، انتصابهای خانوادگی، غارت منابع مالی، عدم شفافیت در تخصیص بودجه، و نادیده گرفتن شایستگیها، ورزش کشور را در وضعیتی بحرانی قرار داده است.
۲. ورزش زنان؛ میدان تبعیض و سرکوب
رژیم ملایان از ابتدا با نگاهی جنسیتی و تبعیضآمیز به ورزش زنان نگریسته است. بهانههای شرعی، پوشش، تفکیک جنسیتی و ساختارهای محدودکننده باعث شدهاند تا زنان از دسترسی برابر به امکانات، مسابقات و حمایتها محروم بمانند.
مظاهر اصلی تبعیض:
- ممنوعیت رشتههای خاص برای زنان (مثل دوچرخهسواری، ژیمناستیک، شنا، کشتی).
- محدودیت حضور در رقابتهای بینالمللی با بهانههای پوششی یا سیاسی.
- عدم تخصیص بودجه کافی به رشتههای مختلف ورزشی برای دختران و زنان.
- بیعدالتی در رقم قراردادها، پاداشها و حمایتهای مالی در مقایسه با ورزشکاران مرد.
- سانسور رسانهای و عدم پخش تلویزیونی و تلاش برای محو چهره زنان موفق از رسانههای عمومی و رسمی.
در نتیجه، بسیاری از ورزشکاران زن ایرانی مهاجرت کرده و در قالب تیمهای پناهندگان در رقابتهای جهانی (از جمله المپیک پاریس) شرکت میکنند.
۳. ورزش به مثابه مقاومت
روانشناسی کنش ورزشی در بستر استمرار سرکوب
در فضای بسته سیاسی، بدن انسان به میدان مقاومت فردی بدل میشود. جوانانی که امکان مشارکت سیاسی، فرهنگی، ورزشی و حتی شغلی ندارند، از طریق ورزش نوعی «میکرو آزادی» را تجربه میکنند.
پیامدهای روانشناختی ورزش برای جوانان:
- تنظیم هیجان و کاهش اضطراب ناشی از سرکوب و فشار اجتماعی.
- بازسازی حس اراده، کنترل و خودکارآمدی در شرایطی که بسیاری احساس بیقدرتی میکنند.
- افزایش اعتماد به نفس و حس توانمندی از طریق فعالیت و موفقیتهای ورزشی.
- افزایش سلامت روان از طریق ترشح هورمونهای شادی (سروتونین، دوپامین، اندورفین).
ورزش، پناهگاهی روانی در برابر افسردگی فردی و عمومی حاکم بر جامعه و بحرانهای اقتصادی – اجتماعی است. حتی در سطح آماتور، تجربهی ورزش به جوانان امکان میدهد تا نوعی از آزادی، تعلق و بودن را در زندگی تجربه کنند.
۴. سرمایه اجتماعی، هویت جمعی و ورزش
ورزش بهعنوان یکی از معدود فضاهای باقیمانده برای کنش جمعی، بستر مهمی برای شکلگیری سرمایه اجتماعی است. باشگاههای ورزشی، تیمهای محلی، مسابقات و برنامههای تمرینی، فرصتهایی برای ارتباط، گفتگو و همبستگی جوانان فراهم میکنند.
نقشهای اجتماعی و فرهنگی ورزش:
- تقویت هویت مستقل و غیرایدئولوژیک به ویژه در سطح بینالمللی.
- توسعه شبکههای اجتماعی غیررسمی به دور از کنترلهای امنیتی.
- ایجاد سرمایه فرهنگی و سیاسی برای جوانان.
- بازتعریف هویت «ایرانی بودن» مستقل از گفتمان رسمی حکومت.
در چنین بستری، ورزشکاران موفق به نمادهایی از هویت ملی غیررسمی بدل میشوند؛ هویتی که بیشتر مبتنی بر شایستگی، تلاش، و اخلاق حرفهای است تا وابستگی سیاسی یا ایدئولوژیک.
۵. تجربه تاریخی سرکوب ورزشکاران
از دهه ۶۰ تاکنون، ورزشکارانی که با گفتمان رسمی حکومت زاویه داشتهاند، همواره هدف فشار، سانسور، محرومیت، حذف و حتی خشونت فیزیکی بودهاند. نمونههایی چون:
- ورزشکارانی که بهدلیل گرایشهای سیاسی دستگیر، شکنجه، زندانی و اعدام شدند.
به اسامی چندتن از اعدام شده گان اشاره میشود:
۱-فروزان عبدی، عضو تیم ملی والیبال زنان ایران- اعدام در قتل عام ۱۳۶۷ تهران
۲-جواد نصیری، عضو تیم ملی شمشیر بازی ایران-اعدام دررسال ۱۳۶۷ زندان مشهد
۳-حمید عترتی(علا کوشالی) عضو تیم فوتبال منتخب ایران
۴-شهلا شهدوست، قهرمان تیم ملی تنیس روی میز زنان ایران
۵-مهشید(حسین) رزاقی، عضو تیم ملی فوتبال امید ایران
۶- حبیب خبیری، عضو و کاپیتان تیم ملی فوتبال ایران
۷-هوشنگ منتظرالظهور، عضو تیم ملی کشتی فرنگی ایران
۸-صمد منتظری، قهرمان وزنه برداری ایران-شهادت در عملیات فروغ جاویدان
۹-نوید افکاری، قهرمان کشتی، اعدام در ۲۲ شهریور ۱۳۹۹-شیراز
۱٠-مومن زند کریمی، تکواندوکار جوان سنندجی- ۱۱ آبان ۱۴٠۱ با اصابت گلوله به شهادت رسید
۱۱-مرتضی یوسفی، قهرمان پیشین کشتی فرنگی- ۳۱ شهریور ۱۴٠۳ در زندان نوشهر حلق آویز شد
۱۲-مهسا موگوئی، قهرمان تکواندو- ۳٠ شهریور ۱۴٠۱
۱۳-مجیدرضا رهنورد، اعدام در ۲۱ آذر ۱۴٠۱ در مشهد
۱۴-محمد قائمی فر، دروازه بان جوان تیم امید دزفول
- ورزشکاران منتقد که از تیمهای ملی کنار گذاشته شدند.
- مهاجرت گسترده ورزشکاران و قهرمانان ملی به خارج کشور.
- واکنش منفی مردم به ورزشکارانی که در مقابل خیزشهای مردمی سکوت کردند.
ورزش در حکومت ملایان همواره میدان «همسوسازی سیاسی» بوده و نه یک فضای آزاد و بیطرف حرفهای. با اینحال، تاریخ پر است از نمونههایی که ورزشکاران، آشکار یا پنهان، به این تحمیل تن ندادهاند.
۶. فساد، بیاخلاقی و نفوذ امنیتی در ورزش ایران
اگرچه سالهای زیادی است که شاهد انحطاط فرهنگی و اخلاقی در ورزش تحت حاکمیت فاشیستی مذهبی آخوندها هستیم، متأسفانه در شرایط فعلی شاهد گسترش تصاعدی و عبور از جنسیت خاص میباشیم. این موضوع را بایستی از زوایای مختلف مورد بحث و نقد قرار داد.
نمونهها:
۱. خشونت و بیاخلاقی در مسابقات ورزشی: افزایش رفتارهای غیراخلاقی بازیکنان، مربیان و حتی تماشاگران، درگیریهای فیزیکی و لفظی در زمین بازی و بیاحترامی به داوران.
۲. فساد و تبانی در ورزش: ورود پولهای ناسالم و شرطبندیهای غیررسمی، تبانی در نتایج مسابقات، فساد مالی در باشگاهها و فدراسیونها.
۳. عدم رعایت اخلاق حرفهای: استفاده از دوپینگ و روشهای غیراخلاقی برای پیروزی، و عدم پایبندی به تعهدات حرفهای و حقوقی.
۴. فرهنگ ناسالم هواداران: توهینهای نژادی، قومیتی و جنسیتی در استادیومها، فحاشی، تخریب اموال عمومی و درگیریهای خیابانی.
۵. کاهش روحیه پهلوانی: دور شدن از ارزشهای سنتی ورزش ایران و غلبه منفعتطلبی فردی و مالی.
نقش ارگانهای امنیتی در این روند بسیار پررنگ است:
- نفوذ در مدیریت ورزش.
- کنترل و سرکوب ورزشکاران معترض از بازداشت تا تهدید و حتی قتل.
- سوءاستفاده سیاسی از ورزش، مانند منع رویارویی با حریفان خاص.
- حمایت از فساد و رانتخواری.
- سرکوب هواداران و اعتراضات در ورزشگاهها.
در نتیجه، نفوذ ارگانهای سپاه، امنیتی و اطلاعاتی در ورزش ایران باعث شده که به جای پیشرفت، بیاخلاقی، فساد، سرکوب و سوءمدیریت گسترش یابد. این شرایط نه تنها به ضرر ورزشکاران و هواداران است، بلکه مانعی بزرگ برای رشد واقعی ورزش ایران در سطح بینالمللی محسوب میشود.
نمونههای جدید، مانند حضور زنان در برخی مسابقات فوتبال و فحاشی بیسابقه در جریان بازی پرسپولیس و تراکتورسازی، نشاندهنده بحران فرهنگی-اجتماعی و نیز نقش حکومت در مهندسی فضای ورزشگاههاست.
نتیجهگیری
ورزش در تحت حاکمیت ملایان نه صرفاً یک فعالیت جسمی و رقابتی، بلکه صحنهای برای درگیری نمادین میان ساختارهای قدرت و نیروهای اجتماعی است. تمایل گسترده جوانان به ورزش را باید نشانهای از امید، مقاومت، و تلاش برای بازیابی هویت فردی و جمعی در جامعهای دانست که فضاهای مدنی آن بهشدت محدود شدهاند.
همزمان فساد ساختاری، تبعیض جنسیتی، و نگاه ایدئولوژیک حکومت، دستگاه ورزش را در وضعیتی بحرانی قرار داده است. با این حال، پتانسیل جوانان ایرانی برای تبدیل ورزش به ابزاری برای ابراز وجود، هویت، همبستگی و حتی اعتراض همچنان زنده و فعال است. اگر رژیم حاکم همچنان با سرکوب، حذف و کنترل پاسخ دهد، ورزش نیز مانند بسیاری از دیگر حوزههای اجتماعی و فرهنگی، به میدان گستردهتری برای مقاومت بیشتر، افزایش اعتراضات، مهاجرت ورزشکاران و بیاعتمادی عمومی بدل خواهد شد.