م. سروش: صلابت از شمایان صخره آموخت

هلا ای آذرخشان شب تار
شکوه قله های فتح و ایثار

فروزان نامتان در دفتر عشق
شقایق، لاله های سرخ تبدار

ز سر تا پا همه سرشار عشقید
به گفتار و به کردار و به پندار

بنازم قامت رعنایتان را
زَنَد طعنه به هر سرو و سپیدار

صلابت از شمایان صخره آموخت
صبور و سخت، اندر گاه پیکار

شما سرمشق امواج خروشان
فروزان اختر گردون دوّار

به میدان نبرد چون شیر غرّان
ز عزم و رزمتان، دشمن گرفتار

شما اندر مصاف جنگ با شب
نشان بی بدیل صبح بیدار

اگر چه دست خالی تن سپر شد
و شد آماج تیر و داس و رگبار،

ولی پیروز این میدان شمائید
شما ای ساکنان شهر اسرار

جهان در حیرت از عزم شمایان
سراسر همدم و پیوسته غمخوار

خدایا! این یلان مرد و زن را
حفاظت کن ز شرّ شیخ مکّار

الهی! حرمت خلقند اینها
خداوندا تو حرمت را نگه دار.