در جوامع معاصر، یکی از موانع بنیادین در مسیر توسعه پایدار و دموکراتیزاسیون، پدیدهای ریشهدار به نام «امتیازورزی» است؛ فرآیندی که در آن، منابع، فرصتها و قدرت به شکلی نابرابر و نظاممند در اختیار گروههای خاصی قرار میگیرد. این پدیده، که از دل ساختارهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی برمیخیزد، با بازتولید نابرابری و تحکیم سلطهی نخبگان، مانعی جدی در برابر تحقق عدالت اجتماعی، شایستهسالاری و مشارکت برابر شهروندان در فرآیندهای تصمیمگیری عمومی به شمار میآید. نظریهپردازانی چون پیر بوردیو با معرفی مفهوم «سرمایههای اجتماعی، فرهنگی و نمادین»، نشان دادهاند که چگونه امتیازورزی در قالبهای غیررسمی و نهادمند، بازتولید میشود و امکان تحرک اجتماعی را محدود میکند. در این مقاله، با تکیه بر رویکردهای جامعهشناختی و سیاسی، تلاش میشود تا امتیازورزی بهعنوان یک ساختار بازدارندهی توسعه و دموکراتیزاسیون مورد واکاوی قرار گیرد؛ پدیدهای که نه تنها با تضعیف نهادهای دموکراتیک، بلکه با تخریب اعتماد اجتماعی و گسترش نابرابری، آیندهی جوامع را با چالشهای عمیق مواجه میسازد. |
در جامعهشناسی، نظامهای امتیازورز یا نظامهای مبتنی بر امتیاز - patrimonial systems) یا clientelistic systems) به ساختارهایی گفته میشود که در آن دسترسی به منابع، قدرت، و فرصتها نه بر اساس شایستگی، بلکه بر اساس روابط شخصی، وفاداری، یا نزدیکی به نهاد قدرت تعیین میشود. شاخصهای برجسته این نظامها را می توان چنین دسته بندیی کرد:
ویژگیهای نظامهای امتیازورز:
- پاداشدهی بر اساس وفاداری به سیستم و تعلقات ایدئولوژیک نه بر مبنی شایستگی: افرادی که وفادار به قدرت حاکم هستند، مناصب، منابع یا مزایا دریافت میکنند.
- فقدان شفافیت و رقابت سالم: سازوکارهای رسمی (مثل آزمون، رقابت آزاد، قوانین بیطرف) اغلب نادیده گرفته میشوند.
- تمرکز قدرت و منابع: منابع اقتصادی و سیاسی در دست گروههای خاصی متمرکز میشوند.
- فرهنگ وابستگی و سکوت: افراد برای حفظ امتیازات خود از انتقاد و مخالفت با قدرت پرهیز میکنند.
دستگاه حکمرانی سلطنت و ولایت فقیه نمونه بارز دستگاه امتیازورز در جامعه ایرا ن می باشند.
سیاست ورزی در هر دو نظام و حاکمیت بر اداره سیاسی کشور بر پایه امتیازورز ی استوار بوده است. مدیریت سیاسی کشور میدانی است برای ترکتازی سبک سران و و نالایقان. البته باید در این دو دستگاه حکمرانی، تفاوت در شکل و پایههای مشروعیت را در نظر داشت:
- نظام سلطنتی خانواده میرپنج:
در این نظام، بسیاری از مناصب بر پایه وفاداری به شخص «شاه،» نه شایستگی، واگذار می شد. گرچه ساختار بوروکراتیک شبه مدرن در حال شکلگیری بود، ولی فضای بسته سیاسی و تمرکز قدرت در خاندان سلطنت، از نشانههای امتیازورزی بود.
- حکومت «جمهوری اسلامی»:
ساختار رسمی، شبه دینی است، اما شبکههای قدرت مبتنی بر وابستگی به نهادهای خاص (مانند سپاه، بیت رهبری، نهادهای مذهبی)، نقش مهمی در توزیع قدرت و منابع دارند.
در این نظامها شایستهسالاری اغلب تحتالشعاع وفاداری سیاسی و مذهبی قرار میگیرد.
رانتخواری و امتیازدهی به نزدیکان حاکمیت در نظام نهادینه شده است.
هر دو نظام، با درجات و دلایل متفاوت، نمونههایی از نظام امتیازورز بودهاند، اگرچه در شکل بیان قدرت، ایدئولوژی، و ابزارهای کنترل اجتماعی تفاوت داشتهاند.
***
بخش اول: چارچوب نظری
برای تحلیل امتیازورزی، ترکیبی از نظریات زیر پیشنهاد میشود:
- پیر بوردیو: نظریه سرمایهها (اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و نمادین)، برای تحلیل چگونگی بازتولید امتیاز
- رابرت پاتنام: سرمایه اجتماعی و اثرات آن بر توسعه نهادهای دموکراتیک
- میشل فوکو / نظریه انتقادی: گفتمان قدرت و سلطه .
۱. نظریه سرمایههای بوردیو
پیربوردیو (Pierre Bourdieu) جامعهشناس فرانسوی، مفهوم «سرمایه» را فراتر از شکل اقتصادی آن گسترش داد و سه نوع سرمایه دیگر را شناسایی کرد: سرمایه فرهنگی، سرمایه اجتماعی و سرمایه نمادین.
از منظر بوردیو:
- سرمایه اقتصادی: شامل داراییهای مالی و مادی است
- سرمایه فرهنگی: شامل مدارک تحصیلی، مهارتهای زبانی و سبک زندگی است
- سرمایه اجتماعی: مجموعهای از ارتباطات و پیوندهای اجتماعی که به فرد امکان دسترسی به منابع را میدهد.
- سرمایه نمادین: حیثیت، اعتبار و مشروعیتی است که از ترکیب دیگر سرمایهها به دست میآید.
این سرمایهها در میدانهای اجتماعی خاص (مثل آموزش، سیاست، بازار کار) به کار گرفته میشوند و امتیازاتی برای صاحبان خود به همراه میآورند. امتیازورزی در این چارچوب، به معنای انحصار فرصتها توسط صاحبان سرمایه و بازتولید نابرابریهاست.
۲. نظریه سرمایه اجتماعی (رابرت پاتنام)
رابرت پاتنام Robert Putnam)) در آثار خود، بهویژه در کتاب Bowling Alone، تأکید میکند که سرمایه اجتماعی (اعتماد، هنجارها و شبکههای اجتماعی) نقش تعیینکنندهای در کیفیت نهادهای دموکراتیک و توسعه دارد. در جوامعی که امتیازورزی گسترده است، سرمایه اجتماعی تضعیف میشود، زیرا:
- اعتماد عمومی به نهادها کاهش مییابد
- مشارکت مدنی و سیاسی مردم فرو میریزد
- احساس بیعدالتی و تبعیض، انسجام اجتماعی را تهدید میکند
- بنابراین، امتیازورزی با تضعیف سرمایه اجتماعی، زمینهی افول دموکراسی را فراهم میآورد.
امتیازورزی باعث میشود شهروندان حس کنند که موفقیت یا دستیابی به منابع، وابسته به روابط خاص است نه تلاش و شایستگی؛ این امر اعتماد به نظام سیاسی را کاهش میدهد. پاتنام بهشدت منتقد امتیازورزی است و آن را یکی از موانع اصلی بر سر راه توسعه سرمایه اجتماعی میداند. در مطالعهاش درباره مناطق مختلف ایتالیا، او نشان میدهد که مناطقی که در آنها روابط اجتماعی بر پایه افقی (شبکههای مشارکتی و داوطلبانه) شکل گرفته بود، دارای سرمایه اجتماعی بالا و نهادهای دموکراتیک قوی بودند. اما در مناطقی که فرهنگ امتیازورزی، روابط عمودی (رئیس و مرئوس)، وفاداری شخصی و سلسلهمراتبهای سنتی غالب بود، سرمایه اجتماعی پایینتر و نهادهای دموکراتیک ناکارآمدتر بودند.
۳. گفتمان قدرت و سلطه (میشل فوکو / نظریه انتقادی)
از منظر میشل فوکو و اندیشهی انتقادی، امتیازورزی نه فقط یک پدیده اقتصادی یا اجتماعی، بلکه حاصل گفتمانهای قدرت است که در نهادهای آموزشی، حقوقی، فرهنگی و اداری بازتولید میشود. امتیازورزی با تولید «دانش رسمی» و «هنجارهای مسلط»، مشروعیت خود را تثبیت میکند و الگوهای نابرابر سلطه را طبیعی جلوه میدهد. در نگاه میشل فوکو و سنت نظریهی انتقادی، امتیازورزی(patronage) صرفاً یک اختلال اداری یا مشکل مدیریتی نیست، بلکه بیانی از سازوکارهای قدرت و سلطه در جامعه است. در این دیدگاهها، امتیازورزی بازتابی از شیوههای کنترل اجتماعی، حفظ نظم سلطهگر و بازتولید نابرابری است. این رویکرد کمک میکند تا امتیازورزی را بهعنوان بخش تفکیک ناپذیر فرایند استمرار قدرت و کنترل اجتماعی تحلیل کنیم که مانعی است جدی بر سر راه شکلگیری دموکراسی مشارکتی در جامعه.
جمعبندی چارچوب نظری:
بر اساس نظریههای فوق، امتیازورزی را میتوان پدیدهای چندلایه و نهادمند دانست که با بازتولید نابرابریها، تخریب سرمایه اجتماعی و گفتمانسازی نابرابر، فرآیند توسعه و دموکراتیزاسیون را بهطور سیستماتیک مختل میکند. این چارچوب نظری، مبنای تحلیل بخشهای بعدی مقاله خواهد بود. برای تحلیل جامعهشناختی پدیدهی امتیازورزی و تأثیر آن بر توسعه و دموکراتیزاسیون، میتوان از رویکرد میانرشتهای بهره گرفت که نظریات جامعهشناسی قدرت، سرمایه و نابرابری را به کار میگیرد. در این راستا، محورهای نظری زیر مورد توجه قرار میگیرند.
***
بخش دوم:
امتیازورزی سد راه توسعه و پیشرفت
توسعه، بهعنوان فرایندی چندبعدی که شامل رشد اقتصادی، عدالت اجتماعی، ارتقای کیفیت زندگی و نهادسازی است، نیازمند ساختارهایی منصفانه، مشارکتپذیر و شایستهسالار است. با این حال، امتیازورزی بهمثابه نوعی بهرهبرداری انحصاری از منابع و فرصتها توسط گروههای خاص، مانعی بنیادین بر سر راه توسعه به شمار میآید. این پدیده در ابعاد مختلف، کارکردهای توسعهای جوامع را مختل میکند:
الف) اختلال در تخصیص منابع و ناکارآمدی اقتصادی
در نظامهای امتیازمحور، منابع اقتصادی (مانند وام، زمین، فرصتهای شغلی، یا قراردادهای دولتی) نه بر اساس شایستگی یا کارآمدی، بلکه بر اساس روابط شخصی، موقعیت طبقاتی یا تعلقات سیاسی توزیع میشوند.
این روند منجر به:
- کاهش بهرهوری کل سیستم اقتصادی
- فرار مغزها و نخبگان علمی
- انباشت ثروت در دست اقلیت رانتی
به بیان دیگر، امتیازورزی با ایجاد چرخهای از رانت و فساد، مانع از رقابت سالم و ارتقاء نوآوری میشود که از ارکان توسعه پایدار است.
ب) بازتولید نابرابری اجتماعی
امتیازورزی نه تنها نابرابری را گسترش میدهد بلکه آن را نهادینه میکند. گروههای برخوردار و فرادست با استفاده از سرمایههای خود (به تعبیر بوردیو)، به طور پیوسته، موقعیتهای ممتاز را حفظ و بازتولید میکنند؛ در حالی که اقشار فرودست با محدودیتهای ساختاری در مسیر پیشرفت مواجهاند. این نابرابریها در حوزههایی مانند:
- آموزش (نابرابری دسترسی به مدارس و دانشگاههای با کیفیت)
- اشتغال (انتصاب بر اساس رابطه نه صلاحیت)
- خدمات اجتماعی و بهداشتی (سهم نابرابر از امکانات)
سبب میشوند که شکاف توسعهای میان طبقات مختلف مدام افزایش یابد.
س) تضعیف مشروعیت نهادها و کاهش مشارکت
در جوامعی که امتیازورزی فراگیر است، مشروعیت نهادهای دولتی و عمومی نزد شهروندان کاهش مییابد.این بیاعتمادی، در قالب بیتفاوتی سیاسی، مهاجرت نخبگان، یا رشد اقتصاد غیررسمی خود را نشان میدهد. در نتیجه:
- دولت قادر به اعمال سیاستهای توسعهمحور مؤثر نیست
- گروههای اجتماعی احساس تعلق و انگیزه مشارکت ندارند
- نظام تصمیمگیری از بازخوردهای اجتماعی محروم میشود.
ج) پیامدهای فرهنگی و روانشناختی
امتیازورزی علاوه بر آثار اقتصادی و سیاسی، فرهنگ عمومی را نیز تحتتأثیر قرار میدهد. در چنین فضایی:
- فرهنگ فرصتطلبی، وابستگی و تقلب جایگزین فرهنگ تلاش و خوداتکایی میشود
- احساس بیعدالتی و تبعیض، انسجام اجتماعی را تضعیف میکند
- این آسیبها در بلندمدت مانع از شکلگیری ذهنیت توسعهیافته در میان شهروندان میشوند.
جمعبندی:
امتیازورزی با اختلال در تخصیص منابع، بازتولید نابرابری و تضعیف سرمایه اجتماعی، یکی از اصلیترین موانع ساختاری در مسیر توسعه محسوب میشود. بدون اصلاحات نهادی و تغییر بنیادین در الگوهای توزیع فرصتها، دستیابی به توسعهای فراگیر و پایدار غیرممکن خواهد بود.
***
بخش سوم:
امتیازورزی و دموکراتیزاسیون
دموکراتیزاسیون یا فرایند گذار به دموکراسی، مستلزم شکلگیری نهادهایی شفاف، پاسخگو و مشارکتمحور است که در آن حقوق برابر برای همه شهروندان تضمین شود. با این حال، در بسیاری از جوامع، امتیازورزی بهعنوان پدیدهای ساختاری و پایدار، مانع تحقق دموکراسی واقعی و نهادینه میشود. امتیازورزی نه تنها فضای رقابت سیاسی را محدود میکند، بلکه اعتماد عمومی به نظام را تضعیف کرده و مشارکت شهروندی را به حاشیه میراند.
الف) تضعیف شایستهسالاری و رقابت سیاسی
در جوامعی که امتیازورزی ریشهدار است، ورود به عرصه سیاست و مدیریت عمومی نه از مسیر مشارکت آزاد و رقابت سالم، بلکه از طریق روابط خویشاوندی، همگروهی، یا وابستگیهای جناحی صورت میگیرد. در چنین شرایطی:
- نهادهای انتخاباتی و حزبی از معنا تهی میشوند
- عرصه سیاست به انحصار نخبگان رانتی درمیآید
- چرخش نخبگان، یکی از ارکان اصلی دموکراسی، مسدود میگردد.
این وضعیت باعث شکلگیری «دموکراسی صوری» و «اقتدارگرایی انتخاباتی» میشود که در ظاهر دموکراتیک، اما در عمل امتیازمحور است.
ب) فرسایش سرمایه اجتماعی و بیاعتمادی عمومی
همانطور که در چارچوب نظری اشاره شد، امتیازورزی با ایجاد تبعیضهای ساختاری و فرصتهای نابرابر، احساس بیعدالتی و بیاعتمادی عمومی را در پی دارد. پیامدهای این روند عبارتند از:
- کاهش مشارکت سیاسی (رأیدادن، عضویت در احزاب، فعالیتهای مدنی)
- گسترش فرهنگ سیاسی بیتفاوت یا انفعالی
- افزایش گرایش به رفتارهای اعتراضآمیز (خشونت، قهر سیاسی)
در این فضا، دموکراسی نهتنها توسعه نمییابد، بلکه زیر فشار امتیازطلبی و تبعیض، دچار فرسایش میشود.
س) نابرابری در دسترسی به قدرت و منابع
امتیازورزی سبب میشود که قدرت سیاسی، اقتصادی و رسانهای در اختیار اقلیتی خاص باقی بماند که همواره امکان بیشتری برای شکلدهی به سیاستها و افکار عمومی دارند. این تمرکز قدرت، با اصول دموکراسی (همچون برابری فرصت، شفافیت و پاسخگویی) در تضاد است.
- رسانههای وابسته به صاحبان امتیاز، عرصه عمومی را کنترل میکنند
- قوانین بهگونهای تدوین میشوند که از منافع صاحبان قدرت محافظت کنند
- جامعه مدنی با محدودیت مواجه میشود و توان نقد قدرت را از دست میدهد.
ج) دموکراتیزاسیون ناقص یا بازگشت به اقتدارگرایی
در بسیاری از کشورها، تجربه نشان داده است که امتیازورزی حتی پس از آغاز فرآیند دموکراتیزاسیون نیز میتواند نهادهای دموکراتیک را تضعیف کرده و زمینه بازگشت به اقتدارگرایی را فراهم کند. این مسئله بهویژه در کشورهای دارای دولت رانتی و اقتصاد نهادینه نشده بهوضوح مشاهده میشود.
جمعبندی:
امتیازورزی با ایجاد انحصار در قدرت، تخریب اعتماد عمومی و ممانعت از مشارکت برابر شهروندان، مانعی جدی در مسیر دموکراتیزاسیون بهشمار میآید. تحقق دموکراسی پایدار مستلزم از میان برداشتن ساختارهای امتیازمحور، تقویت نهادهای پاسخگو و افزایش شفافیت و عدالت اجتماعی است.
***
بخش چهارم:
راهکارها و پیشنهادات سیاستی
برای مقابله با چالشهای ناشی از امتیازورزی و فراهمسازی شرایط توسعه و دموکراتیزاسیون، ضروری است که مجموعهای از اصلاحات ساختاری و نهادی در سطوح مختلف انجام شود. این اصلاحات میبایست به شکلی جامع و چندجانبه باشد تا قادر به تغییر مسیر نهادها، فرهنگها و فرآیندهای اجتماعی و سیاسی در جهت عدالت و برابری شود.
۱.اصلاحات نهادی و شفافیت در تخصیص منابع
یکی از راهکارهای اصلی در مبارزه با امتیازورزی، اصلاحات در فرآیندهای تخصیص منابع و فرصتها است. این اصلاحات باید از طریق شفافسازی، نظارت دقیق و گسترش قوانین ضد فساد صورت گیرد. برخی از این اصلاحات عبارتند از:
- ایجاد نظامهای شفاف برای تخصیص منابع در حوزههای مختلف (از جمله آموزش، اشتغال و بهداشت)
- تشویق رقابت آزاد و شایستهسالاری به جای استفاده از روابط شخصی و شبکههای غیررسمی
- نهادسازی برای مبارزه با فساد: تقویت نهادهای نظارتی مانند دیوان محاسبات، دستگاههای قضائی مستقل و سازمانهای ضد فساد.
۲. تقویت سرمایه اجتماعی و مشارکت مدنی
سرمایه اجتماعی نقش کلیدی در فرآیند دموکراتیزاسیون و توسعه ایفا میکند. برای مقابله با اثرات منفی امتیازورزی بر سرمایه اجتماعی، باید به تقویت مشارکت شهروندی و افزایش اعتماد عمومی توجه شود:
- تشویق مشارکت سیاسی و اجتماعی در سطوح مختلف (محلی، ملی) با ترویج فرهنگ دموکراتیک و حقوق بشری
- حمایت از سازمانهای مدنی و نهادهای مردمی که میتوانند در راستای افزایش آگاهی و مطالبهگری عمل کنند
- توسعه فضای عمومی آزاد برای گفتوگو و نقد، که در آن همه اقشار جامعه بتوانند دیدگاههای خود را بیان کنند.
۳. اصلاح نظام آموزشی و ارتقای فرصتهای برابر
برای شکستن چرخه نابرابری و ایجاد فرصتهای برابر، باید در نظام آموزشی اصلاحات جدی انجام گیرد. این اصلاحات شامل موارد زیر است:
- دسترسی برابر به آموزش با کیفیت برای تمامی اقشار، بهویژه گروههای محروم
- ترویج شایستهسالاری در انتصابها و استخدامها، بهویژه در بخشهای دولتی و آموزشی
- آموزش مهارتهای اجتماعی و مدنی به جوانان بهمنظور تقویت فرهنگ دموکراتیک و مشارکت فعال.
۴. تقویت نهادهای دموکراتیک و شفافیت در حکومتداری
برای تقویت دموکراسی و مقابله با امتیازورزی، ضروری است که نهادهای دموکراتیک کشور بهطور مداوم تقویت شوند. برخی از اقدامات مهم در این زمینه عبارتند از:
- تقویت استقلال قوا (مقننه، مجریه و قضائیه) بهمنظور جلوگیری از دخالتهای غیرمجاز و فساد
- گسترش شفافیت در فرآیندهای حکومتی و برقراری سیستمهای نظارتی مستقل
- ارتقای پاسخگویی نهادها و مسئولین از طریق تقویت نهادهای نظارتی و مجامع عمومی.
نتیجهگیری
در نهایت، امتیازورزی بهعنوان یک پدیده اجتماعی و سیاسی، نه تنها به تهدیدی برای توسعه اقتصادی بلکه به مانعی جدی برای نهادینهشدن دموکراسی در جوامع تبدیل میشود. امتیازورزی با تضعیف سرمایه اجتماعی، بیاعتمادی عمومی و فساد در نهادهای حکومتی، ساختارهای اجتماعی را به انحصار گروههای خاص در میآورد و فرآیند دموکراتیک را مختل میکند. از اینرو، برای دستیابی به توسعه پایدار و دموکراتیک، ضروری است که جوامع از طریق اصلاحات نهادی، تقویت شایستهسالاری و ترویج مشارکت مدنی، بهطور مستمر با امتیازورزی مبارزه کنند. تنها در چنین شرایطی است که میتوان به نهادهای دموکراتیک پاسخگو و شفاف دست یافت که توانایی برآوردن نیازها و مطالبات تمامی اقشار جامعه را داشته باشد.
آیا رژیمهای امتیازورز (مانند حکومت دینی یا سلطنتی مطلقه) توانایی اصلاحات ساختاری دارند؟
رژیمهای امتیازورز در ذات خود بر تمرکز قدرت، امتیازهای نهادینهشده و کنترل فضاهای مدنی استوارند. انجام اصلاحات ساختاری در این نوع نظامها ممکن نیست. ولی غالباً (در زیر فشار واقعییتهای جامعه و امکان بروز انقلاب) زمانی اتفاق میافتد که نظام دچار بحران مشروعیت یا فشار خارجی- داخلی شدید باشد. این اصلاحات معمولاً:
- کند، محدود، و کنترلشده هستند؛
- بیشتر جنبهی «ترمیمی» دارند تا «تحولی»؛
- و در بسیاری موارد، یا متوقف میشوند یا به ضداصلاح تبدیل میشوند، وقتی که ساختار ِ قدرت، احساس تهدید و سرنگونی کند.
نمونهها:
- اصلاحات محمدرضا در دهه ۴۰ و ۵۰ (انقلاب سفید) که می بایست درنهایت، نهاد سلطنت را تقویت میکرد، عملا در یک فرایند کوتاه مدت باعث افزایش نارضایتیها و بحرانهای ساختاری شده، سرانجام به انقلاب بهمن ۱۳۵۷ متنهی شد.
- اصلاحات در اتحاد شوروی در زمان گورباچف (گلاسنوست و پرسترویکا) که به فروپاشی انجامید.
بدلیل عدم پتانسیل و وجود محدودیتهای ساختاری در رژیمهای فردمحور، اصلاحات ساختاری راه را برای انقلاب و سرنگونی باز می نماید. زیرا اصلاحات ساختاری واقعی (نه سطحی) موجب:
- افزایش آگاهی سیاسی
- توسعه نهادهای مدنی
- گسترش فضای عمومی برای نقد و مطالبهگری
- و در نهایت، کاهش ترس عمومی از حاکمیت میشود.
این تغییرات، اگرچه میتوانند موجب دموکراتیزاسیون شوند، اما در حکومتهای فردمحور و تمامیتخواه، به سرعت به عنوان تهدیدی برای بقای رژیم تلقی شده با آن مقابله می شود یا راه بر آنان با بکارگیری اهرم سرکوب بسته می شود. بنابراین:
- یا اصلاً اصلاحاتی انجام نمیشود
- یا اگر آغاز شوند، در نیمهراه متوقف میشوند یا سرکوب میگردند.
از طرفی چون حکومتهای فردمحور و امتیازورز بر
- عدم شفافیت
- تمرکز قدرت
- وفاداری شخصی
- و فساد نهادینه شده متکیاند،
اصلاحاتی چون اصلاح نظام آموزشی، رسانه آزاد، استقلال قوا ی سه گانه و نهادهای نظارتی، کل دسیستم را با مخاطرات جدی مواجه می سازد. بنابراین هر اصلاحی که بخواهد واقعاً سیستم را کارآمد، پاسخگو و شفاف کند، نهایتاً به تضاد با سرشت رژیم منجر میشود
***
جمعبندی نهایی
اصلاحات ساختاری در رژیمهای امتیازورز ممکن است، اما بسیار دشوار، محدود و پرخطر برای رژیم است. در بسیاری موارد، همین اصلاحات بذر انقلاب یا حتی فروپاشی رژیم را میکارند، مگر آنکه نظام حاکم، واقعاً حاضر به تغییر ماهوی در منطق قدرت خود باشد. این گزاره هم اما با سرشت رژیمهای امتیازورز و خود محور در تضاد ماهوی قرار دارد.
دکتر عزیز فولاوند، ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴ 4 May 2025، آلمان
***
منابع فارسی:
- بوردیو، پیر. (۱۳۹۳). تمایز: نقدی بر داوری اجتماعی. ترجمهی یوسف اباذری، نشر آگاه.
این کتاب یکی از منابع اصلی برای تحلیل امتیازورزی و بازتولید نابرابری اجتماعی از دیدگاه جامعهشناسی است.
- کوهی، ناصر (۱۳۹۰). انسانشناسی شهری. نشر نی.
- بررسی تبعیض، طبقات اجتماعی و رانت شهری در فضای عمومی جامعه ایران.
- تاجیک، محمدرضا. (۱۳۸۷). قدرت، گفتمان و بدن. نشر پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات.
- دیدگاهی جامعهشناختی و گفتمانمحور دربارهی سلطه و امتیاز.
- عبداللهی، محمد. (۱۳۹۲). جامعهشناسی نابرابری اجتماعی. انتشارات سمت.
بررسی انواع نابرابری و امتیاز اجتماعی در جوامع مختلف.
***
منابع انگلیسی:
- Pierre Bourdieu (1986). "The Forms of Capital." In Handbook of Theory and Research for the Sociology of Education.
مقالهای بنیادین دربارهی انواع سرمایه (اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی) و تأثیر آنها در امتیازورزی.
- Michael Sandel (2020). The Tyranny of Merit: What’s Become of the Common Good?
تحلیل انتقادی از ایدهی شایستهسالاری و امتیازورزی در جوامع مدرن.
- Thomas Piketty (2014). Capital in the Twenty-First Century.
تحلیلی اقتصادی-اجتماعی از نابرابری و توزیع امتیاز در جوامع سرمایهداری.
- C. Wright Mills (1956). The Power Elite.
بررسی ساختار قدرت و امتیاز در نظام سیاسی و اقتصادی آمریکا.