جمشید پیمان: بار دیگر حمله به لیبرتی، بار دیگر سکوت و باز هم غوغا

بسیار نسبت به خودم احساس شرمندگی دارم که چرا نمی توانم کاری کنم تا ایالات متحده آمریکا را وادار کنم به وظیفه اش که حفاظت از جان ساکنان لیبرتی است، عمل کند. می دانم مجاهدین، مقاومت ایران و مردم اسیر و ستم دیده ایران بسیار حق شناسند و متشکرند که من و هزاران مانند من به رئیس جمهوری آمریکا، وزیر امور خارجه اش، به دبیرکل سازمان ملل، به سران اتحادیه اروپا نامه می نویسیم و به بی عملی و بی تفاوتی آنها در برابر جنایتی که در عراق نسبت به مجاهدین می شود، اعتراض می کنیم. می دانم آنها سپاس گزارند که ما در تحصن ها، تظاهرات و اعتصاب های اعتراضی شرکت می کنیم و از حق مجاهدین و از ملت مظلوم ایران دفاع می کنیم. اما باز هم این احساس شرمندگی از خود دست از سرم بر نمی دارد. با خودم می گویم کاش من هم می توانستم مانند نوری المالکی، این شریک جنایت های رژیم جمهوری اسلامی علیه مجاهدین، به کاخ سفید بروم و سخنی در گوش آقای اوباما بگویم و دلش را به دست بیاورم و همان گونه که او برای ادامه جنایت چک سفید امضاء می گیرد، من هم از ایشان فرمانی بگیرم مبنی بر اجرای کامل تعهداتی که برای حفاظت از جان مجاهدین سپرده است. من نه زیاده خواهی می کنم و نه برای خودم درخواستی دارم. بله، می دانم من نفت و گاز و ارانیوم و موقعیت استراتژیکی ندارم. من رئیس دولت نیستم. دست نشانده هم نیستم. این ها همه امتیاز های منفی هستند و باعث می شوند تا حرف آدم یک لا قبائی مثل من نزد آدمی که رئیس گردن کلفت ترین کشور جهان است در رو نداشته باشد.

مالکی ها می کشند و آمریکا و یاران غصه می خورند!

در این چند روز و همزمان با میلاد حضرت عیسا و فرا رسیدن سال جدید، حادثه های دردناکی در جهان روی داده است. بسیاری در عملیات تروریستی جان باختند، بسیاری قربانی ستم حاکمان جنایتکاری شدند که با عنایت ابر قدرت ها بر گرده مردم سوارند. در عراق عوامل و دست نشاندگان رژیم آخوندی هر روز در چند جا بمب گذاری می کنند و عده ای را به قتل می رسانند. در سوریه نوکران بشار اسد با دخالت مستقیم و بی پرده رژیم آخوندی از مماشات آمریکا بهره گرفته اند و هر روز ده ها بشکه ی پر از مواد منفجره روی مناطق مسکونی می ریزید و صدها انسان بی دفاع را می کشند تا بشار اسد بر کرسی قدرت بماند. در لبنان هم عوامل نظام آخوندی در کار کشتار مردم لبنان مشغولند.  روزنامه ها، رادیو و تلویزیون ها و سایت های اینترنتی از خبر های مربوط به این همه جنایت پر شده اند. امّا این به هیچ روی شگفت انگیز نیست که مدعیان ــ و چه پر مدعا ــ اداره جهان در کشورهای ابر قدرت و در چارچوب سازمانی که دیگر کمتر می شود آن را سازمان ملل نامید،گریبان هیچ یک از این جنایتکاران ــ که اسم و آدرس کاملن مشخص و معینی دارند ــ را نمی گیرند. گریبان گیری پیش کش، آیا دیده اید در برابر این همه جنایت، یک اقدام بازدارنده جدی بکنند و حتی یک تذکر توام با اولتیماتوم جدّی بدهند؟ معلوم است که ندیده اید و احتمالن در آینده هم نخواهید دید. در عوض تا دلتان بخواهد درهای استمالت و مماشات و به نعل و به میخ زدن باز است و همزمان با آن بازار معاملات پر سود اقتصادی ــ به ویژه در زمینه فروش سلاح های رنگارنگ به همین جنایت کاران ــ داغ داغ. چند شب پیش مجاهدین خلق که به حول قوه ی دانم و ندانم کاری های ایالات متحده آمریکا در کمپ لیبرتی اسیرند، مورد حمله موشکی قرار گرفتند. در اثر این حمله جنایتکارانه سه تن از مجاهدین شهید و عده زیادی مجروح شدند و بخش عمده ای از کمپ در آتش سوخت و ویرانه که بود، ویرانه تر شد. این حمله در حالی صورت گرفته است که این کمپ در محاصره کامل نیروهای دولت نوری مالکی قرار دارد و به قول معروف پشه هم بی اذن آنها نمی تواند دور و بر این کمپ پرواز کند. هنوز مرکب اعتراض های جهانی به کشتار اول شهریور همین جنایتکاران در اشرف، خشک نشده است. هنوز یک هفته از پایان اعتصاب غذای صد روزه مجاهدین و یارانشان در اعتراض به این کشتار نگذشته است. هنوز هفت مجاهد در چنگال نیروهای مالکی اسیرند ــ این طور که خبر دار شده ایم یکی از آن عزیزان را هم کشته اند ــ . هنوز پیکر پنجاه و دوتن شهیدان حمله به اشرف به خاک سپرده نشده اند . . . و هنوز و همچنان نوری مالکی دارد از مجاهدین قربانی می گیرد. و هنوز و همچنان دولت آمریکا، دولت فرانسه، دولت آلمان و... نامه نگاری می کنند و از نوری مالکی ــ که خود قاتل مجاهدین و آمر این جنایت هاست ــ می خواهند که به وظیفه اش در امر حفاظت از مجاهدین اسیر در لیبرتی عمل کند. و او همچنان پاسخ می دهد که دارد به وظیفه اش عمل می کند!

دوستان و دشمنان مجاهدین

مجاهدین خلق ایران یک دشمن بیشتر ندارند و آن هم جمهوری اسلامی ایران است. این را در همه جا و با صدای رسا و با اطمینان خاطر و با اعتماد به نفس می گویم و بر آن پای می فشارم که؛ آری، مجاهدین خلق ایران یک دشمن بیشتر ندارند و آن هم رژیم جمهوری اسلامی است. در این میان همه ی کسانی که در مخالفت و معارضه و حتی انتقاد از مجاهدین، حرف و سخن رژیم جمهوری اسلامی علیه آنها را ــ چه عینا و چه پیچیده در لفاف و لعاب های گوناگون ــ باز می تابانند دشمن مجاهدینند و در صف و هم عرض و هم ارز جمهوری اسلامی قرار دارند. از دیگر سو، مجاهدین دوستان بسیاری دارند. همه ی کسانی که با جمهوری اسلامی مخالفند و خواهان سرنگونی این نظام ضد ایرانی و فاسد و جنایت کار و استقرار یک نظام سکولار و مبتنی بر مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر هسنتد، دوستان مجاهدین محسوب می شوند، ولو به ایدئولوژی، استراتژی و روش کار مجاهدین انتقاد داشته باشند. این ها عملا با مجاهدین دریک صف قرار دارند. و شاهدیم در جریان مصائبی که از جانب رژیم و عواملش بر مجاهدین وارد می شود در اعتراض به رژیم آخوند و در همدردی با مجاهدین کوتاهی نمی ورزند. بگذارید مثالی بیاورم و بگذرم: آن کس که در پی حمله اخیر نیروهای مالکی به لیبرتی اشک ریزان!!! می گوید چون مجاهدین که در لیبرتی اسیرند شعار سرنگونی نظام آخوندی را سر می دهند.
لاجرم مورد این حملات قرار می گیرند و کشته می شوند، هر چه هم قسم و آیه بیاورد که از سر دلسوزی می گوید پاسخش یک جمله بیش نیست؛ مگر رژیم جمهوری اسلامی چیزی بیشتر از این می خواهد که مجاهدین از شعار سرنگونی دست بردارند؟ بنا براین تو داری با این نظام همدمی می کنی و نه دلسوزی برای مجاهدین. از سوی دیگر آن که نشریاتش پر است از نقد اسلام و مخالفت با خدا و دین و قرآن و محمد، و مخالفتش با مجاهدین از این مسیر می گذرد، وقتی سرنگونی نظام جمهوری اسلامی و استقرار یک حکومت سکولار و دموکراتیک را می خواهد، مجاهدین از جانب او نه تنها هیچ گونه دشمنی احساس نمی کنند، بلکه او را بالقوه و حتی عملا دوست خود می دانند. از همین رهگذر است که می بینیم اعتراض این گونه افراد و سازمان ها به جنایت علیه مجاهدین خالی از هر شائبه طلبکاری و کاملا بی شیله پیله است...
و اینک اگر همچنان که در آغاز نوشتم برای کم تاثیری مبارزه ام احساس شرمندگی میکنم، در مقابل برای عظمت کار مجاهدین در ایستادگی تا پای جان در برابر نظام ضد بشری و ضد ایرانی حاکم بر میهنم و برای پهنه ی گسترده ی همدلی ها و همراهی های خیل عظیم ایرانیان و غیر ایرانیانی که مجاهدین را در این پیکار یاری می رسانند و از هر طریق و با هر کیفیتی با مبارزه آنها علیه جمهوری اسلامی هم سو هستند، احساس غرور و سربلندی و آرامش خاطر می کنم و با خودم می گویم شرمنده مباش، زیرا:
قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود.