پرویز خزایی: آهای ای خامنه ای خر‍ پول و ای هموطن قیام افتخارآفرین امروز روز پرشگون سی ام دی است!

امروز روزی بود که هسته مرکزی مجاهدین بجا مانده از زندانهای رژیم سابق آزادیخواه کش اما آخوند پرور- با جنبش میلیونی و فشار نیروهای قیام کننده- از زندان مخوف اوین آزاد و در آغوش ملت در خیابان قرار گرفته بر سر دستان آنان به میتینگ های بزرگ سیاسی برده شدند.

برویم به تمام گزارشهای رادیویی و تصویری مستند و آرشیوهای تمامی جراید متعدد آزاد شده مراجعه کنیم تا بدانیم که نیروی اندک بازمانده از رهبری سازمان مجاهدین خلق ایران چه گفتند و چه کردند. مسعود رجوی ازهمان بالکن زندان قصر– و لحظات قبل از آزادی- چه گفت و بعدا در صدها متینگ بزرگ و هزاران مصاحبه و نوشته و پیام چگونه به ملت ایران هشدار داد که خط کشی از این پس از بین ارتجاع مذهبی و حکومت فاشیستی در مقابل آزادی و راه مصدق میگذرد.... مگر سالها پیش از آن محمد حنیف نژاد آن خط کشی تاریخی فلسفی اجتماعی و سیاسی و نقطه عطف تاریخ ساز را ترسیم نکرد و حتی نگفت که خط کشی از بین با خدا و بی خدا ترسیم نمیشود بلکه از بین استثمار کننده و استثمارشونده میگذرد...

مگر از همان سالهای اولیه زندان- آخوندهای متعلق به قرون تاریک تاریخ با ملاقه های اسلامی خود اول غذا از دیگ های زندان نمیکشیدند تا با ملاقه مجاهدین و نیروهای مترقی هم پیمان آنان نجس خوری نکنند. این آخوندها را اصحاب ملاقه خطاب میکردند. نه؟! مگر سرانشان که اکنون اصطلاح طلب خطابشان میکنند و دیگرانشان که الان اصول گرا نامیده میشوند- عبا و ردا و تمبانهای شسته خود را برای اینکه روی طناب مجاهدین نجس نشوند به شاخه های تنومند حیات ناصرالدینشاهی زندان قصر نمی آویختند.

و بعد این کی بود که ازهمان روز اول رو در روی خمینی- که عکس او را حتی توده ایها هم در ماه میدیدند!- ایستاد. اول به زبان خوش در اولین و آخرین ملاقات با خمینی درقم- و سپس مجاهدان ادامه انقلاب مشروطیت اش- بعد از مدتها مضروب و مجروح و مقتول شدن- چو کار از همه حیلتی در گذشت و حلال گشت بردن به شمشیر دست. این شعررا از کتاب ظفرنامه- سروده یک رهبر سیک های هندی در مقابل سرکوب و تکفیر و نسل کشی سلطان اورنگ زیب ولی فقیه هند و برادر دینی و عقیدتی خمینی عاریه میگیرم که میتوان آنرا ترجمه نقل به مضمون یک بند از مقدمه اعلامیه جهایی حقوق بشر به حساب آورد.

در همین جا برای نسل جوان سلحشورقیام –که برای گمراه کردنشان رژیم از کتابهای ابتدای درسی تا دانشگاه سعی در قلب واقعیت و تقلب فاحش درشرح حال کشور و ملت کهنسال ایران مرتکب میشود – یادآوری کنم که از همان ماه های اول انقلاب مردم به دو دسته تقسیم شدند. در یک طرف خمینی و ایل و تبارش بهمراه توده ای و اکثریتی و گمراهان تاریخ و در طرف مقابل مسعود رجوی و کلیه نیروهای مصدقی و ملی و سازمانهای چپ دمکراسی خواه و خط کشی کرده با ایدیولوژی منحط ضد آزادی پل پوت و انورخوجه و کیم ایل سونگ و بقیه هم کیشان همفکر و همراه و همقدمشان. بی سبب نبود که خمینی صراحتا اعلام کرد که دشمن نه در آمریکاست و نه در شوروی، دشمن همینجاست! و بعدا کاندیداتوری مسعود رجوی را در اولین انتخاب ریاست جمهوری باطل اعلام کرد چرا که او و سازمان پر افتخارش به قانون اساسی ولایت فقیه رای نداده بودند.....

باری و باری این خط کشی ازهمان زمان تا همین لحظه که این سطوررا به خدمت ملت قیام و افتخار کشورم تقدیم میکنم – ادامه دارد.
 در این راه طولانی اما روشن عده ای به این یا آن جبهه پیوستند و بخشی نیز جبهه عوض کردند که امری است که در سراسر تاریخ انقلابات و قیام ها و جبهه بندی ها اتفاق افتاده است.
ما با آنانی که به جبهه مقاومت برای دمکراسی و آزادی و جدایی دین از دولت یعنی جبهه اعلامیه جهانی حقوق بشر – که خلاصه آن در سند ده ماده ای خانم مریم رجوی آمده است- پیوستند درود میفرستیم و به آنان که مستقیم یا غیر مستقیم- با مواجب یا بی مواجب- به جبهه ایرانسوز خامنه ای خرپول که با حسابها و اموال صدها میلیارد دلاریش غاصب دار و ندار این ملت است - کمک میرسانند و یاس و تفرقه و جعل و دروغ می پراکنند لعنت تاریخ نثار میکنیم.