خیزش گسل های اجتماعی - « دشمن ما همین جاست» 

 

با آغاز سومین سال از بروی کار آوردن دولت نحس سیزدهم و به تبع آن بروز مجموعه شکست‌های اقتصادی، تولیدی و مالی، اکنون شاهد رشد و نمو حرکت‌ها و اعتراضات از سوی گسل‌های اجتماعی می باشیم.

دراین راستا نیز اکنون کمتر شهر و یا نقاطی از کشور را می‌توان یافت که توده های بجان آمده، اقشار ضربه خورده کارگری، زحمتکشان، بازنشستگان دردمند و یا کادرهای درمانی و به خیابان نیامده باشند. 
برای نمونه تنها طی روزهای اخیر بازنشستگان و کارگران در شهرهای «  کرمانشاه ،کرج، ایلام، همدان، سنندج، تبریز، اردبیل، رشت، یزد، تهران ... در اعتراض به عدم رسیدگی به مطالباتشان از جمله اجرای همسان سازی حقوق، تورم و گرانی و رفع مشکلات بیمه درمانی و تکمیلی و منطقه جنگی همزمان با سایر استانها در سه‌شنبه‌های اعتراضی مقابل صندوق بازنشستگی کشوری دست به تجمع اعتراضی زدند» ( سایت مجاهدین خلق ۱۷ مرداد ۱۴۰۲) 

فریاد های « تا حق خود نگیریم ، از پا نمی نشینیم » و یا « دشمن ما همین جاست » صد البته ترجمان وجود واقعیتی دیگری بنام « عمق تنفر اجتماعی از حاکمیت،  فقر، ناعدالتی، غارت و سوء مدیریت » در دیکتاتوری ولی فقیه می‌باشد.

دراین راستا نیز باید به فشار‌های سازمان داده شده از سوی رژیم آخوندی بر گسل‌های کارگری و بازنشستگان، بویژه با غارت صندوق‌های اجتماعی، بیمه  یا صندوق‌های بازنشستگی اشاره نمود که متاسفانه طی سالیان اخیر به یکی از منابع تامین کسر بودجه برای دولت‌های دست نشانده ولی فقیه تبدیل شده‌اند.

ابعاد غارت و چپاول در این زمینه بحدی است که یک رسانه حکومتی ضمن اعتراف به آن می نویسد: « ۱۵ صندوق از ۱۷ صندوق بازنشستگی، ورشکسته شده‌اند». ( سایت حکومتی فرارو ۱۵ مرداد ۱۴۰۲) 

سخن از بروز بحرانی سازمان داده شده برای قریب « 25 میلیون بازنشسته » در کل کشور می‌باشد که اکنون در خزان زندگی به نان شب نیز محتاج مانده تا جائیکه بدون همیاری و کمک  فرزندان و یا خانواده های خود قادر به ادامه حیات نمی‌باشند

اگر هزینه های سنگین معیشت، درمان و ساده ترین نیازمندی‌های طبیعی برای میلیون‌ها بازنشسته،  یا کارگر و زحمتکش را به این وضعیت اضافه نمائیم، درآن صورت می‌توان به پازل « فقر و فلاکتی » که خامنه‌ای درمانده برای مردم ایران رقم زده است، پی برده  شود.
همچنین این روند ریشه در واقعیتی بنام وجود مجموعه عظیمی از ابربحران‌ها برای دیکتاتوری ولی فقیه می باشد که حل و فصل آنها برای این حکومت سرکوبگر و فاسد غیر ممکن می باشد.
یک نمونه برای این روند را می توان در وجود فقر و فلاکت گسترده در بسیاری از مناطق و یا استان های سابقا زر خیز نیز رویت نمود.

 این گزارش در ادامه به غارت سیستماتیک از سوی متولیان و باند های حکومت از صندوق های اجتماعی و بازنشستگی اذعان و می افزاید: « صندوق‌های بازنشستگی به نوعی «حیاط خلوت» برای برخی افرادی تبدیل شده که در شرکت‌های زیرمجموعه این صندوق‌ها فعالیت دارند.
افراد زیادی در هیات‌مدیره شرکت‌های مختلف کار می‌کنند و هیچ‌گونه کارآمدی و تخصصی ندارند؛ فقط آنجا محلی است برای درآمد‌های بیشتر. این افراد به جا‌هایی می‌روند که از طریق پاداش، حق حضور و در عین حال امکانات مجموعه‌ها، درآمد‌های خود را افزایش دهند».

سخن آخر آنکه ، فقر به یقین از جمله دلائل برای برای وجود ناعدالتی و شکست سیاست‌های راهبردی برای رژیمی است که بخش بزرگی از درآمد‌های ملی را برای حفظ و بقاء خود هزینه می نماید. 
سخن ازهزینه‌های میلیاردی برای زرادخانه‌های اتمی،  موشکی، صدور تروریسم و کشورگشایی به خارج و یا دوایر امنیتی و اطلاعاتی، بسیج سرکوبگر و سپاه مردم کش پاسداران در داخل علیه شهروندان می‌باشد که اکنون کمر اقتصاد و تولید کشور را خرد و بدین سان میلیون ها خانوار را به حاشیه جامعه  کشانده است.