سخنرانی جفری رابرتسون - رئیس دادگاه ملل متحد برای سیرالئون در کنفرانس فراخوان به عدالت پاریس

مایة شرمساری من است که در سال 2009، یعنی تنها 7 سال پیش، من هیچ چیزی در مورد قتل عام 1988 در زندان‌ها نمیدانستم. من کتاب «جنایات علیه بشریت» را به زبان انگلیسی نوشته بودم و نسخة چهارم آن بود. من یک قاضی سازمان ملل، رئیس دادگاه جنایات جنگی در سیرالئون و یک قاضی در انگلستان بودم. ولی مانند نزدیک به همة وکلای بینالمللی در خارج از ایران، در مورد این جنایت بسیار شنیع چیزی نمیدانستم. میخواهم دقیقاً میزان شنیع‌بودن آن‌را برای شما بگویم.

در اواخر ژوئیة 1988 در حالیکه جنگ با عراق به‌ صورت یک صلح خشن به پایان میرسید، زندان‌ها در ایران که مملو از مخالفان حکومتی بود، ناگهان درهای خود را به جهان بیرون بستند. همة ملاقات‌های خانوادگی منتفی شد. تلویزیون‌ها و رادیوها خاموش شدند. دیگر روزنامهیی داده نمیشد. تقریباً تک به تک زندانیان که تعدادشان به هزاران تن میرسید، به‌دلیل ارتباط با مجاهدین خلق روانة زندان شده بودند. این هیأت تنها یک سئوال برای این زنان و مردان جوان داشت. اکثر آنها از سال 1981 در زندان بودند و علت آن، فقط شرکت در تظاهرات‌های خیابانی بود یا این‌که مطالب سیاسی برای مطالعه در اختیار داشتند. هر چند که خود نمیدانستند، سرنوشت آنها مشروط به این سئوال بود. آنهایی که با این پاسخ، هرگونه ارتباط با مجاهدین خلق را انکار نمیکردند، چشمبند زده میشدند و دستور داشتند در صف قرار بگیرند. آنها از جراثقال‌هایی در گروه‌های 4 یا 6 نفره از طناب‌هایی که از سقف یک سالن آویزان بود، حلقآویز میشدند. برخی به‌صورت شبانه به مقرهای نظامی منتقل شدند، به آنها دستور داده شد که وصیت‌نامههای خود را بنویسند و در نهایت تتس جوخه‌های مرگ تیرباران میشدند. اجساد آنها غرق در مواد ضد عفونی، در کامیون‌های یخچال‌دار قرار داده شد و شبانه در گورهای جمعی دفن شد.
بنابراین، نتیجهگیری‌های من به‌عنوان یک قاضی بینالمللی این است که این واقعه، بدون هیچ‌گونه شک منطقی، جنایت علیه بشریت است.
این جنایت تحت دستور ولی فقیه، با حمایت رئیس‌جمهور که اکنون ولی فقیه است و توسط تعدادی از مقامات انجام شد که یکی از آنها البته رفسنجانی بود. اما صدها تن از این افراد هم‌چنان در رژیم ایران هستند. یکی از آنها، یعنی وحشیترین عضو هیأت مرگ، فردی به‌نام پورمحمدی بود که هم‌اکنون وزیر دادگستری (رژیم) ایران است.
این چقدر عجیب است. ما در چه جهانی زندگی میکنیم که جنایتی با این ابعاد و شناعت را نمیتوانیم مورد مجازات قرار بدهیم. ما، ژاپنیها و صرب‌ها را مجازات کردیم. اکنون زمان آن فرا رسیده که آخوندها را مجازات کنیم.
به‌عنوان وکلای جنایی بینالمللی، به‌عنوان یک جامعة متمدن، به‌عنوان سازمان ملل، ما نمیتوانیم به چهرههای خود نگاه کنیم و اجازه بدهیم این شنیعترین جنایات، یعنی قتل عام زندانیان، مجازات نشود. در حالی‌که افرادی که آن‌را انجام دادند، دارند از آن سود میبرند و در مقام‌های کنونی خود در ایران قرار گرفتهاند.
چرا ما این را مجازات نکردیم؟ من در این‌باره تحقیقات کردم و فصلی در این رابطه در کتاب خود نوشتهام. در آن زمان یک گزارشگر ویژه برای ایران بود و عفو بینالملل، نیویورک‌تایمز و گاردین، در این رابطه کمی اطلاعات داشتند. هر چند اجساد به‌صورت شبانه در مکان‌های مختلف گورستان‌های متعدد دفن شد، اما بالأخره خبرها درز کرد. 800 جسد اینجا، 800 جسد آنجا. آنها پاره‌یی از اطلاعاتی بود که درز کرد و گزارشگر سازمان ملل، پروفسوری ساده‌لوح و بیکفایت از یک کشور آمریکای لاتین، پروفسورگالیندوپل، حداقل به مجمع عموی اطلاع داد که به نظر میرسد، تعداد بسیار زیادی از افراد از زندان‌های ایران ناپدید میشوند.
پروفسور گالیندوپل، چه باور کنید یا نه، به زندان اوین رفت و در آنجا با نفراتی ملاقات کرد که مدعی بودند زندانی هستند. این دقیقاً مانند کاری است که نازی‌ها کردند و افرادی را که برای تحقیقات حول کمپ‌های مرگ آمده بودند، فریب دادند. او با تعدادی زندانی ملاقات کرد که در واقع هنرپیشه بودند و آنها به او گفتند، غذای اینجا عالی و بسیار خوشمزه است. او را به‌طور واقع کور کرده بودند و رژیم ایران از سادگی او برای فریب‌دادنش سوء استفاده کرد. او هرگز حتی درخواست نکرد که با آیتالله منتظری ملاقات کند، یعنی فردی که التماس کرده بود با او ملاقات کند. او باز گشت و هیچ کاری نکرد. بدین‌صورت قتل عام 1988 از اذهان جهانیان و تصورات انسانی محو شد. آنها سازمان ملل را فریب دادند و به همین دلیل است که سازمان ملل، اکنون که این وقایع وحشتناک فاش شدهاند، وظیفه دارد شکست‌های خود را در سال 1988 جبران کند. سازمان ملل وظیفه دارد اقدامی بکند و به شما میگویم، چه اقدامی باید در رابطه با قتل عام 1988 اتخاذ کند.
اولاً باید یک تحقیقات مناسبت انجام گیرد. من تحقیقات خود را انجام داده و فهرستی از افرادی را ردیف کردهام که معتقدم، باید بابت این جنایت علیه بشریت تا ابد زندانی شوند. اما به‌نظرم، شورای حقوق بشر ملل متحد در بهترین موقعیت خواهد بود که دادستانی را تعیین کند. میتوان یک دادستان ویژه تعیین کرد و به‌نظرم شورای امنیت ملل متحد وظیفه دارد، یک دادگاه ویژه تعیین کند. این مانند دادگاهی است که برای رواندا و نسلکشی آنجا تشکیل شد و همچنین دادگاهی که اکنون ملادیچ و کارادیچ را محاکمه میکند. یک دادگاه ویژه مانند دادگاه لبنان. این دادگاه میتواند بدون حضور مدافعان پیش برود، مانند پروندة جنایت علیه بشریت که میتوان افراد را در غیاب آنها محاکمه کرد. ولی فقیه رژیم ایران، که خود یک قاتل جمعی است، باید محاکمه شود.
شکی نیست که قانون بینالمللی دادگاهی‌شدن آنها را الزامی میداند. و قانون بینالملل که دادگاهی برای این جنایت علیه بشریت را الزامی میداند. پس چرا چنین چیزی را درخواست نکنیم؟ وقتی مقاماتی که در سطح هیأت مرگ بودند، یا افراد پایین‌تر مانند روئسای زندان که دستورات آن‌را صادر کردند و افرادی در سطوح مختلف، همگی را میتوان شناسایی کرد. اما آنها باید در یک تحقیقات شورای حقوق بشر شناسایی شوند. باید یک دادگاه ویژه توسط شورای امنیت تشکیل شود تا آنها را به‌خاطر جنایت علیه بشریت محاکمه کند و دادستانی تعیین شود تا این شواهد را جمع‌آوری کند.
البته آنها را میتوان هر جایی که یافت شوند محاکمه کرد، یعنی اگر جرأت سفر به خارج از ایران را داشته باشند؛ تعدادی از کشورهای اروپایی از آن‌چه اختیارات بینالمللی شناخته میشود برخوردارند و میتوانند آنها را در دادگاه محاکمه کنند. اگر آنها به خارج از ایران سفر کنند نباید از مصونیت دیپلوماتیک برخوردار باشند. آنها باید توسط انترپل به‌صورت فراخوان‌های فوری لیستگذاری شوند و هر جایی که در اروپا یافت شوند، باید دستگیر و محاکمه شوند. علت آن این است که اولاً ما نمیتوانیم به‌عنوان جامعة جهانی پیشرفت کنیم، مگر این‌که در مورد بدترین جنایت تاریخ معاصر از جنگ جهانی دوم تاکنون که مجازات هم نشده، اقدامی بکنیم.
این اولین علت است. دوم این‌که وقتی به جنایتکاران اجازه بدهید آزاد باشند و آنها را محاکمه نکنیم، چه اتفاقی رخ میدهد؟ هیچ تأثیر بازدارندهیی وجود ندارد. این واقعیت که سازمان ملل از جنایت وحشتناک چشمپوشی کرد، آنها را تشویق کرد که ادامه بدهند، 160 مورد قتل بعد از مرگ خمینی، علیه مخالفان ایرانی در اروپا صورت گرفت، دستور قتل آنها از جانب یک هیأت مرگ به‌ریاست ولی فقیه کنونی صادر شد. این هیأت در کاخ فیروزه دیدار میکردند، یعنی یکی از کاخ‌های سابق شاه.
این اتفاقی است که رخ خواهد داد، اگر این افراد محاکمه نشوند. آنها ادامه خواهند داد.
ما باید برخورداری رژیم ایران از این گونه امتیازات سیاسی را متوقف کنیم، تا کسانی که دستانشان آغشته به خون جنایت علیه بشریت است، در برابر عدالت قرار گیرند و به‌خاطر جنایت علیه بشریت محاکمه شوند.
در غیر این صورت، قانون جزای بین المللی از هیچ نیرویی برخوردار نخواهد بود. یک ضرورت اخلاقی و حقوقی وجود دارد که این روند را شروع کنیم. با تشکر.