مرتضی نامور ـ منگنه سه تیغه برشاهرگ رژیم، استیصال وبازهم اعدام وکشتار!

منگنه سه تیغه برشاهرگ رژیم، استیصال وبازهم اعدام وکشتار!

مرتضی نامور


روزیکشنبه نوزدهم اردیبهشت پنج تن ازفرزندان دلیر ایرانزمین به دست جلادان رژیم اعدام شدند وبازهم همچون سه دهه گذشته پاسخ رژیم به خواستهای برحق ملت قهرمان ایران اعدام وکشتار بود. راستی چرا رژیم دراین شرایط که حتی جناح مغلوبش هم
 اورا به نرمش فرامی خواند و اندرز می دهد که کمی کوتاه بیاید بی دنده وترمز سرکوب واعدام را ادامه میدهد؟


 مگر رژیم که بعد ازاشتباه محاسبه اش دربرگزاری مناظره های تلویزیونی وکلید خوردن قیام مردم و بعد از تهاجم اولیه به قیام کنندگان، برای «مدیریت بحران» وبا توجه به تجربه ضدالقلابی ازدوران شاه به این نتیجه نرسیده بود که نباید به کشتاردامن بزند؟
پس چه ضرورت وچه نیازی رژیم را  حتی نه به یک قدم عقب نشینی بلکه توقف موقت کشتار و اعدام،  واداشته؟ مگر اکنون دررسانه ها وورق پاره هایش روزمره سوت درتاریکی نمیزند که «فتنه » تمام وکنترل شد؟
رژیم غرق دربحران ازسه سو درمنگنه ودرمحاصره قرارگرفته که هیچ گریزی از سرنوشت محتوم سرنگونی ندارد:
از یک سو پتانسیل انفجاری جامعه وایستادگی اقشار وسیع وگسترده مردم ایران درمقابل تعرضهای رژیم ، مقاومت عنصر آگاه وبه ستوه آمده وعاصی درسطح وسیع اجتماعی، حضور حی وحاضر عنصر زنده وپویای سازمانیافته وریشه دار وکمربسته به سرنگونی رژیم
 درداخل وخارج درکسوت یک تشکیلات انقلابی با کولباری از یکصدوبیست هزار شهید وپیوندآن با اقشار پیشاهنگ  ودرمجموع، «شرایط عینی»، عدم مشروعیت ومصرف تمام و
کمال کارتها وظرفیتهای ارتجاعی استعماری درکادر مماشات درعرصه بین المللی از سوی دیگر وشکست استراتژیک بلعیدن عراق با کمرشکن شدن نیروهای وابسته اش دراین کشور منگنه  سه تیغه ایست که برشاهرگ حیات سیاه و نکبت باراین ارتجاع خونخوار قرارگرفته است.
این شرایط است که ولی فقیه پوشالی وهیبت شکسته را به سوی «راه حل» ازنوع خمینی گونه اش کشانده وعلاج را درتیزترکردن شمشیربرگردن مردم ایران وعربده کشیهای پاسدارلمپنی اش درسطح بین المللی وبسیج مزورانش تحت نام خانواده های اشرفیان به مقابل ورودی اشرف درعراق وداشته وبدینسان است که به موازات هم و در یک راستا، جوانان ومردان و زنان درایران را به جوخه های اعدام می سپارد، خیابانهای عراق را آماج بمبها وتله های انفجاری قرار می دهد ودرصحنه های بین المللی عربده میکشد.
اما پاسخ مردم ایران به این سفاکان وقاتلان به تاسی از پایداران «اشرف»  جز «بیا بیا» نیست وهمانطور که درنوشته ها ونقل قولهای این پنج شهید آمده آنها سرتسلیم وکرنش به رژیم را نداشته اند، شیرین علم هولی این شهید قهرمان کرد می گوید :« ... ازمن می خواهند که با آنها همکاری کنم تا حکم اعدامم شکسته شود...آنها می خواهند کرد بودن خودم را انکار کنم ...یعنی خودم را انکار کنم ....
فرزاد کمانگر این معلم روستاهای محروم کردستان پا در راه صمد بهرنگی می گذارد و در برابر دژخیمان سر فرود  نمیاورد
زندانیان زندان گوهردشت  دراطلاعیه ای  اعلام میکنند ...«جان ناچیزتک تک ما فدیه راه رهایی مردم ایران باد، یک کشته به نام به زصد زنده به ننگ..» این همان جمله وشعری است که بیست وهشت سال پیش مهدی رضایی «گل سرخ انقلاب » درمقابل تیمسارهای آریامهری در بیدادگاه شاه خائن با صدای رسا اعلام کرد وازآن پس چراغ راه و آویزه گوش هر مجاهد ومبارز درمقابله با رژیم ستمشاهی شد.
بله اینها تنها ذره ای از مقاومت مردم ایران است که علنی شده و میرود تا تاروپود  این رژیم را ازهم بدرد و به گورستان تاریخ بسپارد، این مقاومتها واین ایستادگیها رژیم را به استیصال درمقابل مردم رسانده است.
رژیم سفاک و ضدمردمی به خوبی می داند که قیام مردم ایران سر بازایستادن ندارد، این قیام  حاصل سی سال مبارزه  بی امان وتوقفی است که صرف نظر از افت وخیزهای مقطعی، مکانیسم وقانونمندی ویژه خود را دارد که با امواج کوبنده خود باز میاید.
ولی فقیه طلسم شکسته هیچ آینده ای جز سقوط به قعرتاریخ ندارد. این رژیم دریک شرایط ویژه وتاسف بار خود را به تاریخ تحمیل کرد وقیمت سنگین این پارازیت تاریخی را ملت ایران با پیشتازی ومقاومت بی بدیل خود درطی این سه دهه پرداخته وامروز فصل
رویش این مقاومت فرا رسیده این را بهتر از همه قاتلان ملت ایران ودرپیشاپیش آنها خامنه ای می داند.