عزیز فولادوند: تراژدی ملی


دشت وطن اسیر بلایی است زمینی؛ چهار دهه. آسمان اکنون شاید بر ما گریه می کند. بر رنجی گران که بر شانه هایمان آویخته اند. آسمان خشم خود را بر زمین می کوبد. شاید ما را نهیب می زند که «بر خیزید»، خطر کنید، سیل شوید، طوفان به پا کنید! دشتها، خانه ها، در ودیوار، دام و طیور و آبزیان، تیر چراغ برق، خزانه‌های برنج آماده نشاکاری، پلها و مزارع، باغات مرکبات، ستمدیگان اسیر امواج، دروازه قرآن، زن و مرد، دسا و چکش، همه دهان گشوده، خشمی آسمانی فریاد می زنند (تابلوی گرنیکا، پیکاسو).

«فهرست گناه به قدری طولانی است» که ما را یاری نگارش آن نیست. در آن روز نحس که ملایی از دیارهند قدوم نامبارکش را بر خاکمان نهاد، نکبت و «گناهش» را با خود آورد. آسمان قهر کرد، باران بارشش را به آمدن «بهار بزرگ» حواله داد و گوییا که ما را به آوردن «بهار» فرا می خواند. این طایفه نامبارک، این قوم بد خیم، این ملایان کریه منظر چگونه قادرند این همه حجم از بیشرمی و وقاحت را تحمل کنند. درون گندیده و متعفن این ایل، فضا را بر طراوت و پاکی تنگ کرده است. نجار «رییس سازمان مدیریت بحران» این قوم شیاد می گوید «مردم سیل زده از وقوع سیل خوشحال اند، درختها کاملا شسته و طراوتی ویژه ای گرفته اند». از طرف دیگر خودروهای همر (Hummer) خریداری شده برای مقابله با شرایط بحرانی به گفته مسئولین حکومتی به مزایده گذاشته شده تا خودروی سواری خریداری شود. این نهاد مقابله با بحران از «امضاء تفاهم نامه با حوزه علمیه برای کاهش بلای طبیعی» خبر داد. همرمان هم علی لاریجانی «رئیس مجلس» ملایان به مادر پیر سیل زده که گلایه مند از نبود امکانات است، می گوید «فعلا که سالمید». این همه حجم از بیشرمی، وقاحت و شیادی در تاریخ انسان بی نظیر است. آی پلشتان، در جهان شما چیزی به نام «وجدان نیست، عُلو زندگی نیست، ظرفییت فدا کاری نیست، نجابت نیست». این را بدانید که«ریشه های روحتان بر فراز خاکی که دروغ آنرا جویده است در خلاء معلق می ماند» (ژان کریستف).

وقتی روزانه ۱۲۳ هکتار ازجنگلهای استانهای کشور تسلیم تیشه منافع مخوف باند «آیت الله ها» می گردد، مهار سیل کار آسانی نیست. چنان که گفته می شود آیت الله کاظم نور مفیدی نماینده خامنه ای و پسرش مصطفی نورمفیدی با تاسیس ۲۰ شرکت چوب بری و بهره برداری علت اصلی نابودی جنگلهای گرگان بوده اند. فضاحت سیاستهای مخرب زیست شناسی و عدم مدیریت در چهار دهه گذشته، چپاول و غارت جنگل، کوه، خاک، عدم لایروبی رودها، سرقت مسیل و نقض آگاهانه تمامی ضوابط اولیه شهرسازی و جاده کشی عامل بنیادین این تراژدی ملی است. نظام عصر حجر ملایان تمامی زیر ساختهای کشور را به نابودی کشانده و عملا در مقابله با بحرانها عاجز است. ملایان بی کفایت با سپاه پاسداران چپاوگر، محیط زیست را تخریب کرده و مسئولییت اصلی این فاجعه زیستی و ملی متوجه آنان است. مسئولین درجه اول نظام پر نکبت مشغول گذراندن تعطیلات در «دیار کفر» اند. ۲۷ استان کشور در معرض تهدید جدی قرار دارند.

واژگان برای بیان روایتی از واقعییت اند. تصاویر بی کسان، زجه های بی پناهان، دستهای ضعیف زنان، ناله های مردان خسته از ستم را نمی توان روایتش را تصویر کرد. چیستی و چرایی این جهان پُردرد بیشتر شبیه به یک خواب یا یک شبح است. این همه بلا و نکبت متمرکز شده در نهاد ملایان بر خشم آسمان بیشتر می افزاید. «ای شهسوار، این سخن را نیز بشنو: کودکان ما چیزی برای خوردن ندارند» (مسیح باز مصلوب)، آنها هر روزه چپاول می شوند. ما گرفتار ایل و تباری دزد و چپاولگر شده ایم. از طرفی اقتصاد کشور از نفس افتاده و در آستانه ورشکستگی کامل است، نظام در یک تعادل شکننده و لرزان قرار دارد.۶۰ درصد از مردم قدرت خرید را از دست داده اند. حاکمییت در سراشیب سقوط قرار دارد. فقط با یک رادیکالیسم انقلابی می توان ملایان را از اسب بزیر کشید. باید تعادل شکننده ملایان را بر هم زند. این کار حتما شدنی است. «کانونهای شورشی» راهگشای این مهم هستند.

شهر یکپارچه در طغیان و خشم است و من می دانم که «فردا ژنده پوشان سرازیر خواهند شد» (مسیح باز مصلوب) و سیل ژنده پوشان، نحوست چهل ساله را لایروبی می کند. در این زمان است که ما «خود را از زیر بار خرد کننده ای سبکبار» می یابیم (ژان کریستف، رومن رولان).

باید با قلبی فروزان و اراده ای استوار با هم متحد شویم. سرنگونی این بختک یک وظیفه ملی میهنی است و نیاز مبرمی به همبستگی ملی دارد. «وقتی که قلبی با حرارت نسوزد خیلی دوده می گیرد» (مادر ماکسیم گورگی). باید قلبی پر آتش داشت تا بتوان این جرثومه های فساد را از زمین خدا محو کرد.