جمشید پیمان: همیشه پیش منی ای همیشه از من دور ( برای آزادی )

 

همیشه پیش منی ای همیشه از من دور

( برای آزادی )

 

 

هنوز

عاطفه‌ی زخم‌خورده ام زندهَ‌ست

وَ حسّ خواستن‌ات

این غریب بی پروا

هنوز در دل من از نَفَس نیفتادهَ‌ست.

 

هنوز نام تو می‌بخشدم هزار امّید

تویی همیشه رها در شرارِ دلهره ام

هنوز

اینهمه پاییز بوی سبز ترا

نکرده پاک دَمی از بهارِ خاطره ام.

 

همیشه گفته‌ام وُ باز می‌کنم تکرار

قفس به دیده ی‌من نیست آخر پرواز

همیشه پیش منی

ای همیشه از من دور

همیشه

روی لبانم تو می‌شوی آواز.

 

اگرچه روز در این خطّه مانده بی خورشید

اگرچه بی رمق افتاده کرمک شبتاب

اگر چه نام تو وُ نوش باده ممنوع است

ولی هنوز در آب است ریشه‌ی امّید

هنوز باده به رگ های تاک می‌جوشد

هنوز در شبِ من موج می‌زنَد مهتاب.

جمشبد پیمان، ۱۴۰۴/۶/۰۱