رضا محمدی: انتقاد، اتهام و یک حکم قاطع قضایی


 "بنابراین تأکید می‌ کنیم که هر‌کس حق دارد مخالف شورای ملی مقاومت ایران یا سازمان مجاهدین خلق باشد و انتقاداتش را آزادانه ابراز کند. ‌اما بهانه‌ کردن این مخالفت برای مخدوش کردن مرزبندی با رژیم یا مشروعیت بخشیدن به یکی از جناحهای درونی آن را خیانت به مصالح ملت می‌دانیم". (بیانیه ملی ایرانیان، بند ۳)

برای آنهایی که خلط مبحث می کنند.
 این یک شیوه مرسوم و در عین حال رذیلانه ای است، که اضداد مقاومت سالهاست که خود را بیشتر از هر چیزی "منتقد" می خوانند.
بدرستی؟ برای پاسخ به آن، اشاره ای کوتاه به فرهنگ و هنر نقد و منتقد.
فرهنگ نقد را، پرداختن، ارزیابی و به چالش کشیدن موضوعی، شیوه ای و رفتاری چه درحیطه فردی، اجتماعی، هنری و یا رفتار وعملکرد سیاسی که دربرگیرنده معیارها و روش های خاصی باشد، میدانند.
هنر نقد را نیز چنین تعریف کرده اند:
نقد، هنر"فهمیدن"و"فهماندن" و تفاوت ها را دیدن است.
نقد نه کلی بافی گویی که سره از نا سره جدا کردن وشناختن محاسن و معایب است.
نقد سازنده یعنی پیدا کردن، خوبی ها ازمیان بدی هاست.
میشل فوکو بر این باور است که نقد فرضا وصرفا "نه یک تفکرخاص"که توضیح دهد که "باید" به این شیوه رفتارشود بلکه نقد امکانی است برای کسانی که می جنگند، مقاومت می کنند و تمام آن کسانی که "این بودن" را نمی پذیرند.
نقد باید که در روند مناقشه، مقابله ومقاومت به کار بیاید و اجازه ندارد که قانونی درقانون باشد. نقد نه یک مرحله در روند برنامه ریزی بلکه به چالش کشیدن "این بودن"است (میشل فو کو، بحث ۲۰.۰۵.۱۹۷۸ ).
نقد کردن باید انگیزاننده باشد و نه "آزار دهنده". نقد، هنر نشان دادن جایگزین برای"این بودن" است.
نخستین شاخصه منتقد، صداقت وادعای سازندگی وخیرخواهانه است و این تنها به میزانی است که خود قابلیت وظرفیت نقد پذیری را داشته باشد.
رعایت اخلاق و عدالت و دوری ازتعصب، محورکارمنتقد است.
منتقد باید که"عمل" و نه "شخص" را مؤدبانه، صادقانه و سازنده وعاری ازهرگونه "توهین، اتهام و کلمات نامناسب" نقد کند وآماده کمک کردن برای"بهترشدن" موضوع مورد نقد باشد.
منتقد باید ازفهم و درک صحیح وآگاهی لازم و کافی در باره موضوع برخوردار و در یک قضاوت عادلانه نقاط مثبت و منفی را مورد نقد قرار دهد و ازیک سویه وقطعی نگری کینه توزانه بپرهیزد.
نقد کردن در مقابله با اتهام است که بمعنی تهمت زدن، بدنام کردن و افترا آمده است (فرهنگ معین)
 خمینی: خودشان، خودشان را شکنجه می کنند و می کشند و به گردن حکومت می اندازند.
خامنه ای: در زندانها قصد شورش داشتند (کشتار سال ۶۷). بمب گذاری در حرم امام رضا "جنایت" منافقین بود.
اسماعیل وفا یغمایی: مرگ های مشکوک در اشرف
ایرج مصداقی: مسعود دلیلی را مجاهدین کشتند
مقاومت ایران همواره از شیوه انتقاد سازنده استقبال کرده و این سالها نشان داده تا کجا، ظرفیت انتقاد پذیری را دارد.
اما می توان بجد ادعا کرد که منتقدین مجاهدین و یا شورای ملی مقاومت ایران تا کجا کم جنبه و کم ظرفیت هستند.
اسماعیل وفا یغمایی یک نمونه بسیار شاخص در این مورد می باشد.
بگفته خود سالها پیش با سازمان مجاهدین بلحاظ ایدئولوژیکی خداحافظی کرده بود. می خواست که بکار تحقیق در رشته مورد علاقه خود، تاریخ و مذهب، بپردازد.
امری بغایت قابل پذیرش و بدور از هر مناقشه ای.
اما زمانی که انتقاد کردن را بهانه ای برای مخدوش کردن مرز میان مقاومت خونین مردمی و رژیم جنایکار کرد، دیگر از کسوت منتقد درآمد.
از جمله، از سفر و رفت و آمد ایرانیان پناهنده به ایران حمایت کرد، در حالی که به معنی و پیامد این عمل بخوبی آگاه بود و می دانست که حق پناهندگی، بقیمت ریختن خون هزاران جوان ایرانی بدست آمده و پایمال کردن این حق، خیانت آشکار به آن خونها و تماما بسود رژیم تمام می شد.
در طول زمان، نقش و چهره اش به زشتی و کراهت گرائید، کینه توزشد، توهین کرد، کلمات نامناسب بکار برد و در نهایت، آگاهانه و ناجوانمردانه و به نامردی "اتهام زنی" را روش کار خود کرد.
منتقد مدعی صداقت وخیرخواهی پیشین، جای خود را به مزدور سفله قلمزن هذیان گو دون صفت داد و بدور از هرگونه شرم و تهی از شرافت انسانی و اخلاقی، بفرموده فریاد "مرگهای مشکوک" را سر داد و اینگونه آشکارا در کنار جانیان و آدمکشان بر علیه مقاومت خونین ایستاد.
نمونه اسماعیل وفا یغمایی از این نظر قابل توجه و بررسی است که وی پیش از اینکه بخدمت رژیم در بیاید، خود سالها با قلم و بیان، تمامی اتهامات از سوی مزدوران رژیم در مورد زندان، شکنجه و قتل در سازمان مجاهدین خلق و در پایگاههای آنان در عراق را مشتی اباطیل و اراجیف دانسته و منبع آن را تماما دستگاه اطلاعاتی رژیم خوانده بود.
بگفته خود، "یک چیزی بایستی تغییر کرده باشد" که برخی از "جداشدگان" مامور و مزدور رژیم شده بودند و این تغییر در مورد وی نیز، از زمان ارتباط و وصل شدنش به "اداره کل التقاط" وزارت اطلاعات رژیم از طریق برادرش ابولقاسم یغمایی، مامور شناخته شده این وزارتخانه جهنمی و مسئول انجمن نجات در استان یزد، بوده است.
این ارتباط چنان مستمر و تنگاتنگ است که هرگونه تلاشی برای ردگم کردن و انکار آن بی ثمر است و اعتراف به تماس با مامور تروریست وزارت اطلاعات در آلبانی، علیرضا نقاش زاده، خود بسیار گویاست.
آنچه که به اختصار در مورد فرهنگ وهنر نقد و در باره خصوصیات منتقد به آن اشاره شد، گواه این واقعیت است که ما با افراد منتقد بمعنای عام آن مواجه نیستیم بلکه با کسانی مواجه ایم که با "اتهام زنی" بی پایه و اساس، روشها و سیاستهای شیطان سازی رژیم علیه سازمان مجاهدین خلق و در راس آن رهبری مقاومت را به پیش برده و آن را عینا بازتکرار و باز نشخوار می کنند.
کسی که از زندان، شکنجه و اعدام در اشرف، بدون هیچگونه سند و یا مدرکی، می نویسد و می گوید، بخوبی می داند، که در چه مسیری و بسود چه کسی دارد، عمل می کند.
در تمامی جوامع مدرن و دموکراتیک، راه رسیدن به احقاق حقوق از طریق قانون وجود دارد. بعبارت دیگر کسی که مدعی است، حقوق انسانی، فردی و اجتماعی اش مورد تعرض و تجاوز قرار گرفته و حقش تضعیف و نقض شده، خواهان اجرای عدالت و دادخواهی از مسیر رجوع به محاکم قضایی برای جبران خسارت، دفع ضرر و بازتکرار آن است.
در مورد اضداد مقاومت و جداشدگان، خلاف این امر صادق است. این افراد بجای طرح شکایت و استفاده از راهکارهای قانونی و دادخواهی در برابر دادگاه صا لحه، ادعاهای خود را در رسانه ها و سایت های وزارت اطلاعات مانند ایران اینترلینک، دریچه زرد، پژواک ایران و غیره طرح کرده و می کنند، تنها به یک دلیل، "پوچ بودن ادعا و کمترین شانس در اثبات آن".
آن روانپریشی که ادعا کرده، سازمان مجاهدین خلق ۱۷ سال تمام، سعی کرده تا او را از طرق گوناگون (بیسکویت های سمی) از میان بردارد و طی این سالها با ترس از کشته شدن زندگی کرده و همزمان و بخصوص در لیبرتی چندین دفتر شعر سروده، بواقع به هر مرجع صلاحیت دار و هر دادگاهی رجوع کند، بدون شک، قبل از هر حکمی رای به دیوانگی و مخبط بودن وی خواهند داد.
این یک نمونه از دهها نمونه می باشد.
 آقای مسعود رجوی رهبر مقاومت سالها پیش گفته بودند که "هر جا ذره ای قانون حاکم باشد، ما برنده ایم".
مقاومت ایران در برابر چندین دادگاه چه بعنوان مدعی (شاکی) و چه بعنوان مدعی علیه (خوانده)، همواره به پیروزی های مهم قضایی دست پیدا کرده (بطور مثال جنگ حقوقی با ماموران و مزدوران رژیم مانند احسان نراقی، جهانگیر شادانلو در فرانسه) و هیچگاه واهمه ای برای طرح دعوی و یا پاسخگویی نداشته و از این پس نیز، هرگاه ضرورت آن ایجاب کند، نخواهد داشت.
حکم اخیر دادگاه هامبورگ یک تودهنی به مزدورانی بود که سالهاست، اتهامات و افترا های مشابه ای، که این حکم تمامی آنان را باطل و بدون کمترین وجاهت قانونی دانسته، را علیه مقاومت وارد کرده بودند.
نویسنده روزنامه فرانکفورتر آلگماینه مقاله ای با عنوان " مجاهدین خلق ایران: زندگی شیطانی در تیرانا" بتاریخ ۱۳ می ۲۰۲۰ در سایت اینترنتی این روزنامه انتشار داده بود.
 در این مقاله سه اتهام و افترا اساسی شناخته شده و نخ نما از قول بریده مزدوران که اسم شیک "جداشدگان" برخود نهاده اند، مطرح شده بود، از جمله وجود شکنجه، ممنوعیت تماس با خانواده و داشتن تلفن دستی در آلبانی وهمچنین کمک مالی و سیاسی عربستان سعودی برای انتقال مجاهدین از عراق به آلبانی.
پس از آنکه نمایندگی شورای ملی مقاومت ایران در آلمان، در نوشته ای به سردبیر این روزنامه، بی اساس بودن این اتهامات و افترائات را گوشزد کرده و خواهان حذف این مطالب واهی شده بود، با رد این درخواست از سوی مسئولین روزنامه، نمایندگی شورا به دادگاه شکایت کرد.
دادگاه منطقه شهر هامبورگ در فاصله بسیار کوتاه رای به حذف این اتهامات داد.

این حکم بار دیگر حقانیت مقاومت و ابطال اراجیف مزدوران برای وجود شکنجه و ممنوعیت تماس با خانواده و داشتن تلفن دستی را بخوبی به اثبات رساند.
باید به مزدوران این را تفهیم و شیرفهم کرد که احقاق حقوق نقض شده و دادخواهی، تنها از مسیر و کمک گرفتن از راهکارهای قانونی می گذرد و نه طرح آن بصورت داستانهای مشمئز کننده سریالی در دنیای مجازی و از مسیرسایت ها و چراگاههای وزارت بدنام اطلاعات آخوندی.
مقاومت ایران راه استفاده از ابزار قانونی را بخوبی نشان داد، این گوی و این میدان برای مدعیان و اضداد، تا سیه روی شود هر که در او غش باشد.
تبریک به مقاومت ایران برای یک پیروزی بسیار مهم حقوقی دیگر