مرتضی نامور ـ بهای «محذوریت» بی انتهای موسوی .....

بهای «محذوریت» بی انتهای موسوی .....

مرتضی نامور


موسوی بعد از قریب چهارده ماه که ازخروش مردم ایران در خرداد سال هشتاوهشت می گذرد درزیر فشار افکار عمومی «به سئوالات بسیاری درباره سال شصت وهفت...» پاسخ فرمودند!! وآنهم چه پاسخی، ایشان می فرمایند: «برای بیان جزئیات مسائل سال شصت وهفت محذوراتی دارم».
سی هزار سرو سرفراز سر به دارشدند اما ایشان بعد ازبیست ودو سال همچنان در«محذوریت» قراردارند و این درست در شرایطی است که درهمین یکسال گذشته وتا همین لحظاتی که این سطور نوشته می شود چه بسیار جوانان وزنان این میهن به دست رژیم یا درخیابانها به خاک وخون کشیده شده اند ویا درزندانها به دار کشیده شده اند, یا درانتظار حکم اعدامند، اما گویی این «محذوریت» همچنان ادامه دارد.


راز این سکوت چیست آیا ازنظر ایشان مردم ایران ازآن بی خبرند ویا به حدی بی ارزشند که لیاقت دانستن حقیقت را ندارند یا این «محذوریت» راه به جاهای «باریک» دراندرونی واًس واساس نظام جنایت وبنیانگذارپلیدش می برد؟
آیا فی المثل درسال 1399 ایشان به فرزندان وخواهران و برادران کسانیکه در این یکساله دارند قتل عام می شوند خواهند گفت که در بیان «مسائل سال 88 و 89 محذوریت داشتند» این چه محذوریتی است که هیچ انتهایی  ندارد.
آیا نخست وزیر خمینی فتوای خمینی مبنی بر قتل عام زندانیان سرموضع در سال 67 را ندید وهنوز هم ندیده؟  آیا او سئوال حتی نزدیکترین افراد مقرب درگاه دجال ضدبشر را که ازآن فتوای جنایتکارانه  شوکه شده بودند ودرمورد کم وکیف کشتار از اواستفتا می کردند وجواب اورا که گفت هرکس درهرموقعیتی اگر برسرمواضعش هست را بکشید را  نشنید و تا امروز هم نشنیده؟ آیا ایشان ازاعتراض آقای منتظری در مورد کشتار چندهزار نفر در عرض چند روز «اطلاع» نداشت وهنوز هم ندارد؟ وای که این شیوه  به زعم او«زندگی» که «لازمه پیروزی» است واین نگرش به جامعه و انسان چقدر «محذوریت» ایجاد می کند آنهم نه از موضع فرد یا جریانی که در بیرون نظام یا به اصطلاح اپوزیسیون رژیم  بوده بلکه ازموضع عالیترین مقام اجرایی یک نظام در هنگامه خونین یک قتل عام.
موسوی امروز میگوید: «آیا دراسناد و احکام نامی از دولت وجود داشته است؟»  فیا عجبا عجبا ...قتل عامی بی نظیر وسبعانه در زندانهای مملو از زندانیان مظلوم و بی دفاع بدون وقفه وبیست وچهارساعته با فتوای امام رذالت پیشگان جریان داشته و اینک بعد از بیست ودوسال نخست وزیر همان امام در مقابل چشمان و دیدگان بیدار ملت ایران به خبرگزاری جرس میگوید: «خیلی از کسان دیگر هم اطلاع نداشتند» و حتما هنوز هم ندارند تا سکوت امروز را مرجح کنند. آقای موسوی مگر شما با یک عده بسیجی بی سروپای ساندیسی طرف هستید و آیا این اظهارات شما توهین و تحقیر شعور اجتماعی ملت ایران در قبال بزرگترین قتل عام تاریخ معاصربعد از جنگ جهانی دوم در درون  زندانها نبوده است؟ آیا دراین اندیشه هستید که مردم وجوانان ازشاه گذشته وازشیخ گزیده را میتوان دست به سر نمود؟
اما بازهم میگوییم، باشد قبول تا هیچ اما و اگری برای قضاودت نسل امروز ونسلهای آینده نماند!! البته با عرض پوزش از شهدا وخانواده ها و بازماندگان و جان سالم به در برده های قتل عام شصت وهفت ، ولی آقای موسوی حالا و امروز چی؟ آیا حالا هم خبرندارید؟ آیا در عصرسرعت اخبار  و اطلاعات خبرندارید که پدر را به خاطر دیدار فرزند «محارب» مینامند و حکم اعدام می دهند؟ آقای موسوی حالا چی؟  تجاوز به مرد وزن در زندانها با شاهدان زنده را چی؟ کهریزک  را چی؟ اعدام دختر بی پناه وبی گناه کرد و معلم زحمتکش روستاهای کردستان را چی؟ کشتار و مثله کردن همین جوانانی که به گفته خودتان علیه عدم مشروعیت یک انتخابات که خودتان آنرا مخدوش و مجعول اعلام کردید را چی؟ آیا نمی بینید و«اطلاع» ندارید که یک گروه را از صدر تا ذیل مادامیکه رهبرانشان زنده هستند و در تقابل با این رژیم جنایت پیشه تسلیم حفظ «زندگی» نشده اند را «محارب» و مهدورالدم میدانند ؟  آیا آیه های قران علی صارمی از درون زندان و زیر تیغ جلاد وشکنجه گر وخطاب او به ظالمین و و بشارت او به زنده بودن آنها که در راه خدا کشته میشوند را نمیشنوید؟ آیا مشمول «صمٌ بکمً ... » شده اید؟ آیا به نسلهای آینده هم خواهید گفت «محذوریت» داشتید؟ مگر آقایان علی صارمی و جعفر کاظمی و بسیاری دیگر از بازمانده ها و جان سالم به دربرده های همان قتل عامی که شما و «دولت شما» و «بسیاری کسان دیگر» ازآن خبر نداشتید نیستند؟ مگر نمیبینید که امروز مجددا درآستانه اعدام قرار گرفته اند، آیا باز این «بررسی در منظر تاریخی خود» است که شما را به « محذوریت»  وا میدارد؟ آیا این محذوریت پایان وانتهایی ندارد..؟ آقای موسوی مگر شما وبسیاری مرحوم متتظری را رهبر معنوی قلمداد نمیکنید ؟ مگر ایشان با پرداخت بهایی بسیار سنگین یعنی صرفنظر کردن از موضع وموقعیت ولایت فقیه  در تابستان شصت وهفت، عطای ولایت را به لقایش نبخشید ومغضوب ومنفور خمینی وزادورودش واقع نشد؟ آیا ایشان دربرابر آن کشتار سبعانه  درمحذوریت حفظ پست ولایت قرا رگرفت و سکوت پیشه کرد ؟
ولی بازهم میگوییم قبول !!  آنروز درموضع نخست وزیر نظام، «محذوریت » حفظ پست ومقام داشتید، امروز چه چیزی شما را به سکوت کشانده؟ .....اقشار وطبقات مختلف مردم ایران  این سکوت را علامت رضا تلقی می کنند وبی هیچ مماشاتی به داوری می نشینند،  
حتی بدانید و بدون شک می دانید که آقای منتظری بعد ازآن اعتراض، ارج وقرب بیشتری درنزد مردم ایران پیدا کرد وبا فاصله گرفتن از آن جنایت هولناک واعتراض به آن مردم ایران نزدیکتر شد، اما نه مفت ومجانی بلکه به قیمتی سنگین.   
بی هیچ شک وتردیدی رژیم جنایتکار و خونریزی که خمینی بنیانش گذاشت توسط ملت ایران وبا الهام از پیشتازان اسیر وشهید و زنده اش سرنگون خواهد شد آنگاه تاریخ و مردم و جوانان ایران در مورد همه کس وهمه چیز بی هیچ «محذوریتی» قضاوت خواهد نمود.