نکیسا بامداد: سربداران آزادی

 

آن‌که بذر خون می‌پاشد ، طوفان خشم درو خواهد کرد
خامنه‌ای جنایتکار در واپسین روزهای ننگین حکومتش، در هراس از سرنگونی به‌ دست سازمان مجاهدین خلق، پیشتازان و پرچمداران راه آزادی و حاکمیت ملی، دست به جنایتی دیگر زد.

 دو مجاهد خلق، دو یار مقاوم و شکست‌ناپذیر #بهروز_احسانی و #مهدی_حسنی، پس از تحمل سه سال حبس و شکنجه به جرم وفاداری به آرمان خلق، سحرگاه پنجم مرداد اعدام شدند. اما آنچه این جنایت را رسواتر می‌کند این است که رژیم علی‌رغم تمامی شکنجه‌ها و فشارهای طاقت‌فرسا بر این زندانیان سیاسی مقاوم، نتوانست اراده آنان را بشکند. آنان نه عقب‌نشینی کردند، نه توبه‌نامه‌ای نوشتند و نه لحظه‌ای از وفاداری به آرمان آزادی دست کشیدند. این اعدام نه از موضع قدرت بلکه از سر عجز و خشم رژیم بود؛ واکنشی به ایستادگی و تسلیم‌ناپذیری دو تن از زندانیان سیاسی هوادار سازمان مجاهدین خلق.
بهروز احسانی در پیامی از سیاهچالهای خامنه ای گفته بود:
 من، بر سر جانم با کسی چانه نمی‌زنم و آماده‌ام تا جان ناچیزم را فدیه راه رهایی مردم ایران کنم ...
و این همان نقطه‌ای‌ است که خامنه ای جنایتکار درمی‌یابد در برابر نسلی از مجاهدان ایستاده که در اوج فشار، نیزه‌های ایمان و شعله‌های آرمان‌شان را خم نمی‌کنند و با برافروختن مشعل سرخ مقاومت خود را و نام‌شان را در کنار شهیدان قیام ۱۴۰۱، از محسن شکاری و مجیدرضا رهنورد تا مهرشاد، محمد مهدی کرمی، محمد حسینی، حدیث نجفی، آیدا رستمی و تا حمیدرضا، سارینا، نیکا، کیان و خدانور قرار می دهند که گواهی است بر پیوند ناگسستنی سازمان مجاهدین با خلق قهرمانشان و البته نمادی از استمرار مقاومت برای آزادی مردم ایران در هر شرایط و در هر زمان است.

همچنین این اعدام‌ها تنها نمایانگر خشونت بی‌رحمانه رژیم نیست، بلکه گویای عمق هراس خامنه‌ای از گسترش کانون‌های شورشی و قیام‌های سراسری مردم ایران است. نظامی که در باتلاق شکست‌های منطقه‌ای غرق است و در برابر خشم انباشته مردم در کوچه‌ها، کارخانه‌ها و دانشگاه‌ها ناتوان مانده، اکنون با ریختن خون فرزندان قهرمان مقاومت تلاش می‌کند تا شاید نفسی تازه کند. اما در کشوری که مردمش از سرکوب و اختناق، از بی‌آبی، هوای مسموم، فقر و گرانی جان به لب شده‌اند، خامنه‌ای و چپاولگرانش نمی‌دانند که با خون این شهیدان، نه ترس بلکه شعله‌های خشم را فروزان‌تر می‌کنند.
هر که بذر خون می‌پاشد، طوفان خشم درو خواهد کرد
براستی، این اعدام‌ها کدام گره از کار فروبسته نظام پلید آخوندی را خواهد گشود؟ در شرایطی که کشور زیر بار بحران‌های سیاسی، اقتصادی، زیست‌محیطی و اجتماعی در حال فروپاشی‌ است، چه ضرورتی برای چنین اقدام جنایتکارانه‌ای وجود داشت؟ پاسخ روشن است: نظام فاشیستی آخوندی در آستانه مرگ، تنها یک مساله حیاتی دارد و آن، حفظ بقای خود به هر قیمت است.
تمام تحرکات داخلی و مداخله های منطقه‌ای رژیم، از جنگ‌افروزی‌های شکست‌خورده تا مماشات‌های دیپلماتیک در خدمت حفظ این ساختار پوسیده است؛ ساختاری که امروز بیش از هر زمان دیگری در برابر مقاومت سازمان‌یافته مجاهدین خلق، ارتش آزادی‌بخش ملی و یگان‌های شورشی ایران قرار گرفته است. دشمن اصلی خامنه‌ای نه در مرزهای اسرائیل یا آمریکا، بلکه در قلب خشمگین و خروشیده شهرهای ایران است؛ پرچمی سرخ که از اشرف تا آلبانی، از تهران تا زاهدان، در دست نسل‌های پایدار مقاومت به اهتزاز درآمده است.

این اعدام‌ها نه واکنشی به تهدید خارجی بلکه اعترافی به هراس بی‌پایان رژیم از نیروی مقاومت داخلی‌ است؛ اعترافی نوشته‌ شده با خون شهیدان که بار دیگر به جهان می‌گوید: خطر اصلی برای خامنه‌ای نه در بیرون بلکه در دل قیام‌های مردمی و نیروی مقاومت سازمان‌یافته است.
همانطور که تاریخ بارها نشان داده، دیکتاتورها در واپسین نفس‌های عمر ننگین خود، به کورترین اشتباهات دست می‌زنند. وقتی پایه‌های قدرت می‌لرزد و دیوارهای ترس فرو می‌ریزند، مستبدان به جای پذیرش واقعیت، به سرکوب و خشونت عریان پناه می‌برند. خامنه‌ای امروز همچون شاه معدوم، در وهمی بیمارگونه تصور می‌کند که با اعدام، گلوله و ارعاب می‌تواند روند تاریخ را معکوس کند.
اما واقعیت چیز دیگری است: هر جنایت نقطه پایانی نیست، بلکه جرقه‌ای است در انبار باروت خشم مردم.

 هر شهید، نه حذف یک مبارز که زایش هزاران شورشی است.

 و اینجاست که رژیم، بی‌ چاره و بی‌ گزینشی، در مسیر سقوط بی‌بازگشت گام برمی‌دارد زیرا دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد و در مقابل نیرویی ایستاده که نه قابل تطمیع است و نه قابل سرکوب: مجاهدین و خلقی که اراده کرده‌اند تحت هیچ شرایطی سر خم نکنند.
رژیم پلید خامنه‌ای، در هراس از محبوبیت و نفوذ روزافزون مجاهدین در دل جامعه ایران، در داخل کشور دست به اعدام و کشتار می‌زند و در عرصه بین‌المللی، با حمایت از چهره‌های پوسیده‌ای چون «بچه شاه» به دنبال تضعیف آلترناتیو دموکراتیک و ریشه‌دار شورای ملی مقاومت ایران است؛ شورایی که در متن خونبارترین نبردهای تاریخ معاصر ایران شکل گرفته و عصاره‌ای از بیش از چهار دهه پایداری، رنج و مبارزه مجاهدین و ارتش آزادی‌بخش است.
دور باد دستان ناپاک و آغشته به خون دشمنان از سرنوشت سیاسی مردم ایران. به یقین مجاهدین و شورای ملی مقاومت ایران با نزدیک به نیم قرن تلاش و مبارزه خستگی‌ناپذیر، سرنوشت مردم ایران را از هرگونه وابستگی و دست‌نشاندگی تضمین کرده‌اند.
سرنوشتی که در دل میدان‌های مقاومت، فریاد مادران دادخواه، و پیمان ناگسستنی مجاهدین با خلق رقم می خورد.
سازمان مجاهدین و شورای ملی مقاومت، با نزدیک به نیم قرن تلاش خستگی‌ناپذیر، استقلال این میهن را نه در شعار، بلکه در عمل تضمین کرده‌اند. آنان پرچم‌دار آینده‌ای هستند که نه ولایت فقیه در آن جایی دارد و نه وارثان تاج و تخت؛ آینده‌ای که تنها با تکیه بر مقاومت سازمان‌یافته می‌توان آن را ساخت؛ آینده‌ای آزاد، آباد و شایسته مردم ایران.