ایندیپندنت:آیا این سال آخر رژیم ایران خواهد بود؟

قدرتهای غرب باید از مقاومت ایرن حمایت کنند.
روز یکشنبه رژیم ایران 34 مین سالگرد انقلاب ایران را برگزار کرد،با اینحال رژیم دلایل کمی برای جشن گرفتن دارد. روبرو با انزوای فزاینده بین المللی، رکود اقتصادی و نا آرامی اجتماعی، امسال ممکنست سیاه ترین سال تاریخ رژیم باشد. انتخابات آتی ریاست جمهوری در ژوئن بیانگر یک چالش جدید برای دولتی است که فاقد حمایت مردمی یا مشروعیت است، بسیاری را در شگفتی قرار می دهد که شاید امسال نشانه پایان رژیم ایران است.
ایران در یک تقاطع است. رژیم بر سه پایه اصلی دوام آورده است. برنامه اتمیش، که آنرا بعنوان ارکانی برای بقایش بکاربرده است. صدور تروریسم، برانگیختن آشوب و هرج و مرج و بی ثباتی در سراسر منطقه بعنوان وسیله ای برای تثبیت خود بعنوان یک قدرت منطقه ای. و آخرین و مهمترین آنها، سرکوب مخالفین در داخل، بکاربردن مشت آهنین برای نابود کردن هرگونه مقاومت یا چالش علیه قدرتش.
با این وجود این پایه های اصلی بقای رژیم اکنون شروع به فرو ریختن می کنند.
رژیم بشدت روی برنامه اتمیش سرمایه گذاری کرده است، و همچنان آنرا یکی از بالاترین دستیابی های مبارزه طلبی اش نام می برد. همزمان رژیم در رابطه با انزوای بین المللی اش در گوشه می ماند. مسئله اتمیش تحریمات سنگین و انزوای دیپلماتیک برای او آورده است. علی خامنه ای، رهبر اعلی رژیم، با یک انتخاب دشوار روبروست؛ آیا برنامه اش را ادامه دهد و با درگیری نظامی با غرب روبرو شود، یا این برنامه را متوقف کند و با انشعاب و اختلافات درونی و از دست رفتن اعتباری که برای بدست آوردنش سخت کار کرده روبرو شود. در هر صورت بنظر می رسد رژیم باید برای امتداد بقایش ریسک کند و زیان دهد (ریسک و زیان را به تن بخرد)، اما به چه قیمتی؟
جنگ درونی
صدور تروریسم ایران به خارج و کمک به گروههایی مانند حزب اله زمانی نقاط ”قدرتش“، بویژه در جهان عرب، بود. اما، از زمان شروع بهار عرب این سیاستها بعنوان اشکال اختلال و دخالت، و نه کمک بی خطر، دیده شده است. دست ایران در سرکوب خونین مخالفین در سوریه نیز لطمه جبران ناپذیری به اعتبار رژیم در منطقه زده است. این گربه وحشی خال هایش را نشان داده است. اکنون، درحالیکه اسد روزهای اخرش را در سوریه می گذراند، و نوری مالکی، متحد ملاها در عراق، با اعتراضات عمومی در آنجا روبرو می شود، رژیم میدان و پایه هایش را بسرعت از دست می دهد. اگر اعتراضات مردمی را سرکوب کند تنها حس ضد ایرانی را برانگیخته خواهد کرد، ولی اگر او در کنار بایستد و کاری نکند هردو شریک استراتژیکی اش در منطقه را ازدست خواهد داد.
تفرقه در درون رژیم نیز به بالاترین سطخ خود رسیده است. در 3 فوریه، طی یک جلسه عمومی مجلس هنگامیکه یکی از وزرای احمدی نژاد توسط پارلمان استیضاح شد، احمدی نژاد یک نوار ویدیویی پخش کرد و شروع به افشای علی لاریجانی، سخنگوی مجلس، کرد و او و برادارن با نفوذش را به فساد و پارتی بازی متهم کرد. در مقابل، لاریجانی عمل احمدی نژاد را مافیا کاری نامید و تهدید به افشای او کرد. تشدید جنگ درونی بین رهبران رژیم تنها چند هفته پس از این بود که خامنه ای علنا درباره دشمنی بین جناحها هشدار داد و گفته بود برملا کردن اختلافات قبل از انتخابات خیات است. و در 28 دسامبر، وی گفت: ”تا بعد از انتخابات، هر گونه اصطکاک (دعوای درونی)، به هر شکلی، بازی کردن در زمینی است که دشمن آماده کرده است.“ این علامت دیگری بود که رهبر اعلی عمدتا نفوذ و قدرتش را حتی درون نظام از دست داده است.
با تمام این موارد، بزرگترین مشکل ملاها مردمش هستند، که اکثر آنها زیر 30 سال هستند و احساس می کنند رژیم به آخرش رسیده است. قیام مردم در 2009 ضعف و آسیب پذیری رژیم در مواجهه با اعتراضات عمومی را نشان داد، و تهدید یک موج جدید اعتراضات چندان دور نیست. رژیم یک سیاست سرکوب بیرحم را فرمان داده است، که با زیرنظر گرفتن اینترنت و سانسور شروع، و به شکنجه و اعدام در خیابانها منتهی می شود. رژیم اخیرا یک دستگاه جدید را بنمایش گذاشت که برای قطع دستان مجرمان گفته شده طراحی شده است. رژیم همچنین اعدامهای در ملاء عام را بعنوان شیوه ای برای ارعاب مردم افزایش داده است. اما درست مانند مسائل و بحرانهای دیگرش، اعمال کوتاه مدت رژیم مرگ و نابودیش در درازمدت را تضمین می کند. رژیم هرچه بیشتر مردمش را سرکوب کند، نفرت از این دیکتاتوری بیشتر می شود. انتظار انفجار آن به یک قیام کامل می رود.
دست قوی (قدرت)
اما ایران همچنین چیزی دارد که کشورهای در بهار عرب نداشتند: یک مقاومت سازمانیافته. سازمان مجاهدین خلق ایران (پی ام او آی/ ام یی کی)، عنصر اصلی شورای ملی مقاومت، مهیب ترین مخالف رژیم ایران در 30 سال گذشته بوده است. مجاهدین خلق ایران نقش بسیار مؤثری در قیام 2009 داشتند، و یک عامل شتاب دهندة تظاهرات دیگر در آینده باقی می ماند.
چنانچه خانم مریم رجوی، رئیس جمهور برگزیده شورای ملی مقاومت ایران، بارها گفته است، راه حل برخورد با مسئله رژیم ایران جنگ یا مذاکره نیست، بلکه سرنگونی رژیم بدست مردم ایران و مقاومت سازمانیافته آنست.
این به معنی دخالت نظامی نیست. بجای آن، سیاستگذاران باید بر افزایش تحریمات علیه رژیم و ایزوله کردن رهبرانش تمرکز کنند. این رژیم بخاطر جنایاتش علیه بشریت علیه مردم ایران باید به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع داده شود. مهمتر از همه، اکنون زمان آنست که مقاومت ایران بعنوان نماینده اصلی مردم ایران برسمیت شناخته شود و یک پیام محکم و قوی فرستاده شود که آینده متعلق به مردم ایران است.
ادامه خواب گردی در مورد ایران فاجعه آور (بسیار خطرناک) خواهد بود. اکنون زمان آنست که رهبران غرب در کنار مردم ایران برای تغییر رژیم بایستند.
پنجشنبه 14 فوریه 2013
دیوید ایمس