مهرداد هرسینی: آنچه که ”داعش و طالبان و القاعده“ همه دارند، تو یکجا داری

مواضع اخیر رفسنجانی علیه خامنه ای و بویژه سخنان وی در رابطه با زمینه های ظهور داعش از بسیاری لحاظ قابل تامل است. بویژه آنکه وی نه یک ”کارمند دون پایه حکومتی“ بلکه شخصی است که همواره از زمان بروی کار آمدن حکومت آخوندی، دارای مواضع کلیدی و در تصمیم گیری های کلان نظام ولایت فقیه نقش ویژه ای داشته است. رفسنجانی که در میان مردم ایران به ”فرصت طلبی و موج سواری“ معروف است ، بخوبی وضعیت وخیم و بحرانی نظام ولی فقیه را در پی تندبادهای سهمگین در منطقه و بویژه  بن بست لاعلاجی که خامنه ای  در زمینه های استراتژیکی مانند اتمی، عراق، سوریه ، لبنان و بطور کلی در منطقه خاورمیانه گیر افتاده است، دریافته است. وی در این رابطه که تیزی زبانش را عامدانه  متوجه ولی فقیه طلسم شکسته کرده است، می گوید: « ما ندیده گرفتیم و هی دامن زدیم به – اختلافات - سنی و شیعه و عمر کشون و لعنت به صحابه، از این کار هایی که خیلی عادی است و بعضی هم انجامش را عبادت می دانند. اختلاف انداختن بین مسلمانان نتیجه اش این می شود که ما با این القاعده و داعش و طالبان و این چیزها می رسیم».
خبرگزاری حکومتی ایرنا  18 آبان 1393

ترجمان این سخنان رفسنجانی یعنی همان ”بن بست“ و در تله افتادن ارتجاع هار آخوندی که از زمان گرفتن قدرت و ”دزدیدن انقلاب ضد سلطنتی“ خود پایه اصلی صدور بلوا، توحش و  بربریت معاصر تحت نام اسلام بوده است. دست برقضا “معمار ولایت فقیه “ خواسته یا ناخواسته حرف دل ”مقاومت ایران“ را زده است. زیرا به شهادت تاریخ معاصر این مجادهین و بویژه شخص مریم رجوی بود که قریب 25 سال پیش نسبت به پیدایش و نفوذ پدیده ای بنام “بنیادگرایی“ در کشورهای اسلامی هشدار پشت هشدار داده بودند. و باز این مقاومت ایران بود که از آغاز شروع خون ریزی های سهمگین در کشور برادر عراق و همچنین در سوریه، بکرات بر ”نقش رژیم آخوندی“ در رشد و گسترش خشونت و بنیادگرایی و بویژه ”داعش“ تاکید کرده بود. خانم رجوی  در این رابطه می گوید: « اوج گیری داعش محصول جنایت های بی سابقه ملاها در ایران، بشار اسد در سوریه و مالکی و سیاست های فرقه یی آنها علیه بخش بزرگی از جمعیت عراق و سوریه است.
این است ماهیت واقعی رژیم ایران که پدرخوانده داعش است و ستم و شقاوتش نسبت به مردم ایران صدبار بدتر از اعمال داعش می باشد. آخوندها از زنان ایران شکست خورده اند. تحملات ارتجاعی شان نسبت به جامعه ایران به بن بست رسیده و حکومت اشان عمیقا متزلزل و بی ثبات است».  خبرگزاری رویتر 28 اکتبر 2014

یقیننا برگردان مضمون و جوهر سخنان اخیر رفسنجانی به واژه ها و مفاهیم دنیای سیاست همین جملات فوق است ، منتهی تفاوتش در آن است که او بدلیل ”ملاحضات پرونده های قطور فرزندانش“ و همچنین نقش خود در حاکمیت خون ریز آخوندی، با “نیش و کنایه“ با ولی فقیه و سیاست های کلی نظام آخوندی سخن می گوید و مقاومت ایران شفاف و بدون هرگونه رودربایستی و از موضع یک جریان انقلابی مسلمان و دمکرات برای سرنگونی این مناسبات ضد انسانی و ارتجاعی.

آری جوهر سخن همان دلیل و عامل پیدایش داعش وبطور کلی  نیروهای بنیادگرای هار و مرتجع در منطقه است که بحق و بدرستی باید در این راستا انگشت اتهام را بسوی دیکتاتوری مذهبی حاکم بر میهنمان دراز کرد. توحش ساری و جاری در ولایت پدرخوانده داعش حاکم بر میهنمان طی سال گذشته مرزهای بی سابقه ای از خشونت و دنائت را نه تنها علیه مردم میهنمان، بلکه علیه مردم منطقه و کشورهای مسلمان در نوردیده است. در زمینه داخلی و با نگاهی به سیاست های کلی ”مقام معظم رهبری“  برای قفل نگه داشتن جوش و خروش مردم، خود بهترین بینه به این سخن  است.
به هرسو که  نظر می افکنیم ویرانی، خرابی و سرکوب به بار آمده است. برای نمونه در زمینه حقوق بشر، بیلان اعدام ها از زمان بروی کار آمدن آخوند روحانی با شعار ”تدبیر و امید” به بالای 1000 رسیده و روزی نیست که در مجلس ارتجاع قوانین  جدید سرکوبگرانه دیگری برای به غل و زنجیر کشاندن مردم به توشیح “ملوکانه“ نرسند. بویژه آنکه نوک تیز سرکوب حکومتی علیه زنان آزاده میهنمان است که شاخص های آن را می توان در قوانین ”منکرات“ و ”حجاب اجباری“ طرح های ضد مردمی ”جداسازی“ در اجتماع و بطور کلی قوانین ارتجاعی ضد زن در حاکمیت  بخوبی دید.

ابعاد اعدام و سرکوب بحدی بالا است که حتی صدای نزدیکترین متولیان حکومتی نیز ناچار به اعتراف آن شده اند. برای نمونه علی جنتی، فرزند آخوند جنتی و وزیر فرهنگ و ارشاد! در کابینه آخوند روحانی می گوید: «تمام دختراتی که 30 سال از عمر آنها گذشته است، تربیت شده ما هستند. چرا هرچه زمان می گذرد در این زمینه ی حجاب پست رفت و عقب گرد داریم؟ و نتوانستیم علی رغم وجود همه نهاد های فرهنگی با این پدیده مقابله کنیم؟. فکر می کنم به این دلیل است که ریشه ها را نمی شناسیم.... چه تعدادی را اعدام کرده ایم و اکنون در نوبت اعدام قراردارند. این آمار شگفت انگیز است».
خبرگزاری حکومتی ایسنا 25 آبان 1393

بنیادگرایی یعنی همین اعمال ضد انسانی اسید پاشی های زنجیره ای، شلاق زدن در ملاء عام، سرکوب خونین دگراندیشان، قتل های زنجیره ای، حجاب اجباری، بمب گذاری ترور و صدور انقلاب به کشورهای دیگر. و باز بنیادگرایی آخوندی همان مثله مثله کردن، تجاوز در زندان ها به زنان حامله، قتل عام های دستجمعی، اعدام کودکان و نوجوانان،  شکنجه، و اعلان جنگ دادن به تمامی آحاد مردم ایران از کرد، لر و بلوچ و فارس تا آذری و اصفهانی و شیرازی و سنی و شیعه و مسیحی و با دین وبی دین. یعنی سرکوب خونین  زنان میهنمان و بستن فضای تنفسی جامعه پویا و فعال ایران برای رسیدن به حاکمیت مردمی و حسن همجواری با دیگر کشورها در منطقه و جهان. بنیادگرایی یعنی تلاش مخفیانه برای ساختن بمب اتم و دغل و دروغ برای  ”کلاه گذاشتن“ برسر جامعه جهانی. بنیادگرایی یعنی به سرقت بردن و تاراج اموال ملی، سرمایه های نسل های بعدی وخشکانده محیط زیست و  کشاندن جامعه به نقطه ای که امنیت و آرامش از کشور رخت برکند و سالانه میلیون ها هموطن مجبور به فرار از ایران شوند. و باز بنیادگرایی یعنی همان اعلان جنگ به “مردم ایران“ و انداختن سایه ترس و بگیر و ببند های مخوف پلیسی و امنیتی کردن استان ها و شهرهای مختلف میهنمان.

بنیادگرایی یعنی صدور تروریسم به جای جای جهان از آسیای جنوب شرقی تا منطقه قفقاز و اروپا تا آمریکا و آمریکای لاتین. یعنی  کمک های بی حد و حصر مالی ولی فقیه طلسم شکسته به دیکتاتورهایی مانند مالکی و بشار اسد خون ریز، آنهم در حالی که قریب 80 درصد از مردم میهنمان زیر خط فقر زندگی می کنند و بحران های معیشتی و اقتصادی کمر مردم ما را خرد کرده است. بطوریکه اکنون به گفته مقامات حکومتی برای نمونه هزینه یک خانوار کارگری با بالای 3 میلیون 200 هزار تومان رسیده است، در حالیکه عطف به مصوبه دولت آخوند روحانی حقوق همان کارگر محرم حدود 610 هزار تومان در ماه  تعیین شده است.
لذا در اینجاست که باید به متولیان حاکمیت پلید آخوندی گفت ”آنچه را داعش و طالبان و القاعده همه دارند، تو به تنهایی داری“

اما پادزهر این وضعیت و بویژه بنیادگرایی مذهبی همان نیروهای ملی، دمکراتیک و ضد ارتجاعی  مانند مجاهدین خلق و مقاومت ایران  هستند. آنان هستند که مهم ترین عامل و تعیین کننده ترین  فاکتور برای چرخش و ایجاد تعادل قوا می باشند. آلترناتیوهای بومی و مردمی که از بطن مبارزات کشورها برخاسته اند و نسبت به اوضاع و شرایط کشورهای خود اشراف کافی دارند. به یقین سیاست مماشات  به هر میزان که دست و پای این نیروها را درامر  مبارزه برای آزادی، دمکراسی و حقوق بشر علیه بنیادگرایی بیشتر ببندند، به همان میزان نیز به رشد بنیاد گرایی در منطقه و بویژه در ایران  کمک کرده است. این نیز یک اصل خدشه ناپذیر و اثبات شده در صحنه سیاسی و اجتماعی امروز ما می باشد.
25 آبان 1393