مهرداد هرسینی: «چنگ و دندان» ولایت در حال خرد شدن

 

 

نیم نگاهی به روند روبه رشد اعتراضات از سوی گسل‌های مختلف به یقین مهر تأییدی بر این واقعیت است که«چنگ و دندان» های ولی‌فقیه در حال خرد شدن می‌باشند.

 

براین منطق شاهد هستیم که شهرها یکی پس از دیگری بپا خاسته‌اند و مطالبات به‌حق خود را از دیکتاتوری طلب می‌کنند. خیز گسل‌های کارگری، نفتگران، کشاورزان، معلمان، بازنشستگان، مال خوردگان و غارت‌شدگان، دانشجویان و بخشهای درمانی و پزشکان تنها گوشه‌یی از خشم فرو خورده مردمی نجیب و صبور، اما دردمند و زخمی از خیانتهای شیخ می‌باشند.

به یقین این همان پاسخی است که مردم و مقاومت ایران به تمامی خط و نشان‌های حکومتی به‌ویژه به وزیر دربار خامنه‌ای، آخوند گلپایگانی به هنگام معارفه دژخیم دیگری به‌نام آخوند اژه‌ای داده‌اند. وی خطاب به این آخوند جانی و دستیار رئیسی جلاد تکلیف می‌کند که از نظام ولایت« باید با چنگ و دندان محافظت کنیم».

اما مردم شهرهای‌ ایران به‌ویژه پایتخت طی شبهای گذشته و به هنگام قطع عامدانه آب و برق مناسب‌ترین پاسخ را به دیکتاتوری ولی‌فقیه و تمامی عربده‌کشیهای داده‌اند.

فریادهای به‌حق«مرگ بر دیکتاتور» و«مرگ بر خامنه‌ای» صد البته ترجمان وجود عمق تنفر جامعه از حکومتی است که نه تنها غرق در فساد و غارت اموال ملی است، بلکه دست در خون صدها هزار ایرانی دارد.

سخن از حکومتی است که بسیاری از سیاستهای راهبردی خود را بر بستر بحران، سرکوب، ناعدالتی و ایجاد عامدانه تنگنا های معیشتی و رفاهی برای جامعه استوار کرده و بدین سان تلاش دارد تا مردم ایران را منکوب نماید.

بقول رهبر مقاومت:«آنقدر بگویید مرگ بر خامنه‌ای مرگ بر دیکتاتور، تا برقش خلیفه ارتجاع را بگیرد و مجبور شود برق مورد نیاز مردم را به آنها برگرداند». این همان منطق شکستن«چنگ و ناخن» حکومت از سوی مردم ایران و تقابل با یک دیکتاتوری مذهبی و خون ریزی است که زندگی را برای ۸۲میلیون ایران به جهنم تبدیل کرده است.

هم‌چنین سخن از نظامی است که اکنون عاجز از تهیه نان، آب، تخم‌مرغ، برق و ساده‌ترین نیازمندی‌های جامعه می‌باشد. اگر عربده‌کشیها و هل من طلبیدن‌های قلابی‌خامنه‌ای را که صرفاً برای« تفریح و مزاج» و سرگرم نمودن نیروهای زهوار در رفته ولایی بیان شوند را در یک‌طرف کفه ترازو و بیلان خرابی‌ها و صدمات مالی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی آنها را در طرف دیگر قرار دهیم، آنوقت به یقین معدل کارنامه خامنه‌ای و کلیت نظام آخوندی در منصفانه‌ترین حالت«صفر» خواهدبود.

روزنامه جوان وابسته به سپاه پاسداران در مطلبی تحت عنوان« بحران زایی» ضمن اعتراف به این واقعیت می‌نویسد:« یک روز پیاز در کشور به بحران و مسأله ملی تبدیل می‌شود، روز دیگر مرغ، فردایش تخم مرغ، روز دیگر گوجه، فردایش خیار بعد هم نوبت به قطعی برق، آب، اینترنت و موضوعات مشابه».

آری، این ماحصل مدیریت شخصی علیل و ناتوان از فهم و درک پیچیده‌ترین مسائل امروزی است که در قرن بیست و یکم هنوز به‌لحاظ فکری و عقیدتی در غارهای« تورا بورا» سپری می‌کند.

یقین بدانیم که خامنه‌ای ناتوان است و قدرت تصمیم‌گیری برای برای خروج از ۱۲ ابر بحران را از دست داده است. به یقین بزرگترین بحران موجود برای کلیت نظام با تمامی باندهای قلابی، بحران عدم مشروعیت، نبود اعتماد و عمق تنفر اجتماعی است که روز بروز بر آن افزون می‌گردد.

سخن از واقعیتی است که حتی پاسدار قالیباف، رئیس مجلس دست‌نشانده ولی‌فقیه و نیز پاسدار سبزعلی رضایی بتازگی بدان اعتراف نموده‌اند. پاسدار رضایی در این رابطه می‌گوید:« مردم اعتمادشان را به سیاستمداران از دست داده‌اند و می‌گویند این دعواها برای ما نان و آب نمی‌شود» (سایت حکومتی مشرق ۲۴خرداد ۱۴۰۰).

از این منظر است که ولی‌فقیه در پایان عمر حکومت ننگین خود و در تقابل با رشد نارضایتی و فضای انفجاری جامعه ناچار به بستن« کمر بند» های امنیتی شده و حاکمیت را یکدست نموده است. بر این منطق خامنه‌ای تنها راه‌کار را به مانند تمامی دیکتاتورها در دوران پایانی، در انقباض کامل جستجو می‌کند. یکدست نمودن قوای سه‌گانه و بروی کار آوردن آخرین حلقه و لایه‌های سرکوبگر، بسیاری را بیاد دوران پایانی رایش سوم در آلمان نازی می‌اندازد.