م. سروش: معضلات و مشکلات یک رژیم پا به گور

رژیم آخوندی اینروزها به همان عذاب الیمی دچار شده که سردمدارانش بارها و بارها چه قبل از انقلاب و چه بعد از آن، از روی منبرها و پشت تریبونهای مفت و مجانی، خلق خدا را نسبت به آن بیم می دادند و زَهره ترک می کردند.

از زمانی که غرب خطر اتمی شدن آخوندها را جدّی گرفت و آستین ها را بالا زد تا از دستیابی آمران و عاملان اصلی ترور در سراسر جهان به سلاح اتمی جلوگیری کند، اقدامات عملی به اجراء در آمدند و با وضع تحریمهای گسترده و همه جانبه، مخصوصا جلوگیری از فروش نفت که در واقع به فشردن گلوی آخوندها شباهت داشت، بدون شلیک حتی یک گلوله، پدرخوانده تروریسم جهانی را با پای مبارک به ژنو کشاندند و بر سر میز مذاکره نشانده و به زانو در آوردند. همانگونه که شاهد بودیم در همان قدم اول با توجه به آگاهی از درماندگی رژیم و اوضاع اسفبار اقتصادی اش، تقریبا تمامی آنچه را که ملّاها طیّ سالها در جهت نیل به مقاصد اتمی تافته و بافته بودند، رشته کرده و ظریف و دارو دسته اش را دست از پا درازتر راهی بیت عظما نمودند.
اگر کسی فکر می کند که تمامی وادادنها و عقب نشینی های مهلک و مفتضح در مقابل پنج بعلاوه یک، بدون مشورت و تایید مقام عظمای وقاحت صورت گرفته است، سخت در اشتباه است و هنوز از ساختار این رژیم قرون وسطایی که بر اصل و اساس ولایت پایه گذاری شده است، اطلاع ندارد. همین امر به خوبی نشان می دهد که رژیم تا چه حد و اندازه در تنگنا قرار گرفته که در عرض چند روز شعار «انرژی هسته ای حق مسلم ماست» را بوسید و قاب گرفت و گذاشت توی طاقچه و ناگزیر تن به ذلّتی داد که دولتمردان آن هرگز جرات و جسارت ورود به جزئیات آنرا ندارند و حتی مجلس فرمایشی خودشان را نیز از تحقیق و تفحص در مورد آن، منع کرده اند.
قلدری و عربده کشی و متعاقب آن عقب نشینی و غلط کردم گویی در این رژیم البته مسبوق به سابقه است. فراموش نکرده ایم که خمینی تقریبا دو هفته قبل از اینکه جام زهر جنگ خانمانسوز هشت ساله را بالا بکشد، عربده می کشید که «امروز صلح با صدام، جنگ با رسول الله است»، اما همینکه عرصه را تنگ دید، ترجیح داد که سمت و سوی جنگ را به سوی رسول الله بکشاند و دستها را در مقابل صدام بالا ببرد و تن به قطعنامه شماره پانصد و نود و هشت بدهد.
آخوندها خوب می دانند که در مذاکرات ژنو قافیه را بدجوری باخته اند. تمام حربه ها و اهرمهایی را که می توانستند برای آینده و گرفتن امتیازات بیشتر به کار بگیرند، در همان قدم اول تحویل حریف داده و در واقع با همان اولین ضربه، نقش بر رینگ شده اند. اینرا هم خوب می دانند که یک موجود شکست خورده مفلوک، حق تعیین و تحکیم شرایط را ندارد و بر همین اساس به مصداق «آش کشک خاله» مجبور و محکوم به پذیرش وضعیتی می شود که برایش تدارک می بینند. در نقطه مقابل طرفهای غربی نیز می دانند که رژیم در حضیض درماندگی، ضعف و فلاکت قرار گرفته و چاره ای جز پذیرش و رفتن زیر بار شرایط تحمیلی، ندارد.از اینروست که مذاکرات از محدوده فعالیّتهای اتمی رژیم فراتر رفته و آخوندها باید به زودی پاسخگوی زرادخانه موشکی و تمامی سلاحهای کشتار جمعی خویش نیز  باشند و این یعنی کشیدن نیشهای زهرآگین و تبدیل کردنش به یک مار کاملا بی خطر برای منطقه و جهان.
البته این فقط قسمتی از مشکلات رژیمی است که بندنافش را با اعدام و شکنجه و تجاوز و فساد و غارت، بریده اند. تجربه آخوندهای حاکم از قیام سال هشتاد و هشت و خیزش جوانان دلیر و شجاع ایران زمین، کابوسی بر کابوسهای این روزهای سیاه و پرتلاطم آنها افزوده است. وضع تحریمهای وسیع از یک سو منجر به ضعف غارتگران حاکم بر میهن شده است و از سوی دیگر باعث خشم روزافزون مردمی گردیده است که بی شک و بدون ذرّه ای تردید، منتظر آغاز لحظه ای هستند که نقطه پایان این حکومت جبار را رقم بزنند. قیام بختیاریهای دلاور و قهرمان که منجر به عقب نشینی فضاحت بار آخوندها شد، جرقه هایی از آتشفشان خشم توده های محروم و تحت ستم است که در آینده ای نه چندان دور سر به طغیان خواهد گذارد.
همزمان با این وضعیت حاد که گریبانگیر هیولای زخم خورده ارتجاع شده است، دست نشاندگانش در عراق و سوریه نیز حال و روز خوشی ندارند. قیام دلاورانه مردم و عشایر غیور عراق نه تنها فروکش نکرده که وارد ابعاد وسیعی نیز شده است. شعله های قیام به دروازه های بغداد نزدیک و نزدیکتر می شوند و می روند تا یک دیکتاتور دست نشانده را در کام خویش فرو کشند. رسانه های استعماری و در راس آنها بی بی سی از آغازین روزهای نبرد مسلحانه مردم شریف و ستمدیده عراق، سعی داشتند تا با منتسب کردن آنها به گروه های تندرو و تروریست، شرایط مطلوب جهت کشتار و سرکوبشان را توسط رژیم و مالکی فراهم آورند، اما اصالت قیام و مردمی که درگیر آن بودند، این توطئه را در هم شکست و امروز کمتر کسی به لاطائلاتی که عنوان می کنند، توجه کرده و فریب نیرنگهایشان را می خورد.
در سوریه نیز دیکتاتوری به نام بشار اسد، حال و روز خوشی ندارد. بدتر از حال وخامت بار او اما حال و روز رژیمی است که با سرمایه گذاریهای کلان در سوریه در صدد نگه داشتن اسد بر اریکه قدرت است تا از فرو ریختن سنگر استراتژیکی و چیزی که علناو عملا خط اول جبهه نبردش می نامند، جلوگیری به عمل آورد.
با توجه به حال و روز رژیم که بی شباهت به هیولایی گیج و منگ نیست که کنترل خویش از دست داده و با برداشتن هر قدم ده ها بار به در و دیوار می خورد، ناگفته پیداست که کنترل اوضاع در عراق و سوریه تا چه اندازه برایش مشکل گردیده است. یعنی رژیم الان دقیقا مصداق همان ضرب المثل قدیمی شده است که بزرگترین هنرش «چسبیدن قاچ زین» است، امّ القرای اسلام و مسلمین جهان پیشکش. همانهایی که زمانی خواب برپایی یک خلافت بزرگ اسلامی را در سر می پروراندند و در رویاهاشان مقام عظمای ولایت را رهبر کل مسلمین جهان تصور می کردند، حالا باید با کابوسهای قیامهای ملی و مردمی از یک سو و از سوی دیگر دست و پنجه نرم کردن باندهای اراذل و اوباش در حاکمیّـت که به تضعیف بیش از پیش منجر می شود، شب و روزشان را سپری کنند. هتّاکی ها و پرده دریهایی که در راس آنها از تقابل دو عنصر پلید این حاکمیّـت منفور، یعنی خامنه ای و رفسنجانی آغاز شده و تا ناکجا آباد این رژیم راه پیدا کرده است.
همه اینها معضلاتی است که آخوندها اینروزها با آنها مواجه اند. اما گره های کار فرو بسته عمّامه داران، کورتر از آن است که امیدی به گشودن آنها باشد. در مقابل این رژیم بدنام و روسیاه از همان آغازین روزهای بسته شدن نطفه پلیدش، مقاومتی قد علم کرده که هرگز و هیچگاه میدان را خالی ننموده و همیشه و پیوسته گریبانش را گرفته و در نبردی سخت نابرابر اما بی امان، اجازه نداده تا دجّالان حاکم بر میهن، آب خوش از گلوهاشان پائین رفته و یا یک شب را بدون دغدغه به صبح برسانند.آخوندها از پس هر مشکلی که با چوب حراج زدن بر ثروتهای ملت ایران و تردد در جاده های مماشات برآیند، از عهده این مقاومت باشکوه، ملّی و میهنی برنیامده و نخواهند آمد. تجربه بیش از سی سال مقاومت بی وقفه و سرافرازانه، این نکته را به اثبات رسانده است. مقاومتی که رشیدترین و شجاعترین و زیباترین فرزندانش در خاکی به وسعت نیم کیلومتر در نیم کیلومتر در زندان لیبرتی، مبارزه ای وسیع و جانانه در سطح جهانی را به پیش می برند و هیچ بمب و موشکی را توان از هم دریدن زره های خلل ناپذیر ایمان و اعتقاد راستینشان به آزادی و رهایی خلق محرومشان نیست. خلقی که سرانجام روزی آزاد خواهد شد و دست در دست پیشتازانش برای آبادی و احیای آن سرزمین سوخته، از هیچ کوششی فروگذار نخواهد کرد چرا که  به قول زنده یاد فروغ فرخزاد:
نهایت تمامی نیروها پیوستن است، پیوستن
به اصل روشن خورشید
و ریختن به شعور نور....
سلام بر خلق قهرمان ایران و  درود بر رزمندگان ستم سوزش در زندان لیبرتی که افتخار یک ملّت نجیب و شریف و سرزمینی بزرگ و باستانی اند.
6 آپریل سال 2014 میلادی(17فروردین 93)