سهراب  امینی: این شعار چهل‌ساله

 

شعار سرنگونی علیه نظام مذهبی فاشیستی حاکم بر ایران‌زمین تازه از گرد راه نرسیده است  بلکه  در فردای ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ با شعار مرگ بر خمینی آغاز  و در مسیر رشد خود به شعار سرنگونی که امروز "ورد" زبان هر انسان آزادیخواه ایرانی ست برتری یافته است. اعلام شعار مرگ بر خمینی در فضائی فریاد شد که دجال در اوج عوام‌فریبی بر مسند حکمرانی نشسته و فعال مایشاء، هر جنایت علیه  هر شهروند ایرانی و غیر ایرانی را روا دانسته و اعمال می‌نمود. در آن دوران بنیان‌گذار حاکمیت جعل و جنایت به‌اصطلاح اسلامی کنونی از چنان مشروعیت دجالانه ای برخوردار بود که نغمهٔ های فاشیستی شوم نظیر شعار "خمینی عزیزم بگو تا خون بریزم"سند تقرب و نشانه سرسپردگی به‌نظام نو پای مرتجعین بود. تنها عوام کوچه و بازار نبودند که ساده‌لوحانه احساسات مذهبی خود را در معرض سوءاستفاده   ارتجاع قرار می‌دادند؛ بلکه سطحی نگران روشنفکرنما، قلم به مزدان خائن، هنرمندان جیره‌خوار و.... به‌موازات عامه گول‌خورده در بوق مشروعیت  رهبر قلابی انقلاب می‌دمیدند.  در آ ن گیرودار تسخیر خارج از عْرف  سفارت ایالات‌متحده امریکا و گروگان گرفتن و اسارت غیرقانونی کارکنان آن همراه با شعار مردم‌فریب "نه شرقی نه غربی" از سوی ملایان حاکم  وسیله توجیه برای خزیدن بسیاری از مدعیان انقلابی گری به زیر عبای آیت‌الله و موجب شکاف و انشعابات در جریانات انقلابی و محافل روشنفکری می‌شد

 در فضائی آن‌چنان آکنده از دروغ و متأثر از دجال‌گری و آن مشروعیت بادآورده و ناسزاوار گزینش بین ارتجاع و لیبرال و متعاقباً سردادن شعار مرگ بر خمینی  برابر بود با ببازی گذاشتن سرمایه سیاسی و سابقه مبارزاتی هر سازمان یا حزب و گروه مطرح  و فعال در امور سیاست.

 بنابراین در چنان شرایط حساس استراتژیک، رهبر و یا مسئول  می‌باید با آگاهی و شناخت لازم از شرایط تاریخی جنبش، فارغ از حسابگری‌های رایج و بدون توجه به تعادل قوا هزینه‌های اجتناب‌ناپذیر مترتب بر آنچه باید را با طیب خاطر پذیرا می‌شد تا در راستای نجات کشور و مردم کشور از هیولای جنگ، ویرانی، نفرت، اختناق، ناامنی، اسارت، شکنجه، اعدام و بی آیندگی، دلیل راه و راهنمای عمل مبارزان آزادیخواه باشد.

مشروعیت  ناسزاوار و اختیارات  بی‌حدومرز به سیستم نوپای ولایتمدار و ربایندگان دست آورد انقلاب ۵۷  چنان امکانی  به خمینی  اهدا می‌نمود که بی‌شرمانه و بدون دغدغه  بر آن بود، جنگ ضد میهنی و غیر ضرور با همسایه را تا بر روی‌هم بودن دو خشت در تهران ادامه دهد، اما ارتش آزادی‌بخش ملی ایران از راه رسید و تنور آن جنگ شوم و ویرانگر را گل گرفت درنتیجه رویای  خلیفه‌گری  دیو جماران به کابوس مبدل و دق‌مرگ شد. اما "حماسه سرنگونی"  با برخورداری از رهبری مقاومت سراسری ایران‌زمین کماکان سرفراز، کوشا و پویا   سازوکار  لازم در کم و کیف یک آلترناتیو شایسته و بایسته برای جایگزینی نظام ولائی خامنه‌ای را فراهم آورد تابعداز تحقق سرنگونی  آزادی و آرامش بر میهن در زنجیر   سایه افکند.

دست‌اندرکاران و گردانندگان ام‌القراء اسلام! بمنظور مقابله با پروسه در حال تکوین سرنگونی بعداز به‌ذباله دان تاریخ پیوستن خمینی یک شبه و به‌ناچار از آخوند خامنه‌ای یک مجتهد جامع الشرایط   تراشیده  به‌عنوان ولی‌فقیه در جایگاه رهبری نشاندند ناگفته نماند که  منتخب مربوطه خود شخصاً از سرهم‌بندی این انتخاب مصلحتی اظهار نارضایتی نمود باوجوداین بعداً  تمامی اهرم‌ها قدرت را به خود اختصاص داد ولی مسئولیت پیامد تصمیمات و اقدامات خودرا بر عهده نگرفت.      

یکی دیگر از ترفندهای تدافعی نظام در جهت ممانعت از تحقق سرنگونی علم کردن جناح اصلاح‌طلبان دروغین بود جناح مذکور ابتدا از فیگورهای تحت امر به تولید انبوه چهره‌های به‌اصطلاح مخالف مبادرت و بعد آن‌ها را   درپوش ارباب رسانه، منتقد حکومتی  و کارشناس امور  سیاست و اجتماع و تاجر با استفاده از امکانات بسیار گسترده مالی به امریکا و اروپا صادر نمود تا در روز مباد از درهم‌شکسته شدن ستون موریانه خورده خیمه نظام جلوگیری کنند بخش عمده‌ای از این پاسداران سیاسی در امور رسانه فعال‌شده  و همواره از سوی سخن‌پراکنی رادیوتلویزیونی و روزنامه‌های فارسی‌زبان خارج از کشور گزینشی، دعوت تا بارعایت خط سرخ نظام با پاسخ به پرسش‌های گزینشی و تفاسیر گمراه‌کننده در مقام کمک‌کار برنامه‌سازان معلوم‌الحال و رسوا نقش‌آفرین  باشند.

اما طنز روزگار  و حقانیت شعار سرنگونی را بنگرید که در شرایط انقلابی جاری بر ایران‌زمین این دسته از پاسداران سیاسی  که قرار بوده پایه و اساس ماندگاری این رژیم منفور باشند هم‌اکنون به‌نوعی دم از تغییر دمکراتیک و فروپاشی خلیفه‌گری ارتجاع می‌زنند!!!

به‌راستی " حرف اگر حق باشد راه خود را پیدا می‌کند" (نقل مضمون از رهبر مقاومت اگر اشتباه نکرده باشم)

باری: شعار سرنگونی از یک اصالت غیرقابل‌انکار بهره‌مند  و در شناسنامه و کارنامهٔ چهل‌ساله خود علاوه بر شهدای قبل از ۳۰ خرداد ۶۰ ده ها هزار خون پاک  از پیکر شریف آزادیخواهان مرزوبوم ایران و دومین هولوکاست سی‌وسه هزارنفری قرن پیشین را در صفحات زرین خود به ثبت رسانده و اینک با حضور رزمی قهرمانانه ایراندخت‌ها و شیر زنان مبارز و مبارز پرور پیشاپیش پسران شجاع و کوه مردان دلیر کانون‌های شورشی قهرمان را سرمشق خود قرار داده و سرسختانه در کف خیابان‌های کشور به تعین  تکلیف نهائی با ضحاک زمان پرداخته و تا تحقق  سرنگونی ملأیان،  سر بازایستادن ندارند نکته بسیار قابل‌ذکر آنستکه باوجود تورم و گرانی سر به فلک کشیده بیکاری و سختی معیشت شعارها سیاسی بوده و همه مردم یکدل و یک‌صدا  مرگ بر خامنه‌ای و مرگ بر دیکتاتور را فریاد می‌زنند.  بنابراین هر شعاری که مفهومی کمتر از سرنگونی را القا کند انحرافی و موهوم است مثلاً شعار بسیار زیبا و دموکراتیک "رفراندوم" در شرایط فعلی علاوه بر آنکه یک خوش‌خیالی واهی است، یک ترفند انحرافی دشمن پسند خواهد بود.

بله: حرف اول ‌ حرف آخر سرنگونی سرنگونی سرنگونی