جمشید پیمان: نوروز آیین همبستگی ملّی و فرهنگی تعطیل پذیر نیست!


گفت:
"من امسال عید ندارم و مراسم نوروز برگزار نمی کنم،
زیرا مردم درگیر مصیبت های ویروس کرونا هستند، زیرا بسیاری از هم میهنانم را رژیم جمهوری اسلامی کشته است و بسیاری را در زندان هایش هر گونه که بخواهد و بتواند شکنجه می کند، زیرا بسیاری از مردم ما در تنگنای بیکاری و بیماری و نیماری گرفتارند...".

گفتم: نوروز آیین همبستگی، همدردی، همدلی و هم نوایی ما ایرانیان در طول تاریخ بوده است. این سر زمین روزها و فصل ها و سال هایی را دیده است بسا تیره تر و پر درد و رنج تر از امروز و امسال ما. اما مردم ایران هرگز آیین های همبستگی و پیوستگی شان را به هیچ بهانه و دلیل و علتی، تعطیل نکرده اند. نه اینکه همیشه دلشان خوش و حالشان خوب بوده است. مگر می توانسته اند در اوج یورش عرب ها و به تاراج رفتن هستی شان شاد و خوش حال یاشند؟ مگر می توانسته اند هنگام حمله ها و کشتارها پر شمار بیگانگان به این سرزمین، بی خیال دردها و غم و اندوهشان شوند؟.
آری، همه ی این درد و رنج ها و نا بسامانی ها را داشته اند، اما ستون استوار همبستگی و پیوستگی شان یعنی همین آیین نوروز و آیین های دیگر چون مهرگان و سده و چهار شنبه سوری و سیزده به در را تعطیل نکردند! زیرا خوب می دانستند اگر به ورطه ی چنین نابخردی بیفتند، هم آجر های بنای فرهنگشان را می کنند هم دشمنان درونی و بیرونی شان را شاد می سازند، هم غصه و رنج را رسمیت می بخشند.
بلند شو، خوان نوروزی ات پهن کن و هفت سین ات را در آن بچین. ممکن است در این اوضاع و احوال نتوانی هفت سین را جور کنی؛
سیب نداری،
سماک در دسترست نیست،
سنجد و سمنو نمی توانی فراهم کنی،
 سرکه و سیر و سبزه تهیه نکرده ای،
بخاطر شیوع بیماری کرونا دید و بازدید نداری.
اشکالی ندارد!
یک آینه و پارچ آب که داری، حافظ و شاهنامه که داری. هفت برگ کاغذ بر دار و روی هر کدامشان نام یکی از سین ها را بنویس و در سفره ات بگذار. گمان ندارم از انجام این کار بر نیایی!
حالا تنها یا با همخانه ات کنار سفره بنشین و ایران و فرهنگش را نیایش کن و برای آزادی و آبادی سرزمینت بهترین ها را آرزو کن!
یادت باشد مبادا بار دیگر چنین غفلتی از تو سر بزند و به دیگران بگوئی امسال عید نداری و نوروز را جشن نمی گیری!