گلهای سرخ بر بستری از
گلهای سرخ میمیرند
و آینهها بر ایشان میگریند.
اشک هایم را پاک کنید
تا ببینم خودم را....
ای زیباترین لبخند چه رازها که پشت لبخند هایت نهفته داری
ای زیباترین چشم که بیشترین اشکها را ریختهای
و ای مهربانترین قلب تو بیشترین دردها را کشیدهای
کسانی هستند که هیچ کس دیگری را نمیتوان با او قیاس کرد. در تاریخ همیاری با مقاومت ایران جایگاهی دارد که دست هرکسی به آن نمیرسد. به همین دلیل پر کشیدن او در مقابل چشم تمامی اهل مقاومت سخت و بهت آور بود. در واقع بخشی از میراث و حافظه تاریخی مقاومت خلقی بود که رژیم همه چیز را برایشان سیاه و تار و محو میخواست.
گاهی فکر میکنم طبیعت چقدر سخاوتمند بود که «محسن آقا» را به ما داد. با خود او هم سخاوتمند بود. چیزی را از او دریغ نکرد. اقبال عمومی، همواره لبخند، بیدریغ، بی نشان.... شم غریزی بینظیر در انتخاب و مایه گذاری و از عاشق ترین ها به رهبری و همه مجاهدین.
اما چیزی که سرنوشت این انسان را ساخت «برشمردههای بالا» نبود. سرنوشت او با «انتخابهایش» ساخته شد. انسانی که بیهیچ توقعی مهربان بود و در وفای به عهد بیشکاف....
ستاره ای که هیچگاه اسیر مدار خودش نبود. با ظلمات نسبتی نداشت و با بدبختیهای زمان ناسازگار ... یکسویه فقط قانون «مهرورزی» را مشق میدانست...