«بکوشید نیکی به بارآورید»!

روحانی، رئیس جمهوری رژیم آخوندی، در اولین حضورش در مجمع عمومی ملل متّحد (22مهر1392) بیتی از فردوسی، حماسه سرای افتخارات کهن ایران، خواند در ستایش تلاش برای به بارنشاندن «نیکی» و آفریدن بهار در قلب سرمای زمستان:

«بکوشید و "نیکی" به کارآورید/ چو دیدید سرما، بهارآورید»

واگویه شدن کلامی از زبان کیخسرو، پسر سیاوش، دادگرترین شاه کیانی از «گندگاو چاله دهان» یکی از رجّاله های نظام سراسر بیداد و ستم آخوندی.

«کیخسرو هوشمند» این سخن را پس از پیروزی بر کشنده پدرش، افراسیاب تورانی، دشمن ترین دشمن اساطیری ایران زمین، خطاب به «مهتر بانوان» افراسیاب و «دختران»او، که از او امان خواسته بودند، گفت: «هر چیز کان نیست مارا پسند»، «نیارم کسی را همان بد به روی/ و گر چند باشد دلم کینه جوی/

چو از کار آن نامدار بلند (=اشاره دارد به افراسیاب)/ براندیشم، آنم نیاید پسند/

که بدکرد با پر هنر مادرم/ کسی را همان بد به سرناورم»/

پس از بیان این که «هر بد که به خود نمی پسندم بر دیگران روا نخواهم داشت»، به آنها اطمینان داد، «کزین پس شما را ز من بیم نیست/ مرا بی وفایی چو دژخیم (=افراسیاب) نیست» و گفت:

«بباشید ایمن به ایوان (=کاخ) خویش/ به یزدان سپرده تن و جان خویش

سپس،

«به ایرانیان گفت: پیروزبخت/ به ما داد بوم و بر (=سرزمین) و تاج و تخت/

ز دلها، همه، کینه بیرون کنید/ به مهر اندرین کشور افسون کنید/

بکوشید و خوبی به کارآورید/ چو دیدید سرما بهارآورید/

ز خون ریختن دست باید کشید/ سر بی گناهان نباید برید/

نیاید جهان آفرین را پسند/ که جویند بر بی گناهان، گزند» («منتخب شاهنامه، محمدعلی فروغی و حبیب یغمایی، چاپ دوم، ص406).

   کیخسرو از همان آغاز تکیه زدن بر تخت شاهی کیانی، دادگری آغازکرد و هرگز به گرد بیداد و ستم نگشت:

«بگسترد گرد جهان داد را/ بکند از زمین بیخ بیداد را/

هر آنجا که ویران بُد آبادکرد/ دل غمگنان از غم آزادکرد

از ابر بهاری بیارید نم/ ز روی زمین زنگ بزدود (=پاک کرد) و غم/

زمین چون بهشتی شد آراسته/ ز داد و ز بخشش پر از خواسته (=مال و دارایی)/

جهان پرشد از خوبی و ایمنی/ ز بد بسته شد دست اهریمنی/

همه بوم (=سرزمین)ایران سراسر بگشت/ به آباد و ویرانی اندر گذشت/

هر آن بوم و بر کان نه آباد بود/ تبه بود و ویران ز بیداد بود/

درم داد و آبادکردش ز گنج/ ز داد و ز بخشش نیامد برنج».

   با نگاهی گذرا به کارنامه سراسر ظلم و بیداد و ویرانی و چپاول و غارت نکبت و تباهی و بدنامی رژیم «ایران خوار» و ایران برباد ده خمینی و پسماندگان شقاوت پیشه او، به روشنی می توان دریافت که از آن «داد» چه خرّم بهارانی پدیدآمد و از این «بیداد» چه بختک درد و داغ و بلاها و سیه روزگارانی بر سرزمین اهوایی ایران آوارشد.

و امروز ایران زمین به داغ و دردنشسته، بیش از هر زمانی دیگر، پذیرای آن کیخسرونشانهایی است که: «به مهر اندرین کشور افسون کنند».