محمد قرائی: زنان، صدای سرکوب‌شدگان



سرکوب و تبعیض علیه زنان، پیشینه‌ای تاریخی به قدمت تولد انسان امروزی دارد. حاکمیت‌های مستبد و توتالیتر در این زمینه پیشتازند. در ایران تحت حاکمیت آخوندهای زن‌ستیز، مقاومت و مجاهدین خلق ایران به خاطر جنگ مستمر و تمام‌عیار با ارتجاع قرون‌وسطایی، بیشترین تجربه و شناخت را از ماهیت ملاها، در اختیاردارند. رئیس‌جمهور برگزیدهٔ مقاومت خانم رجوی در سال ۱۳۷۵ در سالن ارلزکورت لندن، ستم بر زنان را دیرپاترین ستم تاریخ نامید. در این سخنرانی تعیین‌کننده و ماندگار تحت عنوان زنان، صدای سرکوب‌شدگان ازجمله آمده است: «زنان، نخستین سرکوب‌شدگان تاریخ‌اند که باید علاوه بر تحمّل ستم سیاسی و ستم اقتصادی ـ اجتماعی، کفاره «گناه»‌ زن بودن را هم بدهند. اگر زنان نیمی از کل انسان‌های روی کره زمین هستند، پس ستم جنسی و فرهنگ مبتنی بر آن، به‌گونه‌ای بلافصل، بر روی نیمه دیگر ـ یعنی همه مردان ـ نیز بازتاب دارد و مرد را هم دربند و آلوده نگه می‌دارد. یعنی که آزادی قطعی و نهایی فرد و اجتماع انسانی در گرو آزادی زن سرکوب شده است و اعمال تبعیض و ستم جنسی، همه پهنه‌های دیگر وجود و فعالیت انسانی را درمی‌نوردد و در آن‌ها تأثیر می‌گذارد.
زنان در حقیقت دو بار به بردگی رفتند: یک‌بار به خاطر زن بودن و یک‌بار  به همراه دیگر بردگان، دیگر سرکوب‌شدگان؛ به همراه تمامی انسان‌هایی که در تمام طول تاریخ به اسارت و بهره‌کشی کشیده می‌شدند. آری پای زنان را در همه زنجیرهای اسارت می‌توان دید، و صدای سرکوب‌شدگان را در فریاد پنهانشان می‌توان شنید.»

افتخار پرچم‌داری زن‌ستیزی! در قرن معاصر و مدرن را فاشیست‌های  و نازیسم هیتلری بدوش می‌کشند. در کتاب تخیلات مردانه نوشته‌شده توسط کلاوس تِولایت، زن به‌مثابهٔ دشمن مرد تئوریزه و تبیین می‌شود. در صفحاتی از این کتاب می‌خوانیم: «اگرچه فاشیسم یک پدیده سرمایه‌داری قرن بیستمی است. اما مردسالاری از سرمایه‌داری بسیار کهن‌تر است. توجه به مردسالاری به‌عنوان یکی از کلیدهای درک فاشیسم، نه به معنی فراموش کردن نقش مناسبات سرمایه‌داری در پیدایش فاشیسم، که کندوکاو در زمینه‌های جسمی و ذهنی جذابیت فاشیسم است.» یکی از کارهای مهم تولایت در کتاب تخیلات مردانه، شرح و بسط تیپولوژی مرد جنگجوست. مرد جنگجو برای توجیه روحیه متجاوز خود، نیازمند به پرداخته‌ای ذهنی درباره زن به‌مثابه متجاوز است. بخشی از کتاب تولایت، در تحلیل این پرداخته ذهنی است، پرداخته‌ای که نام کتاب یعنی تخیلات مردانه را نیز از آن برگرفته است.
در این میان خمینی ضد بشر و بقایای زن‌ستیزشان، گوی سبقت را از همگان ربوده‌اند. آن‌ها تمامی تجارب گذشتگان را با پلشتی برخاسته از اعماق قرون‌وسطایی فاشیسم مذهبی درهم‌آمیخته‌اند. در اینجا تنها به چند نمونه از تفکرات ارتجاعی آخوندهای خمینی صفت اشاره می‌کنم.

رئیس پیشین قوه قضاییه این رژیم ـ‌آخوند یزدی‌ـ رسماً اعلام  می‌کند که «زن حتی اگر بخواهد در جلسه عزای پدرش شرکت کند، باید از شوهرش اجازه بگیرد» (نماز جمعه ۶ آذر ۱۳۷۱).
آخوند آذری قمی نیز می‌گوید «ولی‌فقیه می‌تواند برخلاف رأی پدر و خود دختر، او را به‌زور شوهر بدهد.» آخوند صدوقی یک‌بار در مجلس خبرگان رژیم گفت: «این برایمان ننگ و‌عار است که زن رئیس‌جمهور یا نخست‌وزیر شود.» ضدیت هیستریک آخوندها علیه زنان تنها در تئوری و فلسفه‌بافی، خلاصه نمی‌شود. شکنجه گران و گزمگان آن‌ها با تکیه‌بر همین دیدگاه ارتجاعی، به زنان باردار در سیاهچاله‌ای رژیم، تجاوز کردند. به فتوای همین جرثومگان فساد در روی زمین بود که به دختران زندانی دم اعدام تجاوز کردند تا پس از شهادت راهی به بهشت نداشته باشند! به‌صورت زنان ایران به بهانهٔ آخوند ساخته بدحجابی اسید پاشیدند و آن‌ها را در حقیقت زنده‌به‌گور کردند. همین جنایات فوق تصور انسانی آخوندها علیه زنان آزاده ایران و مردان بوده است که باعث قیام و خیزش این روزهاست. ابر جنبشی که ارتجاع حاکم را در آستانهٔ سرنگونی قرار داده است. دختر جوانی بنام مهسا امینی در 22 شهریور پس از دستگیری و شکنجه به قتل می‌رسد. مهسا تبدیل به چاشنی انفجار بشکهٔ باروت خشم همهٔ زنان و مردان می‌شود. گفته می‌شود نام او بیش ازده ها میلیون بار در توئیتر، ریتویت می‌شود. صفحه رسمی پروژه اخترشناسی جیمز وب با انتشار تصویر ژینا نوشته است که «برابر درخواست سنگین فالورها» انجام‌گرفته است. مرگ ناجوانمردانه مهسا، روزنه‌ای برای انفجار آتش‌فشان خشم فشرده خلق به‌خصوص زنان ستم‌کشیده ایران است. زنان پیشاپیش قیام‌کنندگان می‌خروشند. گویی همهٔ شهیدان زن و مرد دههٔ شصت در شکنجه‌گاه‌ها، همراه زنان و مردان به پرواز درآمده‌اند. زنان ایران این روزها، تاریخ‌ساز شده‌اند. آخوندها دارند از جایی می‌خورند که در تصورشان نمی‌گنجید. زنی در مشهد همچون پلنگ روی ماشین سرکوب گران، آن‌ها در مقابل بی دادگاه رژیم پریده و می‌خروشد که جمهوری تبهکار آخوندی را نمی‌خواهد. دختری نوجوان در شهر بابل، روی دیواری در مقابل وحوش ارتجاع همچون صخره ایستاده و از مواضعش پایین نمی‌آید. می‌گوید بحث اساساً روسری نیست من در جای خویش ایستاده‌ام و تکان نمی‌خورم. زن دلاوری در اهواز مردان را برای حمله و هجوم به مزدوران تشویق می‌کند. زن جوانی در تهران رودرروی پاسداران قبه دار سرتاپا مسلح همچون سرو ایستاده و تحسین همگان را برانگیخته است. راستش به‌عنوان یک مرد و یک پدر پس از دیدن این ویدئوها، به وجود زنان و دختران، این کاوه‌های میهن افتخار می‌کنم.

این ایستادگی و این مقاومت زنان و مردان آخوندها را مجبور کرده است دنبال سرچشمهٔ این سیل بنیان‌کن باشند. آن‌ها در تلویزیون و مطبوعات خویش آدرس دقیق این‌همهٔ زایندگی، مقاومت و سرزندگی را به عیان فاش می‌کنند.
 به اظهارات مفسرین و تحلیل گران ارتجاع در تلویزیون رژیم آخوندی در سی شهریور 1401 نگاهی بیندازیم. همه‌چیز گویاست:
«...امروز و روز گذشته تو برخی نقاط کشور هرچند محدود!  اما با فراخوانی که سازمان مجاهدین خلق یا همان منافقین ارائه داد تجمعاتی شکل گرفت که ظاهر ابتدایی‌اش هرچند اعتراض به فوت خانم امینی یا مسئله گشت ارشاد بود ولی خیلی سریع به آشوب اختلال در نظم عمومی و تخریب بیت‌المال و ضرب و شتم شهروندان کشید.
ببینید واقعاً در این دو روز اتفاقاتی که افتاد من می‌خواهم به شما بگویم بی‌سابقه است ما یک نوع اعتراضات بی‌سابقه را تو ۴۰ سال گذشته تو این دو روز گذشته داشتیم. بی‌سابقه از چه جهت از جهت این‌که ما در هیچ دوره‌ای اعتراضات به این شکل نبوده که از ساعت اول شما خشونت و اغتشاش را ببینید شعارها صراحتاً داره میگه اصلاً مسأله ما موضوعاتی که گفته شده نیست اصل حکومت است رسانه‌های آنها هم می‌گویند.»
خطاب به آخوندهای تبهکار و دست اندر کاران تی وی ریش می گوییم کین هنوز از نتایج سحر است باش تا صبح دولتت بدمد. آن‌ها که باد کاشتند حتماً طوفان درو خواهند کرد.