هموطنان عزیز، دوستان عالیقدر مقاومت مردم ایران!
در حالی این گردهمآیی را برگزار میکنیم که استبداد دینی با اعدام مجاهدان قهرمان، بهروز احسانی و مهدی حسنی درماندگی خود را در برابر مردم و مقاومت سازمانیافته بیان میکند. آنها که هرگز سرخم نکردند و به جلاد «نه» گفتند.
درود به این مجاهدان سرموضع که بعد از سه سال پایداری در برابر شکنجه و فشار و تهدید در اوج سرفرازی به عهد خود با خدا و خلق وفا کردند.
بهروز احسانی در آخرین پیام خود نوشت: ما مطلقا تحت هیچ شرایطی تسلیم این رژیم خونریز و جنایتکار نخواهیم شد. هیهات مناالذله.
و مهدی حسنی گفت: پیمان میبندم با تمامی آرمانهای سازمان پرافتخار مجاهدین خلق ایران و اعلام میکنم تا آخرین نفس حتی ذرهیی در مقابل این رژیم ارتجاعی سر خم نخواهم کرد.
این مجاهدان تا آخرین لحظه از سرخترین نام، یعنی مجاهد خلق، دفاع جانانه کردند و نام و مرام مجاهد خلق را در شصتمین سال حیات سازمان مجاهدین خلق ایران، جهانی کردند.
بیدلیل نیست که خامنهای از نقش محوری این جنبش در برانگیختن قیام و سرنگونی رژیماش بیمناک است. او در واپسین ایام حکومت ننگینش با این جنایت بزرگ در صدد است، چند صباحی به عمر نظام ولایت فقیه بیفزاید، اما تنها خشم و نفرت بیشتر مردم ایران را برای خود خریده و عزم جوانان رشید ایران زمین را برای مقابله با این رژیم، صدچندان کرده است.
برمیخیزیم و در گرامیداشت یاد و نام قهرمانان مجاهد، بهروز احسانی و مهدی حسنی، یک دقیقه دست میزنیم.
امروز کشور ما در آستانه تحولی عظیم قرار دارد؛ این تحول را مردم ایران و مقاومت آنها رقم میزنند. مقاومتی سراسری که با پرداخت بالاترین قیمت، با یکصدهزار شهید و با نقشه مسیر و برنامهیی روشن، نوید دهنده یک جمهوری دموکراتیک در ایران است.
یک ایران آزاد، غیراتمی، بدون اعدام، بدون حجاب اجباری، بدون دین اجباری و بدون حکومت اجباری.
یک ایران آزاد با جدایی دین از دولت و برابری زن و مرد، با خودمختاری ملیتها و صلح و دوستی با همسایگان و در آشتی با دنیای متمدن.
امروز بحران سرنگونی سراپای رژیم آخوندها را فراگرفته است. در هفتهها و ماههای اخیر بسیار شنیدهاید که رژیم در ضعیفترین و شکنندهترین وضعیت خود از آغاز حاکمیتش قرار دارد.
ما از ۴۴ سال پیش در شروع مقاومت و جنگ سرنوشت با این رژیم گفتهایم که این یک رژیم بحرانزا و بحرانزی است. بحران و جنگافروزی و صدور تروریسم و بنیادگرایی که منشا آن همین رژیم بوده، ضرورت بقای این رژیم بوده و هست. مثل جنگ ۸ساله با عراق که از روز اول قابل اجتناب بود. بهخصوص زمانی که نیروهای عراقی از خرمشهر عقب نشستند و بعد از این که در آغاز سال ۱۳۶۱ دولت وقت عراق اعلام کرد که طرح صلح شورای ملی مقاومت ایران را بهعنوان مبنای مذاکرات صلح میپذیرد.
از سال ۱۳۶۱ تا ۱۳۶۶، شورای امنیت هر سال یک قطعنامه برای خاتمه جنگ صادر میکرد و به گفتگوی صلح فراخوان میداد که طرف عراقی میپذیرفت، اما خمینی رد میکرد. خمینی خود را بهعنوان رهبر انقلاب اسلامی عراق هم معرفی کرده بود. آخرین قطعنامه، ۵۹۸ بود که باز هم خمینی آن را نپذیرفت تا یکسال بعد که مجبور شد به گفته خودش جام زهر آتشبس را سر بکشد. توجه کنید فقط آتشبس و نه پایان دائمی جنگ و نه قرارداد صلح.
ما در همان زمان گفتیم که صلح به معنی جامع آن و مشخصاً دستکشیدن از صدور چیزی بهنام انقلاب اسلامی به کشور همسایه، بهمثابه پایان نظریه جهانشمول ولایتفقیه است. بهطور خاص در رژیم آخوندی که ولی فقیه طبق قانون اساسی آن، خودش را ولیامر تمام مسلمین جهان میداند!
در چنین نظامی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هم اصلاً نام ایران ندارد و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران نیست، بلکه مدعی است که برای تمام دنیاست، مخصوصاً مسلمانان و کشورهای اسلامی. ما برای همین از آغاز خواهان لیستگذاری و انحلال سپاه پاسداران بوده و هستیم.
در این سالیان ثابت شد که سیاست سازش و مماشات با این رژیم سرانجام به جنگ میانجامد و چنین شد. البته جنگ اصلی در ایران، جنگ مردم و مقاومت سراسری با دیکتاتوری دینی بوده، هست و خواهد بود. مردم ما آب و نان و برق میخواهند. مردم ما آزادی میخواهند و مردم ما سرنگونی رژیم آخوندی را میخواهند و آن را محقق میکنند.
سه قیام بزرگ در ۵ سال از ۱۳۹۶ تا ۱۴۰۱ بهروشنی راه را نشان میدهد. همان راهی که ۲۱ سال است من آن را از جانب مقاومت ایران پیوسته تکرار کردهام:
-مماشات؟ نه!
-جنگ؟ نه!
-آیا این رژیم اصلاح پذیر است؟ نه!
-پس راه حل چیست؟ راه حل تغییر این رژیم بهدست مردم و مقاومت ایران است . با تغییر رژیم توسط مردم و مقاومت سازمانیافته، ایران به سمت دموکراسی میرود و از یک جنگ بزرگ منطقهیی جلوگیری میشود.
همواره گفتهایم که این مقاومت نه پول خواسته و نه سلاح، فقط میگوید در کنار استبداد دینی نایستید، بلکه حق مقاومت برای آزادی را که در مقدمه اعلامیه جهانی حقوقبشر آمده، بهرسمیت بشناسید.
روز ۱۴ مرداد، سالگرد پیروزی انقلاب مشروطه بر دیکتاتوری سلطنتی در ایران است. از آن زمان ۱۲۰سال است که مقاومت مردم ایران برای آزادی در برابر شاه و شیخ ادامه دارد.
روز ۱۵شهریور نیز، شصتمین سالگرد تاسیس سازمان مجاهدین خلق ایران است؛ طولانیترین و بغرنجترین مقاومت سازمانیافته در تاریخ ایران در برابر دیکتاتوریهای شاه و شیخ، بدون حتی یک روز یا یک ساعت وقفه و تعطیل. البته با بهای سنگین و خونینی که در تاریخ ایران بینظیر است.
قتلعام زندانیان مجاهد و مبارز را در سال۱۳۶۷، همه میدانند. در آن سال، خمینی همزمان با آتشبس در جنگ با عراق فرمان داد که هر عضو یا سمپاتیزان مجاهدین که در مواضع خود استوار است، در سریعترین زمان سربهدار شود.
ما در سالگرد قتلعام و یک جنایت بزرگ هستیم. پروفسور جاوید رحمان گزارشگر ویژه ملل متحد در گزارش پایانی کار خود، در تیرماه۱۴۰۳، این قتلعام را نسلکشی و جنایت علیه بشریت خوانده است.
استبداد دینی بقای خود را در فنای مجاهدین و مقاومت ایران میبیند. اکنون اما در اثر ایستادگی بر سر موضع که برای خمینی و خامنهای قابل تحمل نبوده و نیست، با روندی معکوس روبهرو هستیم. یعنی این دیکتاتوری دینی است که بهطور محتوم رو بهفنا میرود. بهخصوص در برابر مقاومتی که هر روز شکوفاتر میشود و بهسوی یک جمهوری دموکراتیک بهپیش میتازد.
اکنون که دفتر تاریخ ایران در حال ورق خوردن است. لحظهیی برگردیم و به ۱۰۰سال گذشته بنگریم:
از جمله به ۵۷سال دیکتاتوری سلطنتی رضاشاه و پسرش که توسط انگلستان و آمریکا به قدرت رسیدند. اما همان رژیمی که جزیره ثبات نام گرفته بود و نقش ژاندارم منطقه را هم بهعهده داشت، با وجود ۶۰۰ هزار نیروی مسلح و یک ساواک جهنمی با قیامهای مردم سرنگون شد و شاه مانند بشار اسد پا بهفرار گذاشت.
رژیم شاه، همه رهبران حقیقی و دموکراتیک را کشت یا زندانی کرد، رسماً اعلام کرد که حزب فقط یک حزب و آنهم حزب شاه. شاه فقط خمینی و شبکه آخوندی را باقی گذاشت. در نتیجه، آنها به قدرت رسیدند و در واقع انقلاب مردم ایران را ربودند.
حالا بعد از آنهمه درد و رنج مردم ایران و اعدام و نسلکشی و قتلعام، بازماندگان شاه فرصت را مغتنم شمرده و گمان میکنند که استبداد دینی در پایان کارش میتواند به استبداد سلطنتی پاس بدهد! بچه شاه بههمین خاطر دربهدر، بهدنبال پاسداران این رژیم است!
ما در این دوران با یک طنز تاریخی روبهرو هستیم. از شاه به شیخ و حالا از شیخ به شاه!
اما واقعیت این است که جبر زمان اجازه بازگشت به گذشته را نمیدهد و هیچکس به دیروز باز نمیگردد. به همین خاطر ما از آن فردا و فردا از آن ماست.
همچنان که اشاره کردم، دیکتاتوری سلطنتی همه نیروهای دموکراتیک را کشت یا زندانی کرد، ما از این تجربه درس گرفتیم. در نتیجه، اگر چه خمینی از ما بسیار کشت، اما نتوانست این جنبش را بهرغم همه توطئههای تروریستی و شیطانسازیها و بمب و موشک و نزدیک به ۱۸۰۰ کتاب و فیلم علیه مجاهدین سر ببرد و آلترناتیو دموکراتیک را نابود کند.
مسعود رجوی بعد از تشکیل شورای ملی مقاومت در تهران، در تیرماه۱۳۶۰ در تهران، آن را به خارج از حاکمیت و دسترس آخوندها انتقال داد تا انقلاب مانند زمان شاه سربریده و بدون سازمان نشود. سازمانیافتگی و تشکیلات همان چیزی است که استبداد دینی بهشدت از آن میترسد.
آنقدر که یک بار یکی از مهرههای وزارت اطلاعات آخوندها گفت صورت مسأله ما تشکیلات مجاهدین است. رژیم تا بهحال به هزار و یک زبان در این چهاردهه، دشمن اصلی خود را معرفی کرده و آدرس داده است.
ما میگوییم آرمان نیازمند سازمان است. این ویژگی اصلی و راز بقای مجاهدین و مقاومت ایران است. آری، این جنبشی است که بارها و بارها به خاک افتاد، اما ققنوسوار از خاکستر خود برخاست.
میخواهم نتیجه بگیرم که بزرگترین نقیصه جنبشهای آزادیخواهانه مردم ایران، نداشتن یک آلترناتیو دموکراتیک، یک سازمان متشکل رهبریکننده و فقدان یک ارتش آزادیبخش بوده است. در غیر این صورت نه کودتا علیه دکتر مصدق موفق میشد و نه انقلاب ضدسلطنتی بهسرقت میرفت.
اما این بار کسی بوده و هست که نمیگذارد و نخواهد گذاشت حق مردم ایران برای آزادی و دموکراسی بهسرقت رود.
شورای ملی مقاومت؛ پایدارترین ائتلاف سیاسی تاریخ ایران، راهحل سوم را نمایندگی میکند. در دوران مقاومت که صندوقی برای رأی آزاد وجود ندارد، این شورا مشروعیت خود را از مقاومت فرزندان مردم ایران میگیرد.
از ۴۴سال پیش، ماده اول و جمله اول برنامه آن، وظیفه انتقال حاکمیت و قدرت به مردم ایران است. تاکید میکنم انتقال قدرت و نه تصاحب آن مانند شیخ و شاه.
انتقال قدرت از طریق مجلس مؤسسان و قانونگذاری ملی حداکثر ششماه بعد از سرنگونی استبداد دینی انجام میشود. بعد از ششماه، دیگر شورای ملی مقاومت و دولت موقت موضوعیت ندارد.
موسسان منتخب مردم، قانون اساسی جمهوری جدید را تدوین میکند و به رأی مردم میگذارد. دولت را نیز همین مؤسسان انتخاب و معین میکند.
دقت کنید که شورای ملی مقاومت از روز اول از تدوین قانون اساسی جمهوری جدید گفته است و نه بازگشت به دیکتاتوری شاه و شیخ و بزک کردن و اصلاح آنها تحت هر عنوان. دیکتاتوری از هر نوع آن قابل اصلاح نیست بلکه باید جای خود را به دموکراسی بدهد.
بههمین خاطر شورای ملی مقاومت از روز اول با شاه و شیخ مرزبندی کرده است چرا که هر دو فرسنگها از دموکراسی فاصله داشتند و مردم ایران بیش از یک صدسال است که آنها را تجربه کردهاند.
شورای ملی مقاومت در برنامه خود:
ـ آزادی را ضامن و طراز پیشرفتهای اصیل اجتماعی میداند.
-هیچ فرد و دین و مذهب و عقیدهیی را دارای امتیاز ویژه نمیشناسد.
ـ و بر آن است که «هیچ یک از شهروندان به دلیل اعتقاد یا عدم اعتقاد به یک دین یا مذهب در امر انتخاب شدن، انتخاب کردن، استخدام، تحصیل، قضاوت و سایر حقوق فردی و اجتماعی مزیت یا محرومیتی نخواهند داشت».
طرح دیگر، طرح شورای ملی مقاومت برای خودمختاری کردستان ایران است. این طرح که ۴۲ سال پیش به تصویب رسیده، در برنامه ۱۰مادهیی به سایر ملیتها نیز، تعمیم پیدا کرده است. طرح خودمختاری یک «ارگان قانونگذاری در امور داخلی منطقه خودمختار» را پیشبینی میکند که «نمایندگان آن از طریق انتخابات آزاد با رأی عمومی، مستقیم، مساوی و مخفی انتخاب میشوند».
شورای ملی مقاومت همچنین درباره آزادیها و حقوق زنان نیز از ۴ دهه پیش طرحی تصویب کرده که برآمده از «مقاومت فراموشیناپذیر همه زنان مجاهد و مبارز این میهن» است. با همین پشتوانه است که امروز میگوییم: زن، مقاومت، آزادی!
شورای ملی مقاومت در این طرح «با رد هر نوع تلقی کالایی از زن، رهایی تاریخی مرد و زن ایرانی را مدنظر دارد» و در جوانب گوناگون سیاسی، اجتماعی، حقوقی و خانوادگی، برابری زن و مرد را مورد تأکید قرار میدهد.
سرانجام باید به طرح «جبهه همبستگی ملی برای سرنگونی استبداد مذهبی» اشاره کنم. این طرح، ۲۳سال پیش به تصویب رسیده و راهنمای روابط شورای ملی مقاومت با سایرین است. این جبهه بر سه پایه استوار است:
۱-در برگیرنده نیروهایی است که برای یک جمهوری دموکراتیک و مستقل مبارزه میکنند.
۲- دیکتاتوری دینی و نظام ولایتفقیه و دستهبندیهای آن را بهطور کامل نفی میکند.
۳- بر جدایی دین از دولت استوار است.
به جز این ۳ اصل که لازمه جمهوری دموکراتیک است، ما هیچ شرط دیگری برای اتحاد و همکاری در نظر نداشته و نداریم. بنابراین دیگر نیازی به پوشاندن تفاوتها و اختلافات در جبهه خلق و مردم ایران نیست. واضح است که هر کشور و هر جامعهیی به طبقات و اقشار مختلف تقسیم شده که هر کدام سخنگویان خود را دارند.
ما برآنیم که در جبهه همبستگی ملی میتوان و باید با وجود همه اختلافها گرد هم آمد؛ بهنام ایران، برای عالیترین مصالح مردم ایران و در زیر پرچم ایران.
بله، این چنین صدای شیپورهای فتح و پیروزی با شورشگران برای آزادی در تمام ایران زمین طنین میافکند.