هادی مظفری:‌ حماسه ای از جنس عاشورا

بهمن ماه که از راه می رسد دو تصویر متفاوت را در اذهان تداعی می کند. اولی شادی های مردم به پا خاسته در دوران انقلاب ضدّ سلطنتی و دومی حسرتی بزرگ از به غارت رفتن این انقلاب به دست میوه چین هایی که مترصد فرصت بودند.

مفتخوری البته ذاتی آخوند و خصوصا از نوع حکومتی آن است. به همین سبب انقلاب مردم ایران نیز از غارت و چپاول عمامه داران بی نصیب نماند و حسرت انقلابی که می توانست راه های شکوفایی و پیشرفت و رفاه مردم ایران را در سایه یک دموکراسی ملی و مردمی تامین و تضمین کند، بر دلها گذاشت.
بهمن ماه یک حماسه بزرگ ملی و میهنی را نیز در قلب نوزدهمین روز خویش جای داده است. دزد بزرگ انقلاب هیچگاه آسوده و آرام و امن به چریدن در مرتع منافع ملت ایران مشغول نبوده است چرا که زنان و مردانی از جنس اسطوره در مقابل او قد علم کرده اند و از پرداخت بهای خونین مقاومت و ایستادگی خویش نیز هیچ ابایی نداشته و بیم و ترسی به خود راه نداده اند.
حماسه عاشورایی مجاهدین در نوزدهم بهمن سال شصت یا همان روزی که رهبر مقاومت آقای مسعود رجوی از آن به نام «روز موسی و اشرف، روز ذبح عظیم، فدای بزرگ» نام برده است، از یک سو شقاوت و بیرحمی رژیمی را در پیش چشم همگان آشکار ساخت که خمینی جلاد تا پیش از آن با دجالگری خاص خویش موفق به پوشاندن و پنهان کردنش شده بود. از سوی دیگر صحنه ای حماسی از نبرد با ضد خلق تا آخرین لحظه و آخرین نفس، با حداکثر فداکاری رقم خورد تا تفاوت بین دو اسلام، یکی ارتجاعی و دیگری انقلابی در میدان عمل در معرض دید همگان قرار گرفته باشد.
تاریخ دوباره تکرار شده بود تا یزیدی دیگر به قیمت و بهای سنگین خون حسینیان، افشاء و روسیاه و رسوا گردد. لاجوردی جنایتکار در نقش شمری دیگر قدم به صحنه گذارده بود تا به نمایندگی از طرف یزید دوران، کار حسینیان را به خیال خام خویش به انجام رساند و بر کابوسهای شبانه خمینی و دار و دسته جنایتکارش، نقطه پایان بگذارد.
 تلویزیون رژیم با پخش تصاویری که لاجوردی طفل شیرخواره اشرف و مسعود را در آغوش گرفته بود و بالای سر پیکرهای مطهر شهیدان، پیروزمندانه! جولان می داد، موجی از انزجار و نفرت ملت ایران را گریبانگیر حکومت مفلوک آخوندها نمود تا خون جوشان شهیدان بهمن در همان ساعات اولیه شهادت، به بار نشسته و ثمر داده باشد.
در این سو نیز سرچشمه شرافت زن انقلابی اشرف، به همراه کوه آهنین مردی از تبار سرداران آزادی، موسی پیشاپیش یاران پاکبازشان و طفلهای شیرخواره باید یکبار دیگر ثابت می کردند که مجاهدان نه در حرف که در عمل و با پرداخت بهای حداکثر شایسته ترین فرزندان آن مرز و بوم در راه تحقق آزادی خلق محرومشان در مقابله به سفّاکترین دیکتاتوری دوران معاصرند.
این نبرد سنگین و به غایت نابرابر، البته سرانجام و فرجامی جز آنچه بر حسین و یارانش در دهم محرم سال شصت و یکم هجری قمری رفت، نداشت. اما نتیجه نهایی نبرد نیز جز با رسوایی هر چه بیشتر آل یزید و سرفرازی و افتخار مجاهدین رقم نخورد.
امروز سی وچهار سال پس از شهادت رشیدترین و انقلابی ترین فرزندان دلاور ملت ایران، بهتر از هر زمان دیگر می توان دریافت که مجاهدین در راه آزادی خلق تحت ظلم و ستم حکومت ارتجاع، هرگاه که نیاز بوده، بی درنگ، بی هیچ مضایقه و بدون هیچ چشمداشتی، ارزشمندترین و والاترین عناصر انسانی خویش را در طبق اخلاص گذاشته و تقدیم رهایی ایران و ایرانی کرده اند.
حماسه بزرگ و درخشان نوزده بهمن بار دیگر بر حقانیت یک مبارزه همه جانبه بر علیه ارتجاع مذهبی صحه گذاشت و تداوم آنرا تا سرنگونی تام و تمام این مستبدان عمامه به سر تضمین نمود.

سلام بر شهیدان بزرگوار عاشورای مجاهدین که با عبور از میان آتش و خون راه را برای ادامه مبارزه با فاشیست ارتجاعی - مذهبی حاکم بر میهنمان هموار نمودند.
درود بر رهروان راه موسی و اشرف و یاران شهیدشان، در رزمگاه لیبرتی.