سینا دشتی: گفتار پلید، پندار پلید،کردار پلید‎

روزی که دو عضو مستعفی، بعد از فراخوان همنشین دژخیم به وکیل مربوطه برای دفاع از تواب تشنه بخون، به شیوه ای کاملاغافلگیرانه ازشورای ملی مقاومت استعفای خودشان را اعلام کردند، من یکی حد اقل فکر نمیکردم که آنها که اکنون تبدیل به یک دادستان ولایی علیه مجاهدین وشورای ملی مقاومت شده اند و به این زودی به طور آسانسوری به این درجه از سقوط اخلاقی و سیاسی و انسانی برسند.

ولی ظاهرا دوران ما دوران عجایب وچیزهای باور نکردنی است، مردی که مدعی بود که "انقلابی ترین مرد جهان است"، پس از مدت واقعا کوتاهی به خونخوارترین مرد جهان تبدیل میشود که به هیچ ارزش و پرنسیب انسانی معتقد نبود وجز خودش هیچ چیزی دیگری را نمی پرستید و به قول قرآن از حیوان هم پست تر میشود، به همین دلیل از وقتی که هرکس یک میلمیتر، بدون اغراق میگویم آگاهانه یک میلمتر به این رژیم خمینی نزدیک میشود، بسرعت باورنکردنی که آدم از دیدنش سرگیجه میگیرد همان رنگ و بورا میگیرد و در دنائت وپستی بسرعت یک سنگ در دریاچه سقوط میکند.  
اولین گام این سقوط اخلاقی، انسانی  وسیاسی، از به لجن کشیدن همه افتخارات گذشته شروع میشود، همان افتخارات که ناشی از همراهی با مقاومت و مجاهدین در سنگر مبارزه علیه  ارتجاع و دیکتاتوری و فاشیسم مذهبی بوده است. یعنی انتخاب ترک و پایان حضور در جبهه دشمن اصلی این رژیم، همان افتخارات و ارزشهایی که 35 سال از آن دفاع کرده است، جبهه مقاومت و مبارزه و ارزشهای والای آن را با جبهه مقابل و ضد ارزشهای آن، جایگزین میکند. بصورتی که به نظر میرسد این فرد از اول سنخیت لازم را با مقاومت، مشخصا آمادگی برای پرداخت بهای ادامه حضور در این جبهه،  را نداشته است. حال آنکه درمبارزه انقلابیجایی برای ماندگاری آدمهای فرصت طلب، نان به نرخ روزخور، مایه نگذار نیست. نمیشود در این مقاومت ماند و فقط اهل دریافت باشد و از پرداخت  سر باز زد. بخصوص وقتی پای مبارزه ای سخت وبی امان درمیان باشد.
اگر بخواهم از ته دلم بگویم، به عنوان یک هوادارمجاهدین، بعد از خواندن لجن نامه های اخیر این دو سرباز ولایی کم سابقه ولی عجول برای جبران عقب ماندگی شان، خوشحال شدم. چه خوب که این دو عنصری که عوضی در خانواده بزرگ مقاومت جا گرفته بودند، راهشان را کشیدند  و رفتند.
رود خروشان و مواج حرکت تاریخ ، کف های روی آب را به کناری پرتاب میکند .این قانون تکامل است.
درست به همین دلیل است  که قصیم حالا که جبهه عوض کرده، از سوابق خود در ارتجاع ستیزی و دموکرات پناهی داستانها بهم می بافد که بله من از همه بیشتر ضد ولایت بوده ام و آن موقع که مجاهدین به دیدار خمینی میرفتنند، من داشتم کتاب ضددیکتاتور ترجمه میکردم. قصیم این ادعاها را میکند که هم جبهه بودن کنونیش را با ولایت فقیه  لاپوشانی کند.
برای من هیچ دلیلی روشنتر از این وجود ندارد که بگویم، قصیم و روحانی یک عروسک کوکی بخش نفاق وزارت اطلاعات هستند ، وقتی سایت ایران انتیرلینک به آنها انتقاد میکند که با مجاهدین تدافعی برخورد نکنید و باید به مسعود رجوی حمله کنید، آنها بلافاصله امتثال امر می فرمایند و فردایش همین کار را علنا آن هم درروز روشن انجام میدهند، البته اشاره ای به آمر نمیشود و این فرافکنی را با رنگ ولعاب دموکرات پناهی ولیبرال مابی انجام میدهند.
و الا چرا در مقاله ی بعدی قصیم ، سراپا  مشغول لجن پراکنی علیه مسعود رجوی است. یک شبه کاشف به عمل آمده که مدافعین مجاهدین از "اسید پاش ها" بدتر هستند، و مجاهدین هم هزار بار بدتر از خمینی هستند یعنی که خمینی هزار بار بهتر از مجاهدین است. این تکرار همان شعار کهنه آخوند خواسته و وزارت ساخته: «صد البته خمینی» بر مجاهدین مرجح است. یعنی که همین آخوندهای حاکم و زیر قبای آنها را عشق است. پس باید چارچنگولی به آن آویخت و با تمام وجود همسو و همنوا و همدست و آلت دست همین رژیم علیه مجاهدین «مبارزه» کرد. این باز همان رایج ترین و مهمترین  کد شناخته شده ی سیاسی - تبلیغاتی  رژیم علیه، دشمن اصلی و حریف اصلی اش میباشد که سالهاست معرف مزدوران دست آموز وزارت است. چه توابان و بیعت کنندگان تازه از گرد راه رسیده بعد از بیست تا سی سال تأخیر و  چه بدنامترین  مزدوران اطلاعات و شاگرد جلادان اوین عین هم از این مارک و کد استفاده میکنند. و بدین ترتیب است که قصیم و روحانی جبهه و جایگاه خودرا انتخاب واعلام می کنند وهیچکس مثل خودشان نمیتواند، ماهیتشان را برملا کند.
من تاکنون، نظراتم را چند بار نوشته ام، البته کم نوشته ام دلم میخواهد که خیلی بیشتر میتوانستم بنویسم ولی واقعا، وقت نکردم، بر خلاف حضرات من کار میکنم! زیاد هم کار میکنم. فیش حقوقی بنده هم هست، یک ماه کار به عنوان دکتر متخصص، آخر سر مبلغ ٦٠ هزار کرون حقوق داده میشود که بعد از کسر مالیات، حدود ٣٠ هزار کرون دریافت میکنم. خیلی هم درآمد خوبی هست. منهم راضی هستم  از همین حقوق  و اضافه کاری هایی هم که میکنم قبلا نوشتم که میلونها کرون به مقاومت کمک کرده ام و باز هم میکنم. برای توضیح بیشتر به خوانندگان باید اضافه کنم که هر یورو برابر تقریبا ده کرون هست. یعنی مبلغ دریافتی ماهانه ی اقای قصیم از مجاهدین طی سالها تقریبا برابر درآمد بنده بعد از کسر مالیات!بوده است. سوالی که دراین جا مطرح میشود این است که: با این پول چکارکرده اید؟ از وقتی که از شورا رفتید ، این پول را با چی، چند و چگونه جایگزین کردید؟
چرا به این سوال پاسخ نمیدهید؟ چرا؟
تکرار و تغلیظ شعار «صد البته خمینی» و غوطه ور شدن شتابان در قعر لجنزار گشتاپوی آخوندی و پیوستن به صف بدنامترین پادوهای خارجه نشین آن، آن روی سکه فرار از این سؤال ساده است که رمزگشای سراسیمگی و افسارگسیختگی در هرزه دراییهای آخوندی علیه مجاهدین و رهبری مقاومت هم هست.
روزی که من حقوقم را در محلی که الان کار میکنم از دست بدهم، باید به فکر یک حقوق جایگزین باشم. شما با چه چیزی آن را جایگزین کرده اید؟ این سوالی است که صد بار من تکرار میکنم و ازآن خسته نمیشوم، ولی تنها پاسخ شما به این سؤال ساده و ضروری، تا کنون  فوران لجن پراکنی و هرزه دراییهای آخوند پسند و وزارت فرموده، علیه مجاهدین و علیه ارزشها و مناسبات انقلابی، مبارزاتی و انسانی. مجاهدین و مقاومت بوده است.

به عنوان یک پزشک هوادار مقاومت، سوال میکنم، شما که برای خودتان پرونده طبابت برای مجروحین درداخل ایران درست کرده اید که من کاری به درست و غلطی آن ندارم، میتوانید این سوال را هم جواب بدهید آیا در این همه سال که در جلسات شورا در عراق شرکت می فرمودید، البته مثل همه ی سفرها با هزینه ی این مقاومت، آیا موردی بود که خواستار بشوید یک یا دو ماه یا سه ماه در بیمارستان اشرف به کمک و مداوای رزمندگان ارتش آزادیبخش بپردازید؟ اگر نه، چرا؟  
حد اقل دردوران عملیات سرفصلی مانند آفتاب و چلچراغ؟ نکند که شما معتقدید که مجاهدین باید خونشان را بدهند و شما بهره اش را ببرید؟
تا آنجا که به هواداران مجاهدین، مثل من، برمیگردد، تا زمانی که شما و هر کس دیگری که در صفوف مقاومت باشد، با هر ضعف و اشکال فردی  مفروض، جز با احترام و احساسات گرم با شما برخوردی نداشته و نداشتیم، چرا که  مهم برای ما ، خط سیاسی افراد  است.
این یک احترام صادقانه و بدون چشم داشت هست، آن را به صدای رسا اعلام میکنیم و به آن افتخار هم میکنیم. زیرا که این بزرگواری را از مجاهدین خلق آموخته ایم که حرمت و حریم خلق را مهمترین و اولین، بدانیم.  
این هم یک نوع پرداخت است، اکنون آیا شرم نمیکنید که مینویسید: من و ما بد تر از اسید پاشهای رژیم ضد بشری هستیم؟ یا اینکه، ای طبیب! آیا در ادامه ی مسیر خیانت به مردم ایران و اجرای اوامر دائره ی نفاق وزارت، اکنون به این ورطه ی رذیلانه ترین تهمت زنی ها و افتراء ها و فضیح ترین هرزه دراییهای آخوندی – پاسداری- وزارتی  غلطیده ای؟
من مطمئن هستم که خودت هم، وقتی که این حرفها را مینوسی، به دروغ بودن آنها کاملا واقفی، ولی اقتضای مسیری که انتخاب کرده ای و مأموریتی که خود رادرانجام آن معذور می دانی این است چون که جبهه عوض کرده ای و تا نگویی، چی و چند و چگونه؟ درب بر همین پاشنه میچرخد، درآینده بسا به لایه های عمیقتر گنداب ولایت هم سقوط خواهی کرد، این یک قانون است ، زیرا که جهان هستی حساب و کتاب دارد.
واقعا خباثت و دنائت و شقاوت تا کجا باید تعمیق و نهادینه شده باشد، که صورت درهم سوخته ی قربانیان اسید پاشی را ببیند و فراتر از آن چند دهه جنایات و وحشیگریهای بی نظیر پدرخوانده داعش و یک قلم قتل عام زندانیان سیاسی به دستور خمینی در سال 67 را بداند ولی در عین حال، به  اصلی ترین سازمان مخالف این رژیم با کهکشان شهیدان و حماسه های رزم و پایداری رزمندگان قهرمانش، انگ "بدتر از اسید پاش" و "بدتر از خمینی" بزند؟
همچنان که اشاره کردم، قبل از نوشتن این سطور من دچار یک درگیری فکری بودم که چگونه میشود یک فرد، بعد از سی سال دفاع از یک مقاومت و تولید دهها مقاله و ایراد دهها سخنرانی و شرکت در صدها تظاهرات، البته با دریافت هزینه ی سفر، در یک بزنگاه، ناگهان و بدون هیچگونه مشابهتی با استعفای شرافتمندانه، تحت عنوان استعفا جبهه عوض کند و با آن سرعت شتابان و شگفت انگیز در لجنزار خمینی و کارزار شیطان سازی گشتاپوی آخوندی علیه مجاهدین سقوط کند، و سپس، از اعماق همان لجنزار و همان کارزار فریاد بزند که یافتم، یافتم که مجاهدین و رهبری شان بدتر از خمینی و رژیم آخوندی هستند!؟
اشکال ذهن من در این تناقض این بود که حتی بعداز انتخاب مسیر جدید این عناصر و تغییر و معکوس کردن جبهه و پیگیری خط و مأموریت  سیاسی کنونی شان همچنان سایه ی دوران همراهی آنها با مقاومت، روی ذهنم سنگینی میکرد. خط سیاسی جدید حضرات  که دعوتنامه سفر به بغداد  توسط بنیاد سحر شعبه وزارت اطلاعات در عراق برای آنها جهت شرکت در محاصره ی رزمندگان ارتش آزادیبخش در زندان لیبرتی، از همان سنخ و در همان راستاست.
مساله من اساسا فرد نیست، افتراها و خزعبلات هزاربار تکرارشده اطلاعات آخوندی و مزدوران پیشانی سیاهش آنهم بعد از چند دهه توسط قصیم و روحانی هم که فقط مبین دیرکرد سی ساله ی حضرات در ورود به جبهه ی ضد مقاومت مردم ایران  و نشاندهنده میزان عقب ماندگی و فاصله و جایگاه و ردیف آنها درته صف بریده مزدوران و مأموران گمنام و بدنامی است که مدال و مُهر پیشتازی در این سنخ لجن پراکنیها و هرزه دراییهای آخوندی علیه مجاهدین و رهبری مقاومت داشته اند. این حرفها ی طبیب ، شایان پاسخگویی نیست.
همین الان در کتابخانه ی خودم دهها مقاله از قصیم دارم که به همین قبیل اتهامات و لجن پراکنیها علیه مجاهدین و مقاومت جواب داده است.
 
بنابراین دعوا و رویارویی ما با رژیم و گشتاپوی آخوندی و با "خط سیاسی" و تمهیدات و تشبثات طراحی و دیکته شده به کار بران و عوامل و همدستان آن استکه صد البته در پرتو هوشیاری، ایستادگی و افشاگریهای مقاومت و هوادارانش، و بنابه تجربه و آزمایشهای سی و چند ساله در جریان مبارزه و در مواجهه با انواع توطئه ها و دجالگریهای رژیم ضدبشری آخوندی، نتیجه و برآمدی جز پیروزی و سرفرازی و اثبات هرچه بیشتر حقانیت و مظلومیت این مقاومت و شکست و رسوایی و سرافکندگی بیش از پیش رژیم پلید آخوندی و همدستان و حامیان و مأمورانش نداشته و نخواهد داشت. چه در دادگاه متعدد در کشورهای مختلف جهان چه درصحنه سیاسی و اجتماعی و بین المللی. رژیمی که نه در صحنه نظامی و نه  با وحشیانه ترین جنایات و ضد انسانی ترین فشارها، نه با سهمگین ترین توطئه های سیاسی و دجالگریهای تبلیغاتی و نه با سهیم کردن قدرتمند ترین دولتها در سرکوب و ایجاد محدودیت نتوانسته است، مجاهدین و مقاومت را ازبین ببرد، از تکرار و باز نشخوار لجن پراکنیها توسط مزدوران با سابقه یا جدید الاستخدام، چه طرفی خواهد بست؟ اینهم که بر اساس فرمول 20 – 80 اختراع شده توسط سردژخیم خود کشی شده وزارت اطلاعات یعنی سعید امامی، مأموران معذور در کارزار شیطان سازی علیه مجاهدین، هراز گاه برای سفیدسازی، ژست مخالفت با رژیم  ولایت فقیه بگیرند تاکتیک لو رفته ای است که نمی تواند جبهه سیاسی واقعی و اشتغال اصلی و تمرکز هدف گیری آنها علیه مقاومت آنهم با همان  اتهامات و سلاحهای تبلیغاتی دائره ی نفاق وزارت اطلاعات رژیم ولایت فقیه را از انظار پنهان سازد. عرض خود میبرد و زحمت ما میدارد.