سهیلا دشتی: مقصد آزادی مردم ایران

کلید را در در چرخاندم. عصر روز دوشنبه یازدهم ماه جولای حدود ساعت هفت، بعد از ۲۳ ساعت در اتوبوس از گرد همائی بزرگ ایرانیان و هوادران مقاومت برای آزادی به خانه رسیدم. کوله پشتی ام را روی زمین انداختم. هنوز همه اتوبوس هائی که با هم به را ه افتادیم نرسیده بودند. در یکی از اتوبوس ها جوانی به بیماری صرع مبتلا بوده که در بلژیک او را به بیمارستان می رسانند. هنوز آنها نرسیده بودند.

به کوله پشتی ام نگاهی می اندازم. این کوله سال ها با من بوده است. اصلا برای همین کوله را خریده بودم و حالا بعد گذشت سال ها بندهایش پوسیده شده و من با چسب های کلفت نقره ای رنگ روی بندها را پوشانده ام.
کوله من را به خیابان گرد در محله اورسورواز در شمال پاریس می برد. جلو در بزرگ آهنی سبز رنگی که دو روز قبل از آن در یک توطئه بزرگ مریم رجوی را که سال ها در فرانسه اقامت داشت از جمله به جرم بر هم زدن "نظم جهانی" به همراه تعداد زیادی از مجاهدین و اعضای شورای ملی مقاومت، دستگیر کرده بودند. در ابتدای آن خیابان که به زحمت دو ماشین در کنار هم می توانستند بگذرند، پلیس های ضد شورش، مسلح ایستاده بودند. وقتی که وارد خیابان می شدی به تو می گفتند که دیگر نمی توانی بیرون بیائی! انگار کسانی که آنجا بودند، خیال باز گشت داشتند.
به در سبز رنگ که بسته بود نگاه می کردم و با خودم می گفتم این قدر هم بی حساب و کتاب نمی تواند باشد. که دولت وقت فرانسه به ریاست جمهوری ژاک شیراک و نیکلا سرکوزی به عنوان وزیر کشور به خود ببالند که بزرگترین عملیات نظامی فرانسه را در خاک فرانسه داشته اند (البته من اطلاعات دقیقی ندارم که بعد از عملیات تروریستی داعش در پاریس عملیات ضد تروریستی به ابعاد حمله به مقر شورای ملی مقاومت، بر علیه آنان صورت گرفته باشد).
توطئه و معامله بر علیه سازمان مچاهدین خلق چند سال بعد به وسیله خبرنگار متعهد فرانسوی به نام ژان کلود موریس سردبیر وقت مجله ژورنال دو دیمانش آشکار شد. او در بخشی از کتاب خود با عنوان «اگر بگوئی انکار می کنم» می نویسد که در ملاقات بین وزیر خارجه وقت فرانسه دومینیک ویلپن و وزیر خارجه وقت رژیم به عنوان خبرنگار حضور داشته است.
۳۱ صفحه از این بخش از کتاب معروفش را اختصاص میدهد به ماجرای ۱۷ ژوئن و دست های پشت پرده آن او مینویسد: از ما خواسته میشود که سالن را ترک کنیم. جلسه میخواهد شروع شود. من کیفم را روی صندلی فراموش کردم. وارد میشوم، آنرا بر میدارم میخواهم به همکاران خبرنگارم بپیوندم. دیگر دیر شده است. درب ها بسته شده. دو ریشو راه مرا میبندند. آنها یک صندلی آزاد در پشت سر هیئت فرانسوی را نشانم میدهند. شکی نیست آنها مرا با یک دیپلمات عوضی گرفته اند. قطعاً یک دیپلمات درجه دوم میدانند! ولی تصور میکنند که بهر حال دیپلمات هستم. در نتیجه آرام مینشینم و دفتر یادداشتم را در می آورم. سپس او بعد از شرح و تفصیل های مذاکرات حول و حوش مسائل دیپلوماتیک و اقتصادی که شامل تجهیزات لجستیکی برای ارتش به بهانه مبارزه با قاچاق مواد مخدر و غیره و ذالک و تعارفات معمولی سیاسی، خرازی وزیر امور خارجه آخوندها فضای مذاکرات را به اصل مطلبی که در واقع خوسته اصلی رژیم است میکشاند. او مینوسد: سپس وزیر ایرانی به فرانسه درس میدهد: «فرانسه که خودش را به عنوان کشور حقوق بشر معرفی میکند, در خاک خودش حضور و فعالیت یک سازمان تروریستی را قبول میکند. این غیر قابل قبول و غیر قابل فهم و بسیار در رابطه با روابط دو کشورمان نگران کننده است. بخصوص که این تروریست ها که در ایران ضربه زده اند بنظر میرسد که در اور سور اوآز یک استاتو مصونیت سرزمینی برخورد دارند. مبارزه علیه تروریسم باید بدون تبعیض باشد. ریشه کن کردن این پدیده ضد بشری نمی تواند بدون همکاری جامعه بین المللی تضمین پیدا کند». در این جا پاسخ غافلگیر کننده دویلپن این است: «میتوانم به شما اعلام کنم که نیکولا سارکوزی یک عملیات در این رابطه را دارد تدارک میبیند». خرازی: «ما مایلیم که سفیرمان در پاریس با آقای سارکوزی برای پیشبرد این پرونده دیدار کند». لینک مصاحبه ژان کلود موریس با خبرنگار سیمای آزادیhttp://pasargadcity.com/index.php/moghavemat-iran/resistance/139-2015-10-06-10-06-40

خیابان به اعتصاب غذا نشسته است و صدای آمبولانس ها است که سکوت بهت زده خیابان را می شکند. اما در این توطئه بزرگ رژیم دست افشان و پاکوبان است و از دولت فرانسه تقاضای استراد مریم رجوی را به ایران دارد. و اما این مجاهدین به همراه هوادارانشان هستند که این توطئه را خنثی می کنند و با فدای مشعل های جاودان آزادی ندا و صدیقه مسیر تاریخی همکاری ارتجاع و استعمار را تغییر می دهند و مریم رجوی پس از بیش از دو هفته از زندان آزاد می شود.
 از آن روز سالها می گذرد. شورای ملی مقاومت ایران به ریاست مریم رجوی به دنیا نشان داد که آن زمان که مردمی تصمیم بگیرند می توانند بزرگترین توطئه ها خنثی کنند و امسال در روز ۹ جولای مقاومت ایران در بزرگترین همایش بین المللی خود بار دیگر به جهانیان اثبات کرد، که هیچ قدرت و توطئه ای در جهان نمیتواند سد راه آزادی مردم ایران شود.
به جملات آغازی مریم رجوی در این روز فکر می کنم که در میان ابراز احساسات جمعیت عاشق آزادی ایران می گوید:
 دوستان گرامی!
به همه شما سلام می‌کنم. در مقابل اعتمادی که به ‌من ابراز می‌کنید، کلامی که شایسته باشد، پیدا نمی‌کنم، جز این که خاضعانه سرفرود بیاورم، و بگویم که احساسات شما یادآور تعهد بزرگی است که بر شانه‌های من گذاشته‌اید. این، نگرانی شب و روز من است که در برابر شما، در برابر مردم ایران و در پیشگاه تاریخ و خدای بزرگ در ایفای این مسئولیت روسفید باشم.
من آمده‌ام سخن آن‌هایی را بگویم که شنیده نشده‌اند، اما نیروی تعیین‌کننده ایران‌اند. سخن آن‌هایی که سرکوب شده‌اند، اما عزم‌شان برای آزادی، ایران را دگرگون خواهد کرد. در این کار پشتگرمی من به‌عزم و ایمان شماست، می‌خواهم بدانید که به تک تک شما تکیه دارم و به‌ همه شما نیازمندم.
مریم رجوی با کمال شهامت و تواضع اعلام می کند که به ما، به تک تک ما، برای پشتیانی نیاز دارد. و این حقیقی انکار ناپذیر است. استقلال این مقاومت است که توان آن را چند ده برابر می کند و می تواند رنگین کمانی از کسانیکه به آزادی ایران باور دارند را به دید مردم بکشاند. هم پریا، زهرا و فرزاد را دارد. هم کشیش سعید عابدینی را دارد و هم زهره شفائی را و صدها هزار دیگر.
اما از نظر سیاسی این بار سقف دیگری می زند. حضور گسترده هئیت های شرکت کننده از کشورهای عربی مصر، اردن، سوریه، و عربستان چشم ها را خیره می کند. پایداری و راه حلی اصولی مقاومت ایران حتی عربستان را بر آن می دارد که به درست بودن این راه اقرار کند. حضور ترکی الفیصل و سخنان او در این مراسم بازتاب های گسترده جهانی داشته و رژیم را از یکسو به هذیان گوئی و از سوی دیگر به تهدید و تمهید وا داشته است . از یکسو سفیر فرانسه را احضار می کند و همان از بزرگترین همایش به عنوان گردهمائی " گروهک تروریستی" یاد می کند. از رئیس قوه قضائیه، رئیس مجلس و وزیر خارجه اش موضع گیری می کنند.
و اما خواست واقعی مردم ایران در قسمت پایانی سخنان مریم رجوی تبلور خود را نشان می دهد. و تا رسیدن به آن روز کوله ام را بر دوش خواهم داشت.
آری، عصر تازه‌یی در ایران طلوع می‌کند و جامعه‌یی بر اساس دموکراسی، جدایی دین و دولت و برابری زن و مرد شکوفا خواهد شد.
برای این مقصد پرشکوه، ما مقاومت را انتخاب کرده‌ایم؛
ما مقاومت را انتخاب کرده‌ایم‌؛ در هر کجا و به‌هر شکلی که آرمان آزادی می‌طلبد. ما مقاومت را انتخاب کرده‌ایم؛ تا هر زمان که ظلم و استبداد باقی است. و به این انتخاب افتخار میکنیم.
ما از پا نخواهیم نشست تا روزی که آزادی، دمکراسی و برابری هم‌چون رودی خروشان از آذربایجان تا بلوچستان و از خراسان تا خوزستان جاری شود.
ما از پا نخواهیم نشست تا روزی که همه ایرانیان با همه عقاید‌شان و با همه تفاوت‌هایشان دست در دست هم، پرچم پیروزی را به‌اهتزاز درآورند:‌ پرچم ایران آزاد و دمکراتیک.
سلام بر آزادی