رضا محمدی:‌ مرجان اثبات تعهد بود



سخن عشق زینهار مگوی یا چو گفتی بیار برهانش (سعدی)

مرجان هم پر کشید.
 
مرجان حسن جمال داشت و دانایی و کمال، ضمیریش صاف، همی بی غل و غش و بی مکر.

 با" دنیای پرامید" قدم به صحنه هنر بازیگری گذاشت و با شرف و غیرت هنری و با "امید به دنیای" بهتر برای مردمانش دریادها ماندگار شد "که من تاریخم و یادم".
 
از "کویر دل" خواند، در "جنگلها قدم زد" و در "خونه خالی" بدنبال آن کس و آن چیزی رفت که "صدایش" کرده بود تا به آهنگ "وطن" برسد اما نخواست که در آنجا "تکیه اش تنها بر باد" باشد، "مپندارید که بر بادم".

در اوج محبوبیت و شهرت و ثروت، مانند "پرنده ای تنها" بدنبال "گمشده" خود بود.
 
انقلاب مردم در سال ۵۷ همه چیز و بسیاری را تغییر داد و مرجان را هم .

گله مند از تبعیض طبقاتی زمان شاه و معترض، بدنبال جامعه بی طبقه توحیدی .

با شنیدن سخنان مسعود دیگر در آن خانه تنها نبود و گمشده اش را یافته بود.

همراه با همسر و "تنها حامی"خود با "سلام برعشق" راهی پر فراز و نشیب را عاشقانه برگزید.

با بجان خریدن خطر مرگ، در خانه اش تیمار دار مبارزان زخمی مجاهد شد .
 
سرآغاز قصه تولد و زندگی دوباره مرجان، زندان بود و شکنجه، استقامت و پایداری، خم به ابرو نیاوردن و داغ ضعف نشان دادن و داغ بریدگی بر دل جلادان گذاشتن و آشنایی و همبند و هم نفس شدن با شیر زنان مقاوم مجاهد.

با صلابت بود و استوار، نه اهل گریه و استغاثه .
تنها یکبار بگفته خودش از ته دل گریست و آن هنگام آزادی از زندان بود و برای غم دوری از خواهران مجاهدش، "جدایی نی از نی ستان" و با "سوگند" تعهد به ادامه راهشان.
 
با ترک وطن و از همان ابتدای ورودش به آمریکا، دست رد به سینه تجملات زندگی و دنیای مادی زد و نخواست که هنرش را در بازار مکاره هنر لس آنجلسی به کاسبان و خوشگذرانان خود فریب عرضه کند و قاطعانه راه و مسیرش را انتخاب کرد،
"هنر مقاومت" و فریاد زد که "من همینم".

مرجان شد صدای زنان محروم کشورش.

از آنها خواند و به یاد آنان فریاد نابودی رژیم زن ستیز آخوندی را نغمه خوان صدایش کرد.
به نفرت از پرپر کننده گلها و غنچه ها خواند که "با رویش جوانه ها چه می کنی".

مرجان شورشگر، همه جا حضور داشت، "سبز رنگ و خوش رنگ و برومند " اما هرگز از خود نگفت و تنها یک آرزو داشت "اشرفی شدن".

مرجان نشان داد که "می توان و باید" که به هنر مردمی متعهد بود، با "هنر صدا و نفیر هنر" علیه ظلم و ستم شورش کرد و تا بر کشیدن و برگرفتن الام و درد مردم میهن همچنان بر سر تعهد خود ماند.

مرجان وجدانش پاک و درونش زیبا و صاف بود.

به یاد و نام مرجان بایستی که به احترام برخاست.

در حافظه تاریخی مبارزات مردم میهنمان از عماد رام، مرضیه، منوچهرسخایی، آندرانیک و مرجان و دیگر هنرمندان مردمی ظلم ستیز، یقینا به نیکی یاد خواهد شد.

با تسلیت به رهبری و خانواده بزرگ مقاومت، آقای فریدون ژورک و یاران و همرزمان هنرمند مقاومت.

یادش گرامی و همیشه سبز باد