شصتمین سالگرد سازمان مجاهدین خلق ایران؛ بازاندیشی در ساختار، فرهنگ و دیپلماسی یک نیروی آلترناتیو
پروفسور حسین سعیدیان
چکیده. در آستانهی شصتمین سالگرد تأسیس سازمان مجاهدین خلق ایران، این مقاله به بررسی یکی از ابعاد کمتر تحلیلشدهی این نیروی سیاسی، یعنی دیپلماسی چندلایه، مردمی و هدفمند آن میپردازد. با تکیه بر استقلال مالی، انسجام تشکیلاتی، و پایگاه اجتماعی گسترده، سازمان مجاهدین خلق توانسته است الگویی منحصربهفرد از دیپلماسی را شکل دهد که نهتنها در خدمت مشروعسازی مقاومت، بلکه در تعریف آیندهی سیاسی ایران نیز نقشآفرین بوده است. مقاله حاضر، ضمن تحلیل رابطهی میان استقلال مالی و استقلال سیاسی، به بررسی راهبردهای دیپلماسی سازمان در مقابله با پروژهی شیطانسازی رژیم، جلب حمایتهای بینالمللی، و ارائهی چشمانداز دموکراتیک برای ایران میپردازد. همچنین، نقش رهبری زنان، مخالفت با پروژههای اتمی و تروریستی رژیم، و افشاگریهای مستند در حوزههای امنیتی و منطقهای، بهعنوان مؤلفههای کلیدی در دیپلماسی مقاومت مورد ارزیابی قرار گرفتهاند. این مقاله تلاش دارد تا با نگاهی تحلیلی و بیطرفانه، دیپلماسی سازمان مجاهدین را بهعنوان رکن محوری در تثبیت آلترناتیو سیاسی ایران مورد بررسی قرار دهد؛ دیپلماسیای که نقشی تعیینکننده در مشروعسازی بینالمللی، جلب حمایتهای مردمی و تعریف آیندهی سیاسی کشور ایفا کرده است.
۱. مقدمه: شصتسالگی سازمان مجاهدین و ضرورت بازاندیشی
شصتمین سالگرد تأسیس سازمان مجاهدین خلق ایران، نهتنها یادآور یک مسیر تاریخی پرفراز و نشیب، بلکه فرصتی برای بازاندیشی در جایگاه این سازمان بهعنوان پایدارترین و تأثیرگذارترین نیروی سیاسی معاصر ایران به شمار میآید. این مناسبت را به همه دوستداران یک ایران آزاد تبریک میگویم.
شصت سال از تأسیس سازمان مجاهدین خلق ایران میگذرد؛ سازمانی که در طول این شش دهه، نهتنها در برابر پیچیدهترین و سرکوبگرترین رژیمهای تاریخ معاصر ایران ایستادگی کرده، بلکه توانسته است خود را بهعنوان نیروی محوری تنها آلترناتیو جدی و قابلاعتنا در معادلات سیاسی ایران و منطقه تثبیت کند. این سازمان با تکیه بر قدرت نظری، انسجام کمنظیر در دیدگاه سیاسی، توان تشکیلاتی پیشرفته، ظرفیت سازماندهی گسترده، قدرت دیپلماتیک چشمگیر، و پشتوانه مالی حاصل از حمایت مردمی، جایگاه خود را بهعنوان محور اصلی اپوزیسیون برانداز تثبیت کرده است، بهگونهای که هیچ طرحی برای ایجاد آلترناتیو سیاسی مؤثر بدون حضور این سازمان امکان تحقق نخواهد داشت. یکی از منابع اعتبار و قدرت پایدار این سازمان، پایگاه اجتماعی تحصیلکرده و توانمند آن است؛ شبکهای گسترده از پزشکان، استادان دانشگاه، حقوقدانان، متخصصان، و فعالان اقتصادی که با تعهدی عمیق به آرمانهای آزادیخواهانه، سرمایهی انسانی و مالی قابلتوجهی را در اختیار این سازمان قرار دادهاند. این پشتوانه، سازمان مجاهدین را قادر ساخته تا در سطح جهانی حضوری فعال و مؤثر داشته باشد.
از اینرو، شصتمین سالگرد این سازمان صرفاً یک مناسبت تاریخی نیست؛ بلکه یک فرصت تاریخی برای بازخوانی علمی و تحلیلی مسیر طی شده و بررسی ابعاد گوناگون آن از منظر پژوهشی است. سازمان مجاهدین خلق، بهویژه از منظر ساختار درونی و فرهنگ سازمانی، نمونهای منحصربهفرد از انسجام، نظم، و تعهد آرمانگرایانه است. فرهنگی که در آن ویژهسازی، امتیازطلبی فردی، و سلسله مراتبهای ناموجه جایی ندارد، و معیار رشد و مسئولیتپذیری، صرفاً در میدان عمل و صداقت انقلابی تعریف میشود. اعضای این سازمان، با پیشزمینههای فرهنگی، اقتصادی و آموزشی بسیار متنوع، در فضایی سرشار از احترام متقابل و همزیستی هماهنگ باهم کار میکنند؛ فضایی که نشاندهندهی بلوغ سازمانی و ظرفیت بالای مدیریت تنوع توانایی انسانی است. این انسجام، نهتنها در سطح داخلی، بلکه در عرصههای بینالمللی نیز بهوضوح نمود یافته است.
برای پژوهشگرانی که با رویکردی بیطرفانه و علمی قصد بررسی یکی از پدیدههای سیاسی و منحصر به فرد تاریخ معاصر ایران، یعنی سازمان مجاهدین خلق، را دارند، حوزههای متعدد و بسیار مهمی برای تحقیق وجود دارد. از جمله مهمترین این حوزهها، راز ماندگاری و قدرت تشکیلاتی این سازمان است؛ سازمانی که علیرغم تحمل ضربات سنگین نظامی و امنیتی، از جمله اعدام دهها هزار نفر از اعضا و هواداران، زندان و شکنجهی گستردهی حامیان، و همچنین سیاستهای مماشاتگرایانهای که منجر به لیستگذاری تروریستی، حملات به مقرهای آن در کشورهای غربی، و سرقت میلیونها دلار از داراییهایش شد، نهتنها از میان نرفت، بلکه با قدرتی بیشتر در عرصه سیاسی ظاهر شد.
از دیگر حوزههای قابلتأمل، پدیده رهبری زنان در این سازمان است، که بنابر گزارشها و تحلیلهای داخلی سازمان، یکی از عناصر اصلی انسجام تشکیلاتی و پایداری آن به شمار میآید. همچنین مسئله حساس استقلال سیاسی در جهان تکقطبی کنونی، جایی که بسیاری از نیروها بدون وابستگی به قدرتهای جهانی امکان ادامه حیات سیاسی مؤثر را ندارند، اهمیت ویژهای دارد. تأکید میکنم که یکی از کلیدیترین دلایل ماندگاری این سازمان، اتکا به حمایت مردمی، استقلال مالی، و عدم وابستگی به هیچ دولت یا قدرت خارجی بوده است؛ این سطح از استقلال، زمینهساز اتخاذ سیاستهایی بدون سازش بوده و در عین حال، سپری در برابر هرگونه اتهام وابستگی سیاسی فراهم کرده است.
تمام این موارد، زمینههای ارزشمند و ضروری برای تحقیق و ارزیابی هستند. با این حال، در این مقاله تمرکز ما بر یکی از مهمترین و کمتر بررسیشده ابعاد این سازمان خواهد بود: دیپلماسی هوشمندانه، چندلایه و هدفمند آن. دیپلماسیای که نهتنها در خدمت شناختهشدن و کسب اعتبار بینالمللی بوده، بلکه بهطور غیرمستقیم، ابعاد استقلال سیاسی این سازمان را نیز روشن میسازد، استقلالی که در مسیر ساختن آیندهای آزاد، مردمی و غیروابسته برای ایران نقش بنیادین ایفا کرده است.
۲. نقش استقلال مالی در شکلگیری دیپلماسی مستقل و استراتژیک
در تحلیل دیپلماسی هر نیروی سیاسی، یکی از مؤلفههای بنیادین که تعیینکنندهی جهتگیریها، میزان استقلال، و کیفیت تعاملات بینالمللی آن است، منبع تأمین مالی آن نیروست. تجربه نشان میدهد که وابستگی مالی، در اغلب موارد، به وابستگی سیاسی منجر میشود؛ و این وابستگی، ظرفیت مانور دیپلماتیک را محدود کرده و آن را تابع منافع قدرتهای تأمینکننده میسازد. از اینرو، بررسی دیپلماسی سازمان مجاهدین خلق ایران، بدون تحلیل دقیق و مستند از مدل تأمین مالی و استقلال اقتصادی آن، ناقص و سطحی خواهد بود.
پس از انقلاب ضدسلطنتی، سازمان مجاهدین خلق ایران وارد مرحلهای از فعالیت علنی شد که در آن، حمایت مالی هواداران به یکی از ارکان اصلی پایداری تشکیلاتی تبدیل گردید. این حمایتها، برخاسته از اقشار مختلف اجتماعی، از جمله قشر بازاریان خوشنام که بسیاری از آنان به همین دلیل اعدام شدند، تا قشر بالای جامعه مانند پزشکان و متخصصان برجسته (نمونهی خانواده دکتر شفایی گویای این واقعیت است)، بهصورت داوطلبانه و مستمر ادامه یافت و حتی با آغاز سرکوبهای گسترده در دههی ۱۳۶۰ متوقف نشد. نمونههایی چون اعدام غلامرضا خسروی بهدلیل کمک مالی به سیمای آزادی، عمق تعهد اجتماعی و هزینههایی را نشان میدهد که هواداران برای حفظ استقلال مالی سازمان متحمل شدهاند.
با گسترش فعالیتهای سازمان در خارج از ایران، بهویژه پس از استقرار در عراق، شبکهای جهانی از حامیان ایرانی در اروپا، آمریکای شمالی و استرالیا شکل گرفت. این شبکه، علاوه بر ایرانیان دیاسپورا، شامل فعالان حقوق بشر، پزشکان، استادان دانشگاه و حتی شهروندان غیرایرانی با انگیزههای انسانی و اخلاقی بود. کمکهای مالی این شبکه بهتدریج به ستون فقرات استقلال مالی سازمان تبدیل شد.
۲.۱. گلریزان همیاری؛ شفافیت مالی و مشارکت مردمی
برنامهی تلویزیونی «گلریزان همیاری» که بهصورت منظم از طریق سیمای آزادی پخش میشود، یکی از شفافترین، مردمیترین و ماندگارترین پروژه های تأمین مالی در میان جنبشهای سیاسی معاصر بهشمار میرود. این برنامه، فراتر از یک ابزار جمعآوری کمک، به نمادی از همبستگی اجتماعی و مشارکت داوطلبانهی ایرانیان آزادیخواه در سراسر جهان تبدیل شده است. افزون بر این، «گلریزان همیاری» پاسخی عملی و مستند به اتهامات بیپایهی وابستگی مالی سازمان به قدرتهای خارجی محسوب میشود.
مشارکتکنندگان در برنامهی «گلریزان همیاری»، از داخل و خارج ایران، با نامهای واقعی، در تماسهای زندهی تلویزیونی، کمکهای مالی خود را اعلام میکنند. در بسیاری از موارد، افراد نهتنها مبلغ کمک، بلکه مشخصات کامل خود، از جمله نام، حرفه، محل زندگی و منبع درآمد، را نیز بیان کردهاند تا شفافیت و اعتماد عمومی را تقویت کنند. علاوه بر هزاران مورد کمکهای چند صد و یا چند هزار دلاری، کمکهای چشمگیر یک میلیون یا یک و نیم میلیون دلاری از سوی برخی هممیهنان، و دهها مورد کمک صد هزار دلاری بیان شده است. این سطح از مشارکت داوطلبانه، علنی و شفاف، نهتنها از نظر مالی بلکه از نظر نمادین، بیانگر عمق پایگاه اجتماعی و اعتبار مردمی سازمان است. چنین الگویی در تاریخ نیروهای اپوزیسیون جهانی نایاب و حتی بیسابقه است و بهتنهایی پاسخی عملی به تمامی اتهامات وابستگی مالی سازمان به قدرتهای خارجی محسوب میشود.
۲.۲. رد اتهامات وابستگی مالی و نظامی
اتهامات وابستگی مالی به کشورهایی چون شوروی سابق، عراق، آمریکا، عربستان یا اسراییل، همواره بخشی از پروژهی شیطانسازی رژیم ولایت فقیه بودهاند. با این حال، چهار دادگاه معتبر در اروپا و آمریکا، سازمان مجاهدین خلق را از اتهام پولشویی تبرئه کردهاند. اسناد منتشرشده در نشریهی رسمی مجاهدین، شامل پرداختهای دقیق برای اجاره، ارتباطات، خرید تجهیزات، و فعالیتهای تولیدی در عراق، گواهی بر شفافیت مالی و استقلال عملیاتی سازمان هستند. در حوزهی نظامی نیز، بخش عمدهی تجهیزات ارتش آزادیبخش ملی ایران از غنائم جنگی بهدست آمده بود. عملیات «چلچراغ» در سال ۱۳۶۷، که با پوشش خبری گسترده همراه بود، نمونهای از این استقلال تسلیحاتی است. همچنین، فعالیتهای تولیدی در اشرف منبع درآمدی مستقل برای سازمان در عراق بود.
۲.۳. استقلال سیاسی؛ نتیجهی طبیعی استقلال مالی
یکی از مهمترین دلایل رد اتهام وابستگی سیاسی سازمان مجاهدین، رابطه مستقیم میان استقلال مالی و استقلال سیاسی است. بر اساس برهان خلف، اگر این سازمان از نظر مالی وابسته به قدرتهای خارجی بود، مواضع سیاسی آن نیز ناگزیر تابع نوسانات سیاستهای همان قدرتها میشد. در حالیکه کارنامه سیاسی این سازمان، از جمله اعلام بیطرفی در جنگهای اول و دوم خلیجفارس، نشاندهنده ثبات در اهداف استراتژیک و استقلال در تصمیمگیری است. این استقلال مالی و سیاسی، امکان حضور فعال سازمان در عرصههای بینالمللی، حتی در سختترین شرایط، را فراهم کرده است؛ از جمله در دوران حضور در عراق، زمانی که روابط بغداد با غرب و بهویژه آمریکا در پایینترین سطح قرار داشت. چنین حضوری، بدون استقلال مالی و سیاسی، اساساً ممکن نبود.
۳. دیپلماسیِ فراگیر و مردمی؛ معماری یک ائتلاف جهانی در حمایت از مقاومت
دیپلماسی سازمان مجاهدین، و به تبع آن شورای ملی مقاومت ایران، در چهار دههی گذشته مسیری متفاوت از الگوهای متعارف مبتنی بر زدوبندهای پشتپرده با دولتها و بدهبستان بر سر منافع ملی پیموده است. این دیپلماسی از پایینترین سطوح ساختار سیاسی، از شوراهای شهر و شهرداریها تا مقامات محلی، آغاز شده و بهتدریج به مجالس قانونگذاری و سطوح عالی سیاستگذاری راه یافته است. این مسیر تدریجی، با اتکا به شبکهی گستردهی هواداران در خارج از کشور، زمینهساز جلب اعتماد به سیاستهای اصولی و تقویت مشروعیت راهبردی سازمان مجاهدین شده است.
در همین چارچوب، سازمان مجاهدین با تکیه بر استقلال مالی و انسجام تشکیلاتی، الگویی از دیپلماسی را پیریزی کرده که اتکای اصلی آن نه بر دولتها، بلکه بر مردم، نخبگان، وجدانهای بیدار جهانی و شبکههای فراملی جامعه مدنی است. این رویکرد، که میتوان آن را «دیپلماسی مردمی و فراگیر» نامید، به یکی از تمایزهای راهبردی سازمان مجاهدین در قیاس با سایر نیروهای اپوزیسیون تبدیل شده و زمینه ائتلافسازی گسترده، مشروعسازی حقوقی و تغییر موازنه روایتها در سطح بینالمللی را فراهم آورده است. در این بخش، به بررسی ابعاد مختلف این دیپلماسی و تأثیرات آن در سطح بینالمللی میپردازیم.
۳.۱. جلب حمایت از طیفهای متنوع سیاسی، اجتماعی و علمی
یکی از شاخصههای برجستهٔ این دیپلماسی، توان بسیج حمایتها فراتر از خطوط حزبی و گفتمانی است. حمایتهای بهدستآمده تنها محدود به یک اردوگاه سیاسی یا ایدئولوژیک نبوده، بلکه طیف متنوعی از جریانهای راست، چپ و میانه را در بر گرفته است. در گردهماییهای بینالمللی، نمایندگان احزاب جمهوریخواه، دموکرات، لیبرال، محافظهکار و سوسیالدموکرات در کنار فعالان کارگری و جامعهٔ مدنی حضور یافتهاند؛ ترکیبی نادر که نشان از جاذبهٔ مسئلهٔ ایران بهمثابهٔ یک امر اخلاقی و حقوقبشری فراملی دارد.
یکی از برجستهترین ویژگیهای دیپلماسی سازمان، توانایی آن در جلب حمایت از گسترهای متنوع از جریانهای سیاسی و اجتماعی در سطح جهانی است. برخلاف تبلیغات رژیم و برخی جریانهای چپنما، حمایت از مقاومت ایران محدود به یک جناح یا ایدئولوژی خاص نبوده است. در گردهماییهای بینالمللی مقاومت ایران، چهرههایی از احزاب جمهوریخواه، دموکرات، لیبرال، محافظهکار، سوسیالیست، و حتی فعالان کارگری در کنار هم نشستهاند—نمونهای نادر از وحدت جهانی در حمایت از یک جنبش مقاومت.
این حمایتها نهتنها از سطح سیاستمداران فراتر رفته، بلکه به جامعهٔ علمی، هنری، حقوق بشری و ورزشی نیز گسترش یافته است. بر اساس گزارشهای منتشرشده در سالهای اخیر، دهها برندهٔ جوایز معتبر علمی و هنری، از جمله بیش از ۱۰۰ برنده جایزه نوبل، هزاران نمایندهٔ مجالس ملی و فراکسیونهای پارلمانی، و طیفی از فعالین حقوق زنان، دانشگاهیان و حقوقدانان، از «راهحل سوم»، «برنامه ۱۰ مادهای»، و «راه حل دموکراتیک برای ایران» حمایت علنی کردهاند.
این سطح از حمایت، بدون تحقیق دقیق و بررسی پیشینهی سازمان مجاهدین، ممکن نیست؛ چرا که چهرههایی مانند برندگان نوبل یا مقامات بلندپایهای چون مایک پنس، مایک پمپئو، شارل میشل، و استیون هارپر (و یا مرحوم الی ویزل) اعتبار شخصی و حرفهای خود را بدون پشتوانهی مستند به خطر نمیاندازند. چنین همگراییهایی، بهویژه در شرایط سانسور یا کمنمایی رسانهای، بیانگر اعتبار اجتماعیِ تکوینیافته از مسیر تعامل مستقیم است؛ تعاملی که بر ارزیابیهای مستقل و اعتبار شخصیِ حامیان استوار است.
۳.۲. دیپلماسی در خدمت منافع ملی؛ تغییر جبههبندی جهانی
دیپلماسی مقاومت ایران، برخلاف دیپلماسی دولتی که اغلب تابع منافع ژئوپلیتیک و اقتصادی است، مستقیماً با منافع ملی مردم ایران گره خورده است. در این چارچوب، هر فعالیت دیپلماتیک باید با کیفیت رابطهاش با منافع ملی سنجیده شود. یکی از اهداف کلیدی این دیپلماسی، جدا کردن چهرهها، نهادها و جریانهای جهانی از جبههی مماشات با رژیم ولایت فقیه و افزودن آنها به جبههی مقاومت برای آزادی است.
سازمان مجاهدین با بهرهگیری از دیپلماسی مردمی و مترقی، تلاش کرده است تا حتی آن دسته از نخبگان سیاسی، فرهنگی و علمی که در ابتدا بیطرف یا خنثی بودند، به حمایت از حقوق بشر مردم ایران و مخالفت با جنگافروزیهای رژیم سوق دهد. در جهانی با محوریت سرمایهداری جهانی، کشاندن وزنههای قوی سیاسی، حقوقی، فرهنگی و علمی بهنفع مقاومت، معنایی جز تعهد عملی به منافع ملی ایران، یعنی سرنگونی رژیم ولایت فقیه، ندارد.
۳.۳. دیپلماسی بهمثابه ابزار مشروعسازی حقوقی و سیاسی مقاومت
در بسیاری از سخنرانیها و بیانیههای صادرشده از سوی حامیان بینالمللی سازمان مجاهدین، تأکید بر حق مقاومت مردم ایران برای سرنگونی دیکتاتوری مذهبی و جایگزینی آن با یک نظام دموکراتیک، محور اصلی بوده است. این تأکید، نهتنها از منظر سیاسی، بلکه از منظر حقوقی نیز اهمیت دارد؛ چرا که بهرسمیت شناختن حق مقاومت، سازمان مجاهدین را از اتهامات تروریستی مبرا کرده و آن را در چارچوب حقوق بینالملل تعریف میکند. برنامهی ده مادهای خانم مریم رجوی، که بارها توسط شخصیتهای بینالمللی مورد استناد قرار گرفته، نمونهای از تلاش برای تعریف آیندهای دموکراتیک، سکولار، و مبتنی بر حقوق بشر برای ایران است. این برنامه، بهعنوان سندی سیاسی و اخلاقی، در قلب دیپلماسی سازمان مجاهدین قرار دارد و مبنای گفتوگوهای بینالمللی و جلب حمایتهای حقوقی و سیاسی شده است.
۴. دیپلماسی در برابر پروژهی شیطانسازی؛ بازسازی تصویر مقاومت در سطح جهانی
بسیاری از هموطنان با پروژهی شیطانسازی از سازمان مجاهدین خلق ایران توسط رژیم ولایت فقیه آشنا هستند. این پروژه، از طریق صدها فیلم سینمایی و تلویزیونی، سریالهای امنیتی، کتابها، سمینارها، خطبههای نماز جمعه، و حتی جعل پروندههای امنیتی، مانند ادعاهای بیاساس نظیر دست داشتن مجاهدین در ترور دانشمندان هستهای به اجرا درآمده است. نمونهی بارز آن، انفجار حرم امام رضا در سال ۱۳۷۳ بود که توسط عوامل وزارت اطلاعات طراحی شد تا سازمان مجاهدین را مسئول آن جلوه دهد، اتهامی که بعدها با افشاگریهای عناصر درون رژیم، بیپایه بودن آن روشن شد.
آنچه کمتر مورد توجه قرار گرفته، گسترش همین پروژه در سطح بینالمللی است. رژیم ایران، با صرف میلیونها دلار و بهرهگیری از سفارتخانهها، لابیها، شبکههای رسانهای، و خبرنگارهای همسو و یا مزدور، تلاش کرده است تا چهرهی سازمان مجاهدین را در خارج از کشور نیز مخدوش کند. این پروژه، که در بعضی از رسانههای اصلی غربی نیز بازتاب یافته، بخشی از جنگ روانی رژیم علیه مجاهدین محسوب میشود.
یکی از نمونههای تکاندهنده، زمانی بود که رژیم ایران در جریان محاکمهی صدام حسین، از طریق سفیر خود، به وکیل مدافع وی پیشنهاد پرداخت ۱۰۰ میلیون دلار داد، مشروط بر آنکه مسئولیت حملهی شیمیایی به حلبچه را به سازمان مجاهدین نسبت دهد. این پیشنهاد، نهتنها نشاندهندهی عمق و گسترهی پروژهی شیطانسازی رژیم است، بلکه گواهی بر اهمیت دیپلماسی مقابلهای سازمان در برابر چنین هجمههایی به شمار میرود.
در ادامهی این بخش، به بررسی راهبردها، ابزارها و دستاوردهای این دیپلماسی در مقابله با پروژهی شیطانسازی خواهیم پرداخت.
۴.۱. ماهیت و ابعاد پروژهی شیطانسازی رژیم
رژیم ولایت فقیه، همانگونه که در داخل ایران با استفاده از دستگاههای امنیتی و تبلیغاتی به تخریب چهرهی مجاهدین میپردازد، در خارج از کشور نیز با صرف میلیونها دلار، نسخهی غربی همان شیطانسازی را پیاده کرده است. انتشار مقالات طولانی و منفی در رسانههایی چون نیویورک تایمز، واشنگتن پست، والاستریت ژورنال، لوموند، اشپیگل و دیگر رسانههای معتبر، بخشی از این پروژه بودهاند، مقالاتی که به هیچوجه «فی سبیلالله» منتشر نشدهاند، بلکه محصول لابیگری، فشار سیاسی، و تأمین مالی مستقیم یا غیرمستقیم رژیم بوده اند.
هدف این تبلیغات، منزویسازی سازمان مجاهدین، تضعیف حمایتهای بینالمللی، و جلوگیری از مشروعسازی مقاومت بوده است. یکی از محورهای اصلی دیپلماسی سازمان، مقابله با این تبلیغات سازمانیافته و هدفمند در سطح بینالمللی است. دیپلماسی سازمان نقشی حیاتی در بازسازی تصویر واقعی مقاومت، خنثیسازی تبلیغات رژیم، و جلب حمایتهای معتبر جهانی ایفا کرده است.
۴.۲. راهبردهای دیپلماسی در مقابله با تبلیغات رژیم
سازمان مجاهدین، با بهرهگیری از دیپلماسی فعال، هدفمند، چندلایه، و مبتنی بر شفافیت، تلاش کرده است تا با رجوع به شخصیتهای اثرگذار سیاسی، حقوقی، مدنی و فرهنگی، صدای واقعی مردم ایران و مقاومت را برجسته کند. خیلی از این شخصیتها، با تجربه، اعتبار و نفوذ خود، در برابر موج تبلیغات رژیم ایستادهاند و با صدور بیانیهها، سخنرانیها، و مقالات تحلیلی، دیدگاه ها و مواضع واقعی سازمان را به افکار عمومی جهانی منتقل کردهاند.
دیپلماسی سازمان مجاهدین، در این زمینه، نهتنها به دفاع از خود پرداخته، بلکه با تبدیل تهدید تبلیغاتی به فرصت روشنگری، توانسته است توجه نخبگان جهانی را به ماهیت سرکوبگر و شیطان سازی رژیم و حقانیت مقاومت جلب کند. این رویکرد، بخشی از استراتژی کلان سازمان مجاهدین برای تغییر تعادل قوا در عرصهی رسانهای و سیاسی بینالمللی است.
در نهایت، دیپلماسی سازمان مجاهدین، با تمرکز بر شفافیت، اصول اخلاقی، و ارتباط مستقیم با افکار عمومی، توانسته است تصویر مقاومت را از یک نیروی منزوی به یک آلترناتیو مشروع، مردمی و بینالمللی تبدیل کند. این تحول، نهتنها در سطح رسانهای، بلکه در سطح حقوقی و سیاسی نیز نمود یافته است، از جمله در حذف نام سازمان از لیستهای تروریستی در اروپا و آمریکا، که نتیجهی مستقیم تلاشهای دیپلماتیک و حقوقی سازمان بوده است (وارد کردن اسم سازمان مجاهدین در این لیستها به درخواست رژیم و در نتیجهی سیاستهای زشت مماشات صورت گرفته بود).
۵. دیپلماسی در خدمت تعریف آینده سیاسی ایران؛ حقوق بشر، عدالت و آلترناتیو دموکراتیک
دیپلماسی سازمان مجاهدین خلق ایران، فراتر از مقابله با تبلیغات رژیم و جلب حمایتهای بینالمللی، نقش مهمی در تعریف آیندهی سیاسی ایران ایفا کرده است. این دیپلماسی، نهتنها به دنبال مشروعسازی مقاومت در چارچوب حقوق بینالملل بوده، بلکه تلاش کرده است تا چشماندازی روشن، عملی و قابلتحقق از یک ایران آزاد، دموکراتیک و سکولار ارائه دهد. در این بخش، ابعاد مختلف این تلاشها مورد بررسی قرار میگیرد.
۵.۱. برنامهی ده مادهای؛ نقشهی راه برای ایران آزاد
در قلب دیپلماسی مقاومت ایران، برنامهی ده مادهای خانم مریم رجوی قرار دارد؛ سندی سیاسی، حقوقی و اخلاقی که بارها توسط شخصیتهای بینالمللی مورد استناد قرار گرفته و بهعنوان نقشهی راه برای آیندهی ایران مطرح شده است. این برنامه، شامل اصولی چون جدایی دین از دولت، آزادی بیان و تشکل، برابری جنسیتی، لغو حکم اعدام، خودمختاری ملیتها، اقتصاد آزاد، و روابط صلحآمیز بینالمللی است.
دیپلماسی سازمان مجاهدین، با معرفی این برنامه در مجامع بینالمللی، نهتنها به تعریف آلترناتیو دموکراتیک پرداخته، بلکه موفق به جلب حمایتهای حقوقی و سیاسی گستردهای برای آن شده است. این برنامه، بهعنوان سندی قابل اتکا، در برابر اتهامات بیپایهی رژیم مبنی بر فقدان چشمانداز سیاسی ایستاده و مشروعیت مقاومت را تقویت کرده است.
۵.۲. تأکید بر حقوق و برجسته نمودن نقش رهبری زنان
یکی از محورهای برجسته در دیپلماسی این سازمان، تأکید بر حقوق زنان و نقش رهبری زنان در ساختار تشکیلاتی و سیاسی آن است. این ویژگی، نهتنها در سطح داخلی سازمان، بلکه در پیامهای بینالمللی آن نیز بازتاب یافته است. سازمان مجاهدین، با معرفی الگوی رهبری زنان، توانسته است توجه نهادهای حقوق بشری و فعالان حوزهی عدالت جنسیتی را به خود جلب کند.
در سخنرانیها و بیانیههای بینالمللی، همواره بر برابری کامل زنان و مردان، لغو قوانین تبعیضآمیز، و مشارکت فعال زنان در ساختار سیاسی آیندهی ایران تأکید شده است. این مواضع، سازمان مجاهدین را به یکی از معدود و شاید تنها نیروهای سیاسی در دنیا تبدیل کرده که عدالت اجتماعی و جنسیتی را در مرکز برنامهی سیاسی خود قرار دادهاند.
۵.۳. مخالفت با پروژههای اتمی، تروریسم و دخالتهای منطقهای
دیپلماسی سازمان مجاهدین، همواره بر مخالفت اصولی با پروژههای اتمی رژیم، سیاستهای تروریستی، و دخالتهای منطقهای تأکید داشته است. این مواضع، نهتنها در راستای منافع ملی ایران، بلکه در هماهنگی با اصول حقوق بینالملل و امنیت جهانی قرار دارند. سازمان مجاهدین، با ارائهی تحلیلهای مستند و هشدارهای سیاسی، تلاش کرده است تا جامعهی جهانی را نسبت به تهدیدات رژیم آگاه سازد و در عین حال، حق مقاومت مردم ایران برای مقابله با این تهدیدات را بهرسمیت بشناساند.
در این چارچوب، دیپلماسی سازمان مجاهدین نهتنها به دفاع از خود پرداخته، بلکه به تعریف یک سیاست خارجی مسئولانه، صلحطلبانه و مبتنی بر همکاری منطقهای نیز پرداخته است، چشماندازی که در تضاد کامل با سیاستهای توسعهطلبانه و جنگافروزانهی رژیم قرار دارد.
در کنار فعالیتهای سیاسی، حقوقی و اجتماعی، یکی از ابعاد مهم دیپلماسی سازمان مجاهدین، افشاگری مستند و هدفمند دربارهی پروژههای نظامی و امنیتی رژیم ولایت فقیه بوده است. سازمان مجاهدین و شورای ملی مقاومت طی سالهای گذشته، با انتشار دهها کتاب و گزارش تخصصی به زبان انگلیسی و سایر زبانها، اطلاعات دقیقی دربارهی پروژههای مخفیانهی تسلیحات هستهای، موشکی، پهپادی، و همچنین شبکههای مالی رژیم برای تأمین و تجهیز نیروهای نیابتی در منطقه ارائه کرده است.
این گزارشها، که توسط نهادهای پژوهشی وابسته به مقاومت ایران تهیه و منتشر شدهاند، در مجامع سیاسی و رسانهای بینالمللی مورد توجه قرار گرفته و بهعنوان منابع تحلیلی معتبر در تصمیمگیریهای دیپلماتیک و امنیتی مورد استفاده قرار گرفتهاند. این فعالیتها، نهتنها بخشی از دیپلماسی افشاگرانهی سازمان مجاهدین محسوب میشوند، بلکه نشاندهندهی تعهد عملی آن به امنیت منطقهای، شفافسازی بینالمللی، و دفاع از منافع ملی ایران در برابر تهدیدات رژیم هستند.
۶. جمعبندی؛ دیپلماسی سازمان مجاهدین در آستانه شصت سالگی
دیپلماسی سازمان مجاهدین خلق ایران، در طول ۴۵ سال گذشته، نهتنها ابزاری برای مقابله با یکی از سرکوبگرترین رژیمهای تاریخ معاصر بوده، بلکه بهتدریج به یکی از ارکان اصلی قدرت سیاسی، مشروعیت بینالمللی، و تعریف آیندهی سیاسی ایران تبدیل شده است. این دیپلماسی، بر پایهی استقلال مالی، انسجام تشکیلاتی، پایگاه اجتماعی آگاه و متعهد، و چشماندازی روشن برای یک ایران آزاد و دموکراتیک شکل گرفته است. در این مسیر، سازمان موفق شده است:
- جلب حمایتهای گسترده بینالمللی: از سوی نخبگان سیاسی، علمی، فرهنگی و حقوقی در سراسر جهان، که مشروعیت مقاومت را تقویت کردهاند؛
- گسترش دیپلماسی مردمی و فراگیر: که توانسته است جبههای جهانی در برابر سیاستهای مماشات و تبلیغات رژیم ایجاد کند؛
- افشاگری مستند و هدفمند: دربارهی پروژههای پنهان رژیم در حوزههای هستهای، موشکی، مالی و تروریستی، که نقش مهمی در آگاهسازی افکار عمومی جهانی ایفا کرده است؛
- ارائهی چشمانداز سیاسی روشن: از طریق برنامهی ده مادهای خانم مریم رجوی، که بهعنوان سندی معتبر برای آیندهی دموکراتیک ایران مورد استناد قرار گرفته است؛
- بازسازی تصویر مقاومت: از یک نیروی اپوزیسیون به یک آلترناتیو مشروع، مردمی و بینالمللی، با تکیه بر شفافیت، اصول اخلاقی و ارتباط مستقیم با افکار عمومی.
در جهانی که بسیاری از جنبشهای سیاسی بهدلیل وابستگی مالی، فقدان انسجام، یا نبود چشمانداز روشن شکست میخورند، سازمان مجاهدین خلق ایران نمونهای از پایداری، استقلال، و دیپلماسی هدفمند ارائه داده است. دیپلماسیای که نهتنها در خدمت شناختهشدن، بلکه در خدمت ساختن آیندهای آزاد، مردمی و غیروابسته برای ایران قرار گرفته است.
شصتمین سالگرد این سازمان، فرصتی است برای بازخوانی این مسیر پرشکوه، و تأملی دوباره بر نقش دیپلماسی در مبارزه برای آزادی، عدالت و حاکمیت مردم.
مجددا شصتمین سالگرد این سازمان را به همه آزادیخواهان ایران تبریک میگویم.