رژیس دبره، یک پارسی در پاریس

نویسندگان: پیر برسی (ر‌ئیس حقوق بشر نوین)، ایو بونه (استاندار افتخاری ر‌ئیس پیشین داس ت)، فرانسوا کولکومبه (قاضی، نماینده سابق) و ژان پیر میشل (قاضی، سناتور)

از وقتی که رژیس دبره عضو ژوری گنکور(مؤسسه کتاب) شده بود او را فراموش کرده بودیم. او خود را خوشبختانه ـ یا بیشتر متأسفانه ـ اخیرا به خاطره ما یادآوری کرد؛ وقتی که به ایران، کشور آیت‌الله‌ها، سفر کرد؛ جایی که با چشمان ساده‌انگارانه ابدی خود با ساده دلی حساب شده « کشف» کرد که برخلاف آنچه همه ناظران می‌گویند یا می‌نویسند همه چیز گل و بلبلی است.

در اثر حرکت خمینی و جانشینانش پارس کهن به یک حکومت مدرن، دمکراتیک و رعایت‌کننده اصول عدم مداخله‌گری تبدیل شده است. حکومتی که هرگز در آن نبوده است قتل شاهپور بختیار، کاظم رجوی استاد حقوق در سوئیس، بمب‌گذاری مرگبار علیه مرکز یهودیان در بوئنس آیرس. اما این خیلی وقت پیش بود، رژیس دبره هنوز جوان بود.

پس اشاره کنیم به مداخلات فعلی ایران در سوریه برای حمایت از اسد «خیلی محترم»؛ حمایت بی قید و شرط از حزب‌الله لبنان که همواره در تلاش برای بی‌ثبات کردن کشور سدر(لبنان) است وهمکاری تنگاتنگ با نخست وزیر عراق نوری مالکی برای کشتار همگانی در کمپ‌های پناهندگان ایرانی اشرف و لیبرتی. او مثل بچه‌هایی که می‌خواهند رفقای جدید خود را در ببرند، خواهد گفت: بقیه هم همین کار را می‌کنند.
پس باید انقلاب مسالمت‌آمیز و مردمی در سال 2009 در ایران را به او یادآوری کنیم، انقلابی که به همان سختی سرکوب میدان تیانمن در چین سرکوب شد. آیا او از زندان اوین دیدن کرد؟ جایی که به همان شدتی که در مدرس مخوف مکانیک نیروی دریای در بوئنس آیرس آرژانتیتن در زمان دیکتاتوری فاشیست‌ها (محل بازداشت و شکنجه) انجام می‌شد، زندانیان را شکنجه می کنند و از پای در می‌آورند. آیا او فرصت کرد که از خوشه‌های جوانانی که از جراثقال‌ها به دار آویخته شده‌اند، و بدن‌هایشان در اثر وزش باد می‌رقصد عکس‌بردای کند؟ رژیس دبره عزیز به ما بگو که این تو نیستی که چنین نادانی را وانمود می‌کنی.
اما پارسی جدید ما یک مجرم یافته است: مجاهدین خلق ایران که در فرانسه پناهنده هستند و مریم رجوی ریاست آن را به عهده دارد.
طبق دیکته، او آن‌ها را «تروریست» و « فرقه سیاسی مذهبی» توصیف می‌کند و فراموش می‌کند که وقتی او مشاور رئیس جمهور فرانسوا میتران در کاخ الیزه بود، وی به آن‌ها به دلیل سرکوبی که قربانی آن بودند، پناهندگی سیاسی در فرانسه اعطا کرد و این که اعضای مقاومت فرانسه نیز توسط دولت ویشی و نازی‌هایی که فرانسه را اشغال کرده بودند تروریست نامیده می‌شدند. علاوه بر این اگر دوستان جدیدش کمی درست کار بودند، می‌باید به او هشدار می‌دادند که دستگاه‌های عدالت فرانسه، انگلستان، آمریکا و اروپا به اتفاق آراء این صفت ننگین را از روی آنها برداشته‌اند.

به گفته این انقلابی در پیش روی ما، در ایران صلح و آشتی مذهبی حاکم است. بر‌دباری تمام عیار برای یهودیان و مسلمانان با همه گرایش‌ها. حقیقتاً. آیا برای بهاییان نیز همین طور؟ آخر الامر، منظور او از قراردادن تمام وزنش در ترازو این است که غرب را محکوم کند که خواهان توقف تسلیحات هسته‌یی یک رژیم خطرناک است. یک مدافع عالی برای دولتی که از لحاظ اقتصادی بی‌رمق گشته و به دلیل تحریم‌های اقتصادی اعمال شده توسط جامعه بین‌المللی محتاج کپسول اکسیژن شده است.

او به این مناسبت دولت ما را که طرفدار یک خط قاطع در برابر این دیکتاتوری مذهبی فاسد است، زیر ضرب می‌برد. ما اما معتقدیم که نه تنها تحریم‌ها باید در پایان مهلت شش ماهه حفظ شوند، بلکه با قرار دادن موضوع احترام به آزادی‌ها و حقوق بشر در ترازو، این تحریم‌ها باید تقویت شوند. لبخندهای رئیس جمهور لیبرال دروغین جدید، حسن روحانی، سالوسی بیش نیست. بهترین و تنها تضمین برای محترم شمرده شدن تعهدات هسته‌یی ایران وجود یک دمکراسی در این کشور است. زیرا قول یک حکومت یاغی ارزشی ندارد. همانند سوریه، تنها با شرکت دادن اپوزیسیون دمکراتیک در حیات سیاسی کشور است که صلح داخلی و خارجی تضمین می شود.

شاید نویسنده این دفاعیه به سود ملاها، در ما چیزی نبیند جز گماشتگان نازد‌ودونی بوش یا صدام حسین و چه بسا اسرائیل و عربستان سعودی، همان طور که او در مورد آن‌هایی که با دیکتاتوری ریشوها مبارزه می‌کنند نوشته است.... مضحکه دیگر کسی را نمی‌کشد. همان طور که زمانی آن انقلابی که تا به آخر انقلابی ماند، می‌گفت: تنها « داده‌ها هستند که معلم ما می باشند».
سایت لوموند 3 فوریه 2014