رضا محمدی: شصت سال مقاومت، روایت ایستادگی و  آرمان در تاریک‌ ترین ادوار تاریخ معاصر ایران

 

در تاریخ ملت‌ها، جنبش‌هایی ماندگار می‌ شوند که فراتر از لحظه، به جوهره‌ یک آرمان، پیوندی ارگانیک با مردم، و تفسیری عمیق از تاریخ متکی باشند.

در میان کارنامه پرفراز و نشیب جنبش‌های مقاومت در ایران، نام سازمان مجاهدین خلق ایران جایگاهی یکتا دارد.

این سازمان، از بدو تاسیس در شهریور ۱۳۴۴ تاکنون، در برابر دو نظام استبدادی- سلطنت پهلوی و ولایت خمینی - ایستاده است.

روایت شصت سال پایداری این سازمان، بازخوانی سرگذشت مقاومتی است که با تکیه بر ایمان، ایدئولوژی و اراده‌ جمعی، همچنان الهام‌ بخش مبارزان راه آزادی است.

 

تولد در تاریکی، مجاهدین به مثابه زاده‌ی ضرورت تاریخی

سازمان مجاهدین خلق، در دهه‌ ای متولد شد که تاریکی اختناق سلطنت پهلوی، سرکوب، سانسور، فقر، وابستگی به بیگانگان، و خلا راهبردهای رهایی ‌بخش، وجدان اجتماعی ایران را در بن‌ بست فرو برده بود و سایه دستگاه جهنمی ساواک بر جان‌ها سنگینی می ‌کرد.

گروهی از جوانان مؤمن، تحصیل ‌کرده، عدالت‌ خواه و آگاه، به رهبری محمد حنیف‌ نژاد، بدیلی نوین از مبارزه پدید آوردند: نه اسلام ارتجاعی حوزوی و نه چپ ‌گرایی بی ‌ریشه در فرهنگ مردم، بلکه تفسیر نوینی از اسلام، در خدمت خلق و رهایی از یوغ دیکتاتوری که بذر امید و مبارزه را در دل تاریخ کاشت.

این اندیشه، واکنشی ریشه‌ ای بود به بن ‌بست جریانات اصلاح‌ طلب، محافظه ‌کار، و حتی ناسیونالیست در آن زمان.

 

از شکنجه و اعدام تا تبعید و تحریم، رمز بقا در پیوند با مردم و آرمان

مجاهدین از همان آغاز، قربانی شکنجه‌های ساواک، اعدامهای گسترده و پروژه‌های نفوذ و انحراف شدند. با اعدام بنیانگذاران در سال ۱۳۵۱و کودتای اپورتونیست های چپ نما، ضربه‌ ای سهمگین، تا مرز نابودی، به پیکره سازمان وارد شد، اما نه آن را متلاشی کرد و نه از مسیر بازداشت. چرا؟ چون این سازمان، برخلاف بسیاری از گروهها، تنها یک تشکیلات نبود؛ یک ایدئولوژی، یک آرمان و یک امید برای رهایی بود و رهبری داشت پاکباز و ذیصلاح چون مسعود رجوی، ادامه دهنده راه و مسیر محمد آقا.  

در دهه ۶۰، پس از انقلاب ضد سلطنتی، مجاهدین بسرعت به تهدید اصلی مشروعیت رژیم نوپای ولایت فقیه بدل شدند. دهه ‌ای که با هزاران اعدام، قتل‌عام ۶۷، حذف فیزیکی در داخل و جنگ روانی در خارج همراه بود. در این دوران، سازمان با بازسازی ساختار، عبور از فاز مبارزه مسلحانه شهری به مقاومت سازمان ‌یافته در تبعید، نشان داد که انعطاف راهبردی، در کنار ثبات ایدئولوژیک، راز ماندگاری واقعی است.

 

سازمانی با دو دشمن، شاه و شیخ، چرا هر دو؟

کمتر جریان سیاسی‌ را می ‌توان یافت که هم سلطنت‌ طلبان و هم  ولایت مداران آن را تهدیدی وجودی تلقی کرده باشند. برای شاه، مجاهدین با گفتمان ضد سلطنت و پایگاه اجتماعی، عامل خطر بودند. برای رژیم آخوندی، آنها نه تنها مشروعیت "ولایت فقیه" را به چالش کشیدند، بلکه نخستین اپوزیسیون سازمان‌ یافته نظامی و سیاسی را در برابر آن شکل دادند. پروژه‌های حذف فیزیکی، ترور در خارج کشور، کشتار در اشرف و لیبرتی، وارد کردن سازمان به لیست‌های تروریستی، و سانسور بی‌ سابقه در رسانه‌های رسمی، همه نشان از قدرت سازمان دارند، نه ضعف آن.

سازمانی که هر دو رژیم، تمام قوای تبلیغاتی، امنیتی و نظامی خود را برای نابودی آن بسیج کرده‌اند، بی‌گمان حامل حقیقتی است که آن نظام‌ها تاب تحملش را نداشته ‌اند: صدای مردم، صدای تغییر.

 

اگر مجاهدین نبودند... مقاومت چه می‌شد؟

پرسشی حیاتی برای درک جایگاه تاریخی سازمان مجاهدین خلق ایران، تصور فقدان آن در تاریخ ایران است.

اگر این سازمان نبود:

- بدیلی جدی، سکولار و دموکراتیک برای گذار از رژیم آخوندی وجود نداشت،

- اعتراضات مردمی، فاقد تجربه سازمان‌ یافته و حافظه مبارزاتی می‌ شد،

- اصلاح‌ طلبی حکومتی یا ناسیونالیسم وابسته، می ‌توانستند بر خلا اپوزیسیون واقعی چیره شوند،

- مفهوم مقاومت، از ساحت سیاسی به واکنش‌های فردی، پراکنده و بی‌ اثر محدود می ‌ماند.

وجود این سازمان، با برنامه ده‌ ماده‌ای مریم رجوی، رئیس جمهور برگزیده شورای ملی مقاومت ایران برای دوران گذار، تجربه اداره ساختارهای تبعیدی، و توان بسیج درونی، نقشه راه دوران گذار را فراهم کرده است. بدیلی که نه در خیال، بلکه در عمل، قابل اتکا و اجراست.

 

سازمان مجاهدین در چشم‌انداز آینده؛ آلترناتیوی بالفعل، نه بالقوه

امروز، شصت سال پس از تولد در تاریکی، سازمان مجاهدین خلق به پخته‌ ترین مرحله بلوغ تاریخی خود رسیده است. این سازمان نه تنها حافظه‌ ای از مقاومت است، بلکه نهاد ساز، برنامه‌ محور و دارای اعتبار بین‌المللی برای ایفای نقش در آینده ایران است.

با توجه به شرایط انفجاری جامعه ایران، افزایش شکاف‌های اجتماعی، و فرسایش مشروعیت نظام، وجود یک آلترناتیو سازمان ‌یافته و مقاوم، ضرورتی تاریخی است، نه گزینه‌ ای اختیاری.

سازمان مجاهدین خلق ایران، با ریشه در گذشته، حضور در حال و چشم‌ انداز روشن برای آینده، نماینده واقعی این آلترناتیو است.

نکته آخر اینکه،

شصت سال پایداری، برای یک سازمان سیاسی، کمتر رخ می‌ دهد. شصت سال مقاومت، آن‌ هم در برابر دو نظام استبدادی، دستاوردی نایاب در تاریخ سیاسی هر ملتی است. سازمان مجاهدین خلق ایران، نه فقط یک نهاد سیاسی، بلکه نمادی از خواست آزادی، عدالت و حاکمیت مردمی است.

راز بقای آن، وفای به عهد و پیمان و به آرمان در پیوند با درد و خواست مردم، در بازسازی مستمر، در صداقت ایدئولوژیک و در اراده‌ جمعی آن نهفته است. و این پیام همواره در تاریخ آن طنین دارد:


آری، آلترناتیو وجود دارد؛ مقاومت ممکن است؛ آزادی نزدیک است.