فادیه حداد ـ راه آزادی، راهی پر سنگلاخ و خونبار

                                      

خانم فادیه حداد شاعری مسیحی و اردنی است. چند سالی است با مقاومت ایران آشنا شده و با تمام شناخت و احساس و عواطفش به حمایت از آن برخاسته است.

خانم حداد اخیرا به مناسبت بیست و دومین سالگرد قتل عام زندانیان سیاسی به فتوای خمینی، دو شعر از مجموعه شعرهایش را تقدیم به شهیدان قتل عام و همچنین زنان مجاهد خلق در اشرف کرده است.

ذیلا مقدمه خود حداد با متن عربی شعرها و ترجمه شان را ملاحظه می کنید:

 مقدمه

 (درودهای من) به زنان مجاهد, این زنان مقاوم, این زنان صبور و این زنان پاکدامن

یادبود این مناسبت درد آور و هولناک ست برای قلب هر انسان آزاده ای, و این مناسبت گذشت 22 سال از قتل عام دهشتناک علیه زندانیان سیاسی.

راه آزادی, راهی پر سنگلاخ و خونبار است اما دروازه آن حقانیت است و این آن چیزی است که به فراموشی سپرده نمی شود.

من درود می فرستم به شما بخاطر این روحیه مقاومت کننده شما. حق همواره با شماست و آزادی از آن شماست به خواست خدا و هزاران برکت باد بر مجاهدین خلق در کمپ اشرف و بر شما از تمامی جهان درود و سرافرازی باد.

خواهر شما  فادیه حداد

 

اقدام الموتی

 

علی ابواب مدینتی السبعة

تطب اقدام الموتی

 لتشم رائحة الدم

 المحروق...

 

قطعوا الطریق

وحاصروا المدافن...

وعلی سورها الرافض

صلبوا ساعی البرید

لیسجد الشاعر الذی

لا یبحث عن قصیدة

ولا عن اجوبة مکتوبة...

 

علی ارصفة مدینتی

مات العصفور

والقصیدة فی دمه

 

فادیة حداد

عمان فی 26/3/2004

 

گامهای مردگان

بر دروازه های هفتگانه شهر من

گامهای مردگان نهاده میشود

تا بوی خونی سوخته به مشام رسد...

راهها را بستند

وگورها را به محاصره درآورند....

و بر باروی معترض آن

نامه رسان را به صلیب کشیدند

تا به سجده درآید شاعری که

در پی قصیده ای نمیگردد و

و بدنبال پاسخهای نوشته شده ای نیست ,,,

 

در پیاده روهای شهر من

گنجشکی مرد

با قصیده ای در خونش

 

 

 

العشاء الاخیر

 

هبنی مائدة

ربانیة...

وعمدنی بنبیذ العشاء

الاخیر...

ثم اکتب

شهادتی بعیون الاطفال

وخاتمتی...

 علی مفارق الشهداء

 

الصواریخ لا تعرف

براءة الاطفال

ولا لغة بائعی

یانصیب التعاویذ...

 

16/9/2004

 

شام آخر

به من مائده ای الهی عطا کن

ومرا با شراب آخرین تعمید ده

سپس بنویس

شهادت مرا در چشمان کودکان

و پایان مرا

بر وداع شهیدان

موشکها نه بیگناهی کودکان را می شناسند

ونه زبان وردگونه بلیط بخت آزمایی فروشندگان را