هموطنان، اشرفنشانها و شخصیتهای گرامی به همه شما درود میفرستم که ساعتهای طولانی این اجتماع ارزشمند را پیش بردهاید. تشکیل این گردهمایی، برای بررسی شرایط حساس و خطیر فعلی ذیقیمت است.
به خواهران و برادرانمان در اشرف۳ که از راه دور در این اجتماع شرکت دارند، درود میفرستم.
امروز ششمین سالگرد قیام بزرگ آبان است. به شهیدان و قهرمانان آن قیام ادای احترام میکنیم و بهپا میخیزیم و بهیاد آنها دست میزنیم.
تشکیل این اجتماع فرصت مغتنمی است برای بازاندیشی درباره مهمترین موضوعی که مسأله اساسی زمانه ماست: این که تغییر در ایران چگونه ممکن است؟ این تحولی است که پیامدهایش تنها به تغییر مسیر تاریخ ایران و تعیین سرنوشت مردم ما محدود نیست؛ بلکه اثرات زنجیرهیی عمیقی بر منطقه و جهان دارد.
این پرسش بر این فرض اساسی بنا شده که بهزیر کشیدن رژیم ولایت فقیه هم ضروری است و هم زمان آن فرا رسیده است.
همه میبینیم که حاکمیت آخوندها به اواخر زمستان خود رسیده است؛ رژیمی که برای حفظ قدرت، اولویت تام و تمامش سرکوب و غارت و جنگافروزی است. همین استراتژی تغییرناپذیر اما، باتلاق اضمحلالش شده است. پایگاه اجتماعیاش تحلیل رفته و از هر جهت فرسوده و ناتوان است.
در جامعه ایران اکثریت بزرگ زنان و جوانان که یا شغلی ندارند یا کم درآمدند، نیروی قیام هستند. ساکنان حلبیآبادها و حومههای فقرزده، یعنی یک چهارم تا یک سوم جمعیت کشور، یک انبار باروت را تشکیل دادهاند.
نیروی کار ایران که یکی از ارزانترین نیروهای کار در جهان شده، برای بههمزدن این نظم غارتگر بیتاب است و مردمی که زندگیشان با تورم شدید و با قحطی آب و خاموشی برق درهمکوبیده شده، مترصد بهزیر کشیدن رژیم آخوندی هستند.
تراژدی خودسوزی جوان مظلوم اهوازی، احمد بالدی، نمونه گویایی از جامعه آماده انفجار مردم ایران است. آنچنان که رژیم سرآسیمه عقبنشینی کرد و یک شهردار خود را کنار گذاشت.
بله به هر جا که نگاه کنید، تخاصم شدید جامعه ایران با رژیم حاکم غوغا میکند. این مردم بهجان آمده، این کارگران و معلمان و پرستاران و بازنشستهها و هزاران حرکت اعتراضی آنها در هر سال رود خروشانی است در پی سرنگونی رژیم آخوندی.
به دریایی از خون نگاه کنید که میان مردم با رژیم حاکم جاری است. از جمله اعدام بیش از صد هزار تن از اعضا و هوادارن مقاومت مردم ایران.
از دل همین شرایط است که در ایران معاصر شهرهای شورشی پدیدار شده است.
و از این شرایط است که نیروی سازمانیافته مقاومت بهصورت کانونهای شورشی بهپاخاسته است.
در برابر این خطرات بزرگ؛
ـ رژیم یارای دستزدن به هیچگونه اصلاحات سیاسی و اجتماعی را ندارد.
ـ سقوط پیدرپی اقتصاد کشور کنترلناپذیر شده است.
ـ و بهرغم زیانهای بزرگ جنگافروزی در منطقه و ادامه برنامه اتمی برای رژیم، خامنهای قادر نیست از آن دست بردارد.
نتیجه این که تغییر رژیم ضروری است. اما سوال اصلی این است که تغییر چگونه و از چه راهی ممکن است؟ آیا اصلاح این رژیم متصور است؟
آیا باید به منطقی شدن آن چشم دوخت؟ آیا مهار آن امکان پذیر است؟ آیا پاسخاش جنگ و دخالت خارجی است یا راه و راهبرد بهکلی متفاوتی در کار است؟
یادآوری این واقعیت تاریخی شاید برای حضار محترم درخور توجه باشد که مجاهدین نخستین گروهی بودند که برای اصلاح این رژیم، طی دو سال و نیم اول حاکمیتش به تلاشهای دامنهدار دست زدند، اما پاسخ رژیم چه بود؟ پاسخاش قتل دستکم ۵۴تن از مجاهدین در خیابان بهضرب گلوله و دشنه بود. تازه این قبل از شروع کشتار سراسری مجاهدین در سال۶۰ بود.
در سالهای بعد، جریانی از مسئولان شکنجه و اعدام در دهه ۶۰، با نقاب اصلاحطلبی یا اعتدالجویی به صحنه آمدند. رئیس جمهور کنونی خامنهای از عناصر همین جریان است. در دوره کوتاه ریاست او بیش از ۲۳۰۰نفر اعدام شدهاند.
همه بهیاد دارند که در قیام بزرگ دیماه ۱۳۹۶ قیامکنندگان در تهران با اعلام پایان ماجرای اصلاحطلبی، این جریان را به گور تاریخیاش سپردند.
حالا به یک آزمون تاریخی دیگر توجه کنیم؛ یعنی سیاست مماشات دولتهای غرب با تاریخچهیی طولانی، تلخ و عبرتآموز.
دولتمردان مدافع این سیاست از ۴دهه پیش مدعی بودند که رژیم را میانهرو یا مهار میکنند. اما در عمل به خامنهای فرصت دادند تا خود را به نزدیکی بمب اتمی برساند. نتیجه این شد که راه رشد بنیادگرایی را هموار کرد و فاجعهبارتر از همه، بستن راه تغییر دموکراتیک بود.
از جمله با قرار دادن ظالمانه مجاهدین در لیستهای تروریستی، با بمباران پایگاههای مجاهدین در منطقه مرزی ایران و عراق و با جمعآوری سلاحهای ارتش آزادیبخش ملی بر اساس درخواست مستقیم رژیم؛ همان اقدامی که بهقول روزنامه واشینگتنپست تعادل ژئوپلیتیک در منطقه را در آن زمان بهسود آخوندها تغییر داد.
حالا سوال این است که راستی راه حل عملی چیست و آیا نیروی تغییر و آلترناتیوی برای این کار وجود دارد؟
۲۱سال پیش در پارلمان اروپا اعلام کردم که راه حل ایران نه در مماشات است و نه در جنگ، بلکه راه حل سوم است؛ یعنی تغییر رژیم بهدست مردم ایران و مقاومت سازمانیافته آنها. همچنین به روشنی گفتم که مماشات با رژیم، آن را در سیاستهایش تشویق و دست آخر جنگ را به کشورهای غربی تحمیل میکند.
این پیشبینی حالا مو به مو اثبات شده است. با وقوع جنگ در ماههای اخیر اثبات شد که:
سیاست مماشات شکست خورده است و اثبات شد که جنگ باعث سرنگونی این رژیم نمیشود. امروز سیاستهای طولانی مدتی فرو ریخته است که خودشان را راهحل جلوه میدادند؛ اما سدکننده راهحل واقعی بودند.
حالا گذر تاریخ گوشها و چشمها را به راهحلی باز کرده که بهصورت همهجانبهیی کتمان و سانسور شده است. همان راهحل اصیل، مردمی، مستقل و آزادیبخش؛ همان راه و رسمی که در تندبادهای کشتار و قتلعام و شیطانسازی پابرجا و سربلند مانده است.
راه حلی که در پی خواست دیرینه مردم ایران است. این خواست، نفی هر گونه دیکتاتوری است؛ چه از نوع سلطنتی و چه استبداد دینی.
مطابق تجربههای مکرر در سالهای اخیر، مهمترین خاصیت خیمهشببازیهای سریالی بقایای دیکتاتوری شاه، پر کردن دست آخوندها برای مبارزه با آلترناتیو دموکراتیک است.
اما بهرغم نیرنگها، خواست مردم ایران انقلاب دموکراتیک و برقراری یک جمهوری دموکراتیک است و به آن دست خواهند یافت.
امروز سالگرد قیام بزرگ آبان است که در سال ۹۸ پایههای استبداد دینی را بهلرزه درآورد. در آن زمان روحانی رئیس جمهور وقت رژیم گفت: آنها «سازمانیافته، برنامهریزی شده و مسلح بودند».
آری، آنها سازمانیافته بودند. اما از این به بعد بسا سازمانیافتهتر و بسا آمادهتر به مصاف شما آمده و خواهند آمد.
در روزهای قیام آبان، خامنهای آنقدر ترسیده بود که با کشتار دستکم ۱۵۰۰ تن از قیامکنندگان به مقابله با این توفان عظیم آمد. اما آن پدیده خیرهکننده که در بطن قیام ظاهر شد، صدها هزار جوان رزمآور و بیباک بود که به نبرد برای سرنگونی استبداد دینی برخاسته بودند. این جلوهیی از ارتش بزرگ آزادی مردم ایران است.
آن جوانان شورشگر مناطقی از شهرهای شورشی همچون شیراز، بندر ماهشهر و شهریار را آزاد کردند و حدود ۱۹۰۰مرکز رژیم را هدف حمله قرار دادند. وجود چنین قدرت رزمندهیی در قلب جامعه، مهمترین ویژگی قیامهای ادامهدار ایران است و به این پرسش اساسی که تغییر رژیم چگونه ممکن است، پاسخ میدهد.
این نیروی رزمنده که از هر قدرتی در جهان برای رژیم ترسناکتر است. خامنهای با توسل به حلقههای دار به مقابله با آنها آمده و پی در پی برای زندانیان هوادار مجاهدین حکمهای اعدام صادر میکند.
در مرداد گذشته دو مجاهد خلق بهروز احسانی و مهدی حسنی را اعدام کرد. و همین حالا ۱۷ نفر دیگر به اتهام عضویت مجاهدین در صف اعدام قرار دارند؛ از جمله خانم زهرا طبری و جواد وفایی ثانی، قهرمان بوکس.
شجاعت و فداکاری آنها و روحیه رزمنده مجاهدان محکوم به اعدام، روحیه استوار نسل بهپاخاستهیی است که برای سرنگونی استبداد مذهبی به میدان آمده است.
آری، پاسخ در نمایشها و جنجالها و هیاهوی تبلیغاتی نیست. پاسخ در انسانهای ازخودگذشتهیی است همچون مجاهدان اشرف۳ که همه چیز را در کفه انقلاب گذاشتهاند. زنان و مردانی که الهامبخش صدق و پاکی و وفا بهپیمان برای جوانان مشتاق آزادیاند. و ۶۰ سال تجربه سیاسی، تشکیلاتی و مبارزاتی را پشتوانه گشودن راه آزادی کردهاند. پاسخ در کانونهای شورشی است که اراده مردم ایران برای تغییر را نمایندگی میکنند.
آنها هستند که سرنوشت یک انقلاب را تعیین میکنند. انسانهای مصممی که از فدای هستی خود نمیهراسند. آنها که بهقول مسعود رجوی، گام باقیمانده تا قیام را شتابان و با چنگ و ناخن و دندان درمینوردند.
برنامه ما برای ایران فردا، نوشتهیی بر روی کاغذ نیست. بلکه ترجمان همین رزم و رنجهاست. از این رو تضمین میکند که مردم ما آیندهیی داشته باشند بدون شکنجه، بدون اعدام، بدون قوانین شرع آخوندی، بدون تبعیض دینی، بدون تبعیض جنسی و بدون تبعیض ملی.
جنگ با کشورهای همسایه جای خود را به صلح و همزیستی میدهد و بهجای برنامه شوم اتمی برنامهیی خواهیم داشت برای توسعه اقتصادی و اجتماعی دموکراتیک ایران.
ما کشوری میخواهیم با یک جمهوری دموکراتیک و انتخابات آزاد؛ کشوری بر اساس جدایی دین و دولت، مشارکت برابر زنان در رهبری سیاسی و ملیتهای برخوردار از خودمختاری.
همچنانکه بارها گفتهام: ما برای کسب قدرت نمیجنگیم، هدف ما انتقال حاکمیت به مردم ایران است. مطابق مصوبه شورای ملی مقاومت، پس از سرنگونی رژیم یک دولت موقت با عمر حداکثر شش ماه، انتخابات مجلس موسسان را برای تدوین قانون اساسی جمهوری جدید برگزار میکند.
برای تحقق این هدف، دست یاری بهسوی عموم هموطنان دراز میکنم و همه دولتها را فرا میخوانم که مبارزه مردم ایران و نبرد جوانان شورشگر با سپاه پاسداران را بهرسمیت بشناسند.