مهرداد هرسینی: روح مقام معظم در کالبد یک مرده!

پس از 11 سال تحقیق دادگستری فرانسه در دو حکم منع تعقیب درسالهای 2011 و 2014، مجاهدین را از کلیه تخلفات مالی، تأمین مالی تروریسم و کلیه دعاوی مرتبط با تروریسم تبرئه نمود.

دیکتاتوری ولی‌فقیه پس‌ازاین شکست سنگین، تلاش کرد تا از طریق یک شاکی خصوصی مرده بنام ”ضیاءالدین عبدالرزاقی“ مجدداً این پرونده آلوده را به جریان بی اندازد و درخواست استیناف نماید و بدین‌سان دستگاه قضائیه فرانسه را بازیچه‌ای برای اهداف و نیات شوم خود علیه مقاومت ایران قرار دهد.
در این رابطه ایو بونه، رئیس پیشین اطلاعات فرانسه در مطلبی ازجمله می‌نویسد: «بگذارید چند سال به عقب برگردیم، سازمان مجاهدین خلق ایران در ماه ژوئن سال 2003 به‌عنوان بخشی از یک عملیات دستگیری‌های گسترده که بیش از صد و پنجاه ایرانی را در برگرفت، به‌شدت زیر ضرب رفته بود. عملیاتی که به‌وضوح توسط واواک ساختار رسمی وزارت سرکوب جمهوری اسلامی طراحی‌شده بود. سپس توسط یک وکیل فرانسوی – کانادایی، تجدیدنظری درخواست شد که مدعی است به نیابت از موکل خود ضیاءالدین عبدالرزاقی عمل می‌کند، اقدامات هدایت‌شده توسط همان سرویس‌های رژیم ایران که علیه مجاهدین خلق شکایت می‌کند. موضوع این شکایت بسیار خطیر، سرقت هویت است که درواقع هدف از آن دسترسی به پرونده فعالیت‌های ضد تروریستی علیه سازمان مجاهدین در زمان قاضی بروگیر بود».
همبستگی ملی 15 بهمن 1393
بنابرگزارشات، عبدالرزاقی که در اصل یک مأمور اطلاعات آخوندی با پاسپورت ایرانی - انگلیسی بوده است، که طی گزارش اداره ثبت‌احوال در نیوکاسل، در سال 2005 در ترکیه مفقود می‌گردد. این گزارش در ادامه می‌افزاید، وی چهار روز پس‌ازآنکه در اکتبر 2005 به همراه نامزدش به ترکیه می‌رود، مفقود گردیده و دفتر تطابق وصیت‌نامه‌ها در نیوکاسل در تاریخ 14 سپتامبر 2012 در شهر نیوکاسل انگلیس، مرگ وی را ثبت و برای بستن پرونده، آن را به دادگاه عالی عدالت در این کشور احاله داده است.
دادگاه استیناف پاریس اخیراً این درخواست اطلاعات آخوندی برای جلوگیری از لغو پرونده 17 ژوئن را قاطعانه رد کرد. با اعلام این حکم و آبروریزی مجدد برای نظام آخوندی به همراه دستگاه مخوف اطلاعات و پادوهای مزدورش در خارج از کشور که اکنون جملگی به بیماری ”خفقان“ گرفتارشده‌اند، دیگر شکی باقی نمی‌ماند، که تمامی سناریوی آن کودتای ننگین در 17 ژوئن سال 2003 علیه حضور خانم رجوی در فرانسه و اعضاء مقاومت ایران، از پیش طراحی و هماهنگ شده با یک هدف و آن‌هم ”نابودی تشکیلات مقاومت ایران“ بوده است.
سخن از طرحی است که در سایه شوم آن همچنان نوکران و مزدبگیران حکومتی و مشتی واداده سیاسی که تا دیروز در صف این مقاومت قرار داشته‌اند، به‌طریق‌اولی به دنبال زنده کردن آن پرونده ننگین می‌باشند. اتهام سخیف پول‌شویی و یا کلاه‌برداری مالی طرحی از مجموعه طرح‌های وزارت اطلاعات و گشتاپوی آخوندی برای قفل و نامشروع کردن مقاومت ایران در افکار عمومی و انظار جهانی است. مقاومتی که طول و عرض مالی آن بنا بر تمامی داده‌ها به‌کرات از سوی دوایر و دستگاه‌های قضائیه در کشورهای مختلف و به‌ویژه در فرانسه مورد موشکافانه دقیق قرارگرفته است و یا خود همواره آن را برای اطلاع افکار عموم و علاقه‌مندان انتشار بیرونی داده است.
سخن از سناریویی است که در بطن خود ظاهراً به دنبال” کشف پول‌شویی“ با سس”سالوس و ریا و خدعه آخوندی“ است! اما به‌واقع در به جد به دنبال، ریختن قبح هرگونه مرزهای مبارزاتی، مرزبندی”پایداری، حریت و به‌ویژه مخدوش کردن و خون‌های به‌ناحق ریخته شده در حاکمیت پدرخوانده داعش در ایران نهفته است.
در این وادی است که به‌دروغ ”حسن حسین“ تبدیل به ”خسن و خسین“ می‌شوند و حریت به کالای بی‌ارزشی به نام مال به ”تاراج“ رفته. واژه‌ها و ارزش‌های ملی و مبارزاتی به ”ولگردی و هرزگی و دریدگی“ کشیده می‌شوند و بر آن نام ”ردیه نویسی، انتقاد و حاشیه پردازی و الخ“ گذاشته می‌شوند. در این راستا است که از بام تا شام کوک ذهن می‌شود مجاهدین و تخریب چهره و راه روش مبارزاتی و مردمی آنان!
می‌شود” گیر“ دادن به مقاومت خونین مردم ایران و خلاف تمامی هرآن چه که سالیان گفته و یا نوشته‌اند، پوچ و بی‌ارزش و تهی از هرگونه شرف و حریت انسانی. در این راستا است که جملگی با هر عنصر واداده و آبرو باخته سیاسی و امنیتی چفت می‌شوند و نرد عشق و محبت و دوستی می‌ریزند. و باز در این راستا است که مأموران اطلاعات آخوندی می‌شوند ”رفیق و یار غار“ و حامی” حقوق بشر“ و ایضاً هرچه عنصر واداده سیاسی و زهوار درفته و به بیرون رانده‌شده از مقاومت و یا عضو تیم‌های عملیاتی ”حاج اکبر خوش کوش“ می‌شود” حلاج و دمکرات و میهن‌پرست“!!
حکایت است روزی ملایی با نردبانی برای دزدی به باغ میوه‌ای رفت. صاحب باغ پرسید: ای ملأ با نردبان آن بالای درخت میوه چه می‌کنی؟ ملاگفت: نردبان می‌فروشم! صاحب باغ دوباره پرسید: در باغ من! بالای درخت میوه نردبان می‌فروشی؟ ملأ پاسخ داد: نردبان مال خودم است هر جا که دلم بخواد اون را می‌فروشم!!
آری حریت که نباشد، اساس کار می‌شود”خریدوفروش“، آن‌هم در”هرکجا که دل‌تنگش بخواهد“. سری به سایت‌های زنجیره‌ای وزارت اطلاعات بزنیم، تا آن حکایت بالا بیشتر فهم امان شود. سایت‌هایی که با عکس و تفصیلات و بدون جا گذاشتن هیچ ”نقطه و کمایی“ میدان‌دار و والی و خط دهنده حضرات هستند. توگویی آبشخور آن سطر به سطرها همان جملات الهی – ملکوتی! ”مقام معظم رهبری“ است. بالاخره از قدیم‌الایام گفته‌اند، سر آدمی که به‌طریق‌اولی به گشتاپوی مخوف و هار آخوندی وصل باشد، اساساً دیگر نیازی به ”قرعه“ نیست. آن‌وقت می‌شود ”وظیفه و خدمت“ و می‌شود ”امربه‌معروف“ با خمیرمایه ”جعل، دروغ، سالوس، سندسازی و مونتاژ“. روز روشن اتهام می‌زنند، دروغ می‌گوید و مسائل را وارونه می‌کند. در این وادی است که هم‌وغم انسان می‌شود، چگونه ”میز“ مبارزه علیه رژیم را بیشتر و بهتر به هم زد و مرزها را مخدوش نمود، توطئه کرد و سالوس وار و ناجوانمردانه به همان یاران قدیمی که سالیان ”نان‌ونمک“ آن‌ها را خورده و از دسترنج شبانه‌روزی آنان ارتزاق کرده‌اند، پشت پا زد و برایشان پاپوش و پرونده ساخت.
به‌هرحال این پیروزی عدالت بر هرگونه تبانی، بندوبست و توطئه علیه مردم و مقاومت ایران در یک دهه مبارک است و به یقین طلیعه‌ای از پیروزهای بزرگ‌تر برای افشاء تمامی توطئه‌ها و دسیسه‌های رژیم آخوندی با تمامی دستجات و دم و دنبالچه‌های آن را به همراه دارد.
19 بهمن 1393