هادی محسنی: رزمگاه "لیبرتی" کانون مبارزه چرا؟

این چه بوی است که از جانب خلّخ بدمید وین چه باد است که از جانب صحرا برخاست. (سعدی)
خلخ، شهر بزرگی است در خطای که مشک خوب از آنجا آورند و خوبان را بدانجا نسبت کنند... (لغت نامه دهخدا)

عصر 7آبان 1394 برابر با19 اکتبر 2015 اخبار شامگاهی سیمای آزادی را گوش می کردم. ناگهان لحن گوینده خبر که فکر کنم آقای حمید رفیعی بود غیر عادی شد سرم را بلافاصله بلند کردم. چهره گوینده متعجب و درواقع متحیر با خشم پنهان در چهره، و این جمله را شنیدم: لیبرتی تحت بمباران شدید (یا بی سابقه) است و برق و ارتباطات قطع شده است و ...( قریب به مضمون). همین جملات کافی بود که آن تغییر لحن و صدای گوینده را فهم کنم.
 اما من صلابت انقلابی و تحمل گوینده خبر را نداشتم احساس کردم قلبم دشنه وارد شد و پیش فرضهای عجیب و نفس گیر مرا رباط کرده بود.
از جمله پیش فرضهایم این بود که رژیم تصمیم به جنایت بزرگی گرفته و با اینکه در شرایط بحرانی کمر شکن قرار دارد لااقل اینطور میزش را چیده است که حالا که من با پرداخت بهای سیاسی سنگین این کار را می کنم حداقل نصف بیشتر از مجاهدین را نابود کنم و کاری کنم که آنجا غیر قابل سکونت و تقریبا خالی از امکانات و سکنه باشد. و خیالم از بابت چیزی بنام آلترناتیو هم راحت شود.
نفسم هرلحظه تنگتر می شد. اما در حالت رباطی هم سیما را ول نمیکردم تا اینکه بعد از دقایقی از لحن گوینده ها و نوع خبرها، ناخوداگاه گفتم چیزی فوق معجزه و غیر قابل باور، خدایا چه مشیتی در راه است که شیشه های بلورین و درهای گرانبهای خلق همچنان در بغل سنگهای منهدم کننده، حیات و پایداری غیرقابل تصورشان را ادامه می دهند و در کنار این سنگهای منهدم کننده نگه داشته میشوند. هر چند شیشه ای را از دست می دهیم اما نور همچنان و پرقدرت تابان است.
 
باغ پر گل شد و صحرا همه پر سوسن آبها تیره ومی تلخ و خوش و روشن
 
کوه پر لاله و لاله همه پر ژاله دشت پر سنبل و سنبل همه پر سوسن
 
(دیوان فرخی سیستانی)
 
رژیم جمهوری اسلامی ایران با این جنایت، ضمن خاک برسر گفتن به مماشاتگران دو هدف را نیز حداقل دنبال می کرد:
1- با استفاده از دعوت وزیر خارجه اش ظریف از طرف مماشاتگران به کنفرانسی در رابطه با سوریه و وضعیت بارانی و گل آلود "لیبرتی" و دیگر دلایل, ضربه بسیار کاری و فیزیکی بر نفرات ارتش آزادیبخش ملی ایران وارد می کند تاخیالش از آلترناتیو نیز برای مدتی آسوده باشد!!!
2- با این ضربه هدف مهمترش را هم برآورد سازد. آن هم اینکه روحیه پایداری را در باقیماندگان در "لیبرتی" و بقیه جاها ازبین ببرد.
رژیم خوب میداند که کانون مبارزه یعنی چه؟. یکی از مفاهیم پایه ای کانون, پایداری رزمندگان در همان کانون است و تا زمانی که پایداران هستند کانون هم, شعله ور است و هم آتش آن دامن ملایان و مماشاتگران را می سوزاند.
کانون را در برخی لغتنامه ها آتشدان هم معنی کرده اند. اگر همچو جایی مملو از پایداری و استقامت باشد ولو یک نفر، آتشش در نهایت ساختار ارتجاع و همدستان مماشاتگرش را نه تنها ول نمی کند بلکه تسلیم خواسته هایشان هم می سازد. خواسته ای که هرگز از آن کوتاه نیامده اند: سرنگونی، سرنگونی، سرنگونی
بنابراین کانون مبارزه با این پایداری فوق طاقت انسانی رزمندگان در اشرف و "لیبرتی" مفهوم لغوی معمولش عوض میشود بدین معنی که کانون مبارزه, مفهوم انسانی به خود می گیرد و آن اینکه اگر استقامت و پایداری برترین آفریننده خلقت "انسان" تداوم یابد او و آن میشود کانون مبارزه. بهمین جهت این گفته رزمندگان ارتش آزادیبخش را فهم کردم که ما وابسته خاک نیستیم بلکه پایداری در مبارزه را اصل می دانیم.
نقشی که رزمندگان در رزمگاه جدید شان "لیبرتی" آن را به اثبات رسانده اند. در آخرین نبرد پایداریشان هم که 23 شهید والا مقام و در راسشان حسین ابریشمچی ( فرمانده کاظم) را تقدیم آزادی ایران زمین کردند. (سیما در خبر فوری امروز دوم نوامبر, 11آبان 94 اعلام کرد بیست و چهارمین شهید از مجروجان شدید حمله موشکی...)
 
ما اکنون فوران حمایت شخصیتها و گروههای ایرانی و بین المللی از این شهیدان را شاهدیم. در پاریس هم مراسم باشکوه در یادبود این شهیدان، با حضور خانم رجوی و شخصیتهای ایرانی و جهانی برگزار گردید.
 
ای یار، سخن بگوی با یار
بس کاخ بلند پایه، شد پست اما تو بجای، همچنانی - پروین اعتصامی