ناهید همت آبادی: شرمتان از مظلمه‌ی خون سیاوشان باد

 

در جهان لجن‌باره‌ای که سرنخ پیچیده‌ی خیمه‌شب‌بازیهای سیاسی و سود سرمایه ـ جز عده معدودی ـ در دست خیانتکاران و دلالان اسلحه و دلار میچرخد و فرصت دیدار پارسایان و خدایان پرنسیب و اخلاق بندرت دست میدهد؛ اگر به تصادف گاهی گذرگاهی به وسعت یک دریچه هم گشوده شود تا نفسهای مسموم رجاله‌های سیاسی و روسپی‌های استعماری بی آنکه محیط پیرامون را تماماً بیالاید از آن عبور کند آن وقت شاید بشود به قدر تابش یک کرم کوچک شبتاب در ظلمت شبی تاریک، بارقه‌ی امیدی را هم در دل شعله‌ور نمود و ساقه‌ی پژمرده‌ی حیات در شوره زار یأس را دوباره در دشت زندگی و شادیها کاشت. اما این روزنه‌ی گشوده اگر نه به اندازه‌ی یک دریچه کوچک بلکه به وسعت تاریخ ملتی‌ باشد که طی دهه‌ها و سالها از هجمه و تجاوز قزاقها و دستار بر سران آسیب بسیار دیده فقر و ستم و مرگ فراوان به جان چشیده و بسی زخمهای ناسور بر جسم و روانش فرو نشسته با اینحال اما برخاسته سر بلند کرده و با اراده‌ای آهنین از عمق تجارب تاریخی بسیار سازمانی را با آرمانی یگانه بنا نهاده که حضور قهرمانانی نه رویین تن‌ بر پاشنه‌های آشیل بلکه دلیرانی جان بر کف و سترگ برای نبرد رهایی‌بخش شاخص آن بوده و در باور بی تردیدشان به آزادی با اتکا به آرمان دینی و راهبرانی شایسته بسا استوار و دیرپا  بی ادعا و چشمداشت نه فقط حدّ سوگند صداقت و وفا را درهم کوبیده بلکه آنرا یکسر تا به آخر درنوردیده  و از آن عبور کرده‌اند تا بر اوج و فراز مرزهای هولناک دجالیت و سبعیت ارتجاعی و رذالت و خیانت استعماری، فصل ظهور و حضور انسان نوین را تعریف، شرف و حرمت آن را تقدیس و توان و طاقت غول آسای ایمان آدمی را به حقیقت در عمل و اخلاق چنان خلق کنند که هر انسان اندیشمند فهمیده اینک ناگزیر به تحسین و حمایت از آنان برخاسته و هر موجود نادان از بابت جهل ناخواسته یا از جهت تغذیه  از نواله‌ی  ناچیز و دستمزد پاک مطهر؟؟! آنهم در زمانه‌ی هرزه‌ درایی و ولنگاری آرمانی و سیاسی به دریدگی نسبت به مقاومت خونبار مردم ایران دهان گشوده تا جملگی عصای کورهای دوران گردند؟! که گمان میکنم البته در روزگار ظهور فاشیسم مذهبی در سرزمین کهنسال و رنج کشیده‌ی ایران نباید هرگز نقش رذالت‌پیشگان مماشاتگرا یا بی اعتنا به اقدام عملی در قبال ترور، اعدام و کشتار جاری روزانه‌ی ملایان را نادیده گرفت آنهم وقتی که خصم مجاهدین به مفهوم تنها آلترناتیو ملموس و موجود نه تنها رژیم عمامه داران آدمخوار بلکه روسپی‌های سیاسی، پیر کهنه ‌مزدوران استعمار و باجگیران حقوق بشری نیز بوده و هستند که حتی در زدوبندهای زیر جلی یا گاهی ناچار علنی مثل مورد اخیر حتی مردک داعش‌ گونه‌ی رژیم رکورد دار اعدام را با وجود انبوه مدارک و شواهد اما به نمایندگی « حقوق بشر!!؟ » نصب نموده و معلوم نیست در ازای چه معامله‌ی شرم‌آور ننگینی تن به چنین خفت و خواری تا حدّ شرم و آبروریزی برای سازمانهای حقوق بشری داده‌اند. بماند که فضاحت‌هایی از این دست نه کار دیروز و امروز که چهل و چندین سال تمام است با رژیم رجاله‌ها ادامه داشته و دارد تا روزی که سر خصم پلید خون‌آشام را کوبیده و بکوبیم به سنگ سرنگونی و همه آزادگان ستایشگر کانونهای شورشی  بخصوص بعد حذف اخیر سامانه‌های وزارتخانه‌ی ترور و جنایت ملایان از شادی سرشار شوند اگر حتی حرمزاده ترین رسانه‌های سانسورچی فارسی زبان اینبار اما برخلاف همیشه نه با سکوت بلکه با صحنه رقصانی نوچه عروسکهای سخنگو از بابت تحقیر و هراس سعی در حقنه به خود و ارباب نمایند که عملیات چشمگیر کانونهای شورشی بر سایت وزارت خارجه‌ی آخوندی نه از بابت پیشرفت و توانایی تحسین‌آمیز کانونهای شورشی بلکه به علت نقص سیستمهای فنی رژیم بوده و در این قافیه بازی ولایی چنان خیز بردارند که نه تنها دم خروس بلکه سر تا پای اندام بیچاره خروس هم از لای قبای فقهای رسانه‌های سانسورچی بیرون زده مفهوم شود که همه با هم نه خواهان براندازی فاشیسم دینی آخوندی بلکه ماله‌کش و جاده صافکن اصحاب استحاله از درون رژیم‌ پلید بوده و جملگی را نه فقر کودکان زباله‌گرد، نه درد فروشندگان اعضای بدن و نه رنج زنان و کودکان گرسنه‌ی بیمار چندان گزیده یا  زیاد آنرا حس میکنند جز بیم و هراس از نام و آوازه‌ی مجاهد، حضور بی انکار و دائم یاران مقاومت در همه صحنه‌های سیاسی و عملیات فراگیر کانونهای شورشی که تک تک زنان و مردانشان هر یک مجاهدی فداکار و استوار، جان بر کف و دلیر با اتکا به رزم‌آوران سرفراز ارتش آزادی در آلبانی ایستاده‌اند چون شیران بیشه‌های زخم‌آجین میهن اسیر، خروشان و خشمگین در کمین کفتاران ایران زمین تا روزی نه چندان دور که قرین و برای همین: 
« هرگز نبوده قلب من اینگونه گرم و سرخ
   احساس میکنم در بدترین دقایق این شام مرگزای
   چندین هزار چشمه‌ی خورشید در دلم
   میجوشد از یقین »  شاملو