نریمان اردلانی: عباس پیش بین گردی سرفراز از تبار آزادی

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما
در مورد جاودانه یاد عباس پیش بین، اشرف نشان صدیق و وفادار مجاهدین، حرفها و نکات بسیاری میتوان گفت. ارزشهای مبارزاتی و جانفشانیهایی که طی قریب چهاردهه در حمایت مستمر ودر کادر یک رابطه تنگاتنگ با مجاهدین و مقاومت ایران داشت او را همواره بعنوان یک عنصر بسیار دلسوز و فداکار و مایه گذار این مقاومت بارز میکرد. اما عباس، بی ریا و خالصانه و بدون هیچ ادعا و چشمداشتی، پیشتاز همه کارزارهای مقاومت در هر جا ودر هر شرایط بود که از این رهگذر کارنامه درخشانش را بسا غرورآفرین تر میکند.
در این کوتاه نوشته نویسنده برآن است تا در شرایطی که عده ای قلم بمزد و واداده و خودفروخته با ماموریت ویژه برای مزدوری و آستان بوسی درگاه ولایت، تن به هر پلیدی و خباثت ولی فقیه پسندانه میدهند، با ادای دین به همرزم پاکبازمان عباس قهرمان، جلوه دیگری از زندگی او را که بدلیل تواضع و اخلاص عباس برای بسیاری ناشناخته مانده است، روشن سازد. عباس بعنوان یک قهرمان ورزشی نیز از موقعیت و منزلت خاصّی برخوردار بود و این آن نکته ای است که برای شناخت بیشتر او میخواهیم به آن بپردازیم. دقیقا این همان عنصر مردمی و پهلوانی او بود که عباس را همواره بصورت یک جنگنده و رزمنده ای که بیش از هر چیز تواضع و اخلاص خارق العاده اش انسان را بوجد میاورد، مطرح میساخت.

عباس در قزوین دیده به جهان گشود و در زیباشهر تهران رشد و نمو کرد. خانواده او اصلا اهل اهواز بودند و پدر باقتضای کارش در تهران و سایر شهرهای ایران فعالیت اقتصادی داشت. عباس با روحیه ظلم ستیزیش پای در عرصه هنرهای رزمی نهاده بود و اولین آموزشهای خود را از استاد وارسته که مبتکر رشته "کانزریو" بود دریافت کرد و بعدا با مطالعه و کار زیر نظر استادان ایرانی و کره ای توانست در اوان جوانی به دریافت کمربند مشکی تکواندو نائل شود. در جریان قیام ضد سلطنتی و بطور خاص پس از سرنگونی رژیم گذشته و روی کار آمدن حکومت جبّار آخوندی دل در مهر مجاهدین و بطور خاص مسعود رجوی نهاد و در جریان کاندیداتوری برادر مجاهد مسعود رجوی با تمام وجود به حمایت و دفاع از مجاهدین پرداخت. او از این هنررزمی خود برای دفاع از میلیشیاهایی که مورد ضرب و شتم پاسداران سرکوبگر واقع میشد بنحو احسن استفاده میکرد و این خود باو یک امتیاز ویژه در تقابل با نیروهای شب پرست حکومت سرکوبگر خمینی میداد که عباس با هشیاری و عشقش به سازمان در مقابل پاسداران سرکوبگر می ایستاد و از مواضع سازمان دفاع نموده و رژیم خودکامه ولایت فقیه خونخوار را افشا میکرد. عباس پس از چندی در اوایل سالهای 60 ایران را بقصد تحصیل در اروپا برای همیشه ترک نمود. او پس از مطالعه و دیدار از چند کشور اروپایی بالاخره ایتالیا را برگزید و در رشته مهندسی کشاورزی دانشگاه شهر ساسّاری که دومین شهر بزرگ جزیره ساردنیا میباشد به تحصیل پرداخت. با ورود به ایتالیا به انجمن هواداران سازمان پیوست و در رم و سپس در شهر خود به یک لنگر و محور مستحکم تشکیلاتی و مبارزاتی تبدیل شد.
عباس در رشته هنرهای رزمی از استعداد و توانمندی خاصی برخوردار بود. دونکا گیروجی Doitchka Jirugi در زبان کره ای و در فرهنگ لغات رشته رزمی تیک وان دو، بمعنای ضربه ای است که رزمجو با پاشنه پا به هدفی که در پشت او واقع شده وارد میکند یعنی لگد به عقب یا با پای مخالف و ثابت برروی زمین و یا در پرش. اگر ورزشکار سریع العمل باشد به احتمال زیاد ضربه به هدف میخورد . انرژی تولیدی از این حرکت در حدود 850 نیوتن است. در محاسبه ای که از نیروی تولیدی عباس بعمل آمده بود قدرت ضربه او بالغ بر 1000 نیوتن نیرو یعنی یک نیروی عظیمی بود که براحتی میتوانست حریف را نقش بر زمین سازد! عباس در کنار کار مبارزاتی به تمرینهای جدی خود ادامه میداد و گرچه هنوز در ایتالیا هنر رزمی تیکوان دو Taekwondo شناخته شده نبود اما او موفق شده بود جمعی از رزمیکاران ایتالیایی را دور خود جمع کند و با این محمل علاوه بر ورزش پیام مقاومت را هم در جمع ورزشکاران و محیط ورزشی آن زمان مطرح سازد.


نریمان اردلانی: عباس پیش بین گردی سرفراز از تبار آزادی

خاطره اولین دیدارمان را بروشنی بیاد نمیاورم زیرا که عباس همیشه و همه جا بسیار آراسته و پیراسته حضور داشت، با لبخندی بر لب و سکوتی که مبین شخصبت متین و آرام و مهربانش بود که انسان را در هر شرایط سختی به آرامش میرساند. او بسیار پرکار پیگیر و خستگی ناپذیر و صمیمی بود. صمیمیت و گرمای وجودش آفتاب گرم خوزستان را بر جان انسان مینشاند و همواره پیشقدم برای کمک به آشنا و غریبه بود. این از صفات پهلوانی و آئین مروت و جوانمردی بود که وجه غالب شخصیت او را شکل داده بود. آنقدر متواضع بود که هیچگاه از سابقه کار رزمی درخشانش سخنی بمیان نمیاورد. در اواخر سالهای 80 میلادی در صحبتی که با هم داشتیم پی به سابقه رزمی کاریش بردم . در آن زمان من در دوره دوم عضویت تیم ملی کنگ فوی ایتالیا E.F.I.K و در فدراسیون کیک باکسینگ واکو Kick Boxing wako به تدریس اشتغال داشتم. قصد داشتم عباس را برای تبادل تکینک ممتازش به مرکز فدراسیون دعوت کنم و او را به استادان بزرگ آن روزگاران منجمله مایسترو شکانگChang Dsu Yao، مایسترو فالسونی Maestro Falsoniو مایسترو دین Maestro Tran Ngoc Dinhمعرفی کنم . اما طبعا بدلیل اشتغالات کاری و حجم عظیم تعهدات مبارزاتی عباس و در عین حال دوری راه این مهم هیچگاه عملی نشد. اما بعدها فرصتهایی فراهم شد تا از محبتهای بی شائبه خانواده مهربان و صمیمیش که همچون عباس یار و غمجوار مجاهدین بودند بیشتر بهره مند شویم. خانه او آینه کوچک یک ایران عزیز فردا بود. صفا و سادگی از در و دیوار موج میزد. او فرهنگ و مردمی را که عاشقشان بود و نیز فضای مقاومت را با خود در آن خانه همخانه خویش کرده بود. او با رفتار و متانت خود توانسته بود برجسته ترین شخصیت های فرهنگی و سیاسی جزیره محل اقامتش را بسوی مقاومت جذب کند. قبل از هر کس جولیا همسر دلسوزش و نیز دختر کوچکش ویرجینیا که هم اکنون بعنوان یک پزشک جوان از همان کودکی تا کنون در همه آکسیونها و فعالیتهای مقاومت حضور داشتند کانون مبارزاتی را در خانه شکل داده بودند. خانه اش رنگ و بوی ایران را میداد با تزئیناتی کاملا ایرانی از قبیل فرش و نقاشیهایی که بی اختیار انسان را به سفری معنوی بسوی میهن پرواز میداد. در کتابخانه عظیمش انواع کتابهای ایرانی و خارجی و نیز آثار مقاومت جلوه گری میکرد. در گوشه ای بر روی میزی کوچک یک جلد قرآن کریم و نهج البلاغه و زیر آن جانمازی که بر روی آن نیایش میکرد بچشم میخورد، شعائری که بعنوان یک هوادار ایدئولوژیک مجاهدین همیشه به آن مفتخر و وفادار بود. وقتی از آثار هنری که محیط کارش را زینت بخشیده بود سخنی بمیان میامد بلافاصله تصاویری از مسعود و مریم را بعنوان عزیزترین و گرانبهاترین آثارش در آتلیه مطرح میکرد. عشق وافرش به رهبری مقاومت همیشه خورشید درونش را گرما و روشنی خاصی میبخشید و آنرا براحتی در نگاه و صدایش میشد دید و شنید. او تمرینات روزانه خود را با سرودهای سازمان انجام میداد. ظرافت و دقّت و نحوه حرکت و انجام تکنیک او حاکی از سطح بالای تسلط او بر هنر رزمی مورد علاقه اش بود که آنرا در حد یک استاد ممتاز به اجرا میگذاشت. اندام کشیده و اهرم پای بلندش شگرد او را که دوچا نامیده میشد تبدیل به یک صاعقه میکرد بنحوی که فالانژهای اعزامی به دانشگاهها با دیدن عباس از وحشت به خود میلرزیدند بنحویگه امکان هر عکس العملی را از آنها را سلب میکرد. در سال 2008 با بروز بیماری AAA ( سستی جداره رگ آئورت شکمی ) پزشکان او را از هر گونه فعالیت ورزشی حتی قدم زدن طولانی نیز منع کردند زیرا این شریان اصلی هر لحظه میتوانست بر اثر افزایش فشار خون از هم بگسلد و به زندگی غرورآفرینش پایان دهد. عباس علیرغم وقوف کامل به بیماری خویش و تاکیدات و سفارشات اکید متخصصین و مسئولان سازمان مبنی بر رسیدگی به خویش اما آنچه را که هرگز کاهش نداد همانا فعالیتهای مستمر و پیگیرانه اش در رزم علیه رژیم و حمایت از اهداف سازمان و خواسته های خلق محبوبش بود.
همه ما در تظاهرات هم میهنانان آزاده در پاریس علیه حضور آخوند سفاک روحانی جنایتکار شاهد حضور چشمگیر و فعال عباس بودیم. او بطرز عجیبی در این تظاهرات در همه جا حضور داشت. در اکثر فیلمها و تصاویر او را میدیدیم که با مشتهای گره کرده و با صدای بلند فریاد اعتراض خلق در زنجیر را سر میداد و بدین ترتیب در آخرین آکت سیاسی خود همانطور که در مصاحبه اش با سیمای آزادی هم تاکید کرد او آمده بود تا فریاد در گلو مانده خلق در زنجیرش را علیه ارتجاع و استعمار و سیاستهای کثیف مماشات با این رژیم جهنمی را با قویترین صداها افشا کرده و به گوش جهانیان برساند. عباس بالاخره چند روز بعد از بازگشت از فرانسه در حالیکه برای انجام یک ماموریت برای مقاومت طی طریق میکرد جانانه جان به جانان سپرد و جاودانه شد. پرواز ملکوتیش موجی از تاسف و تاثر عمیق در بین دوستان و هواداران مقاومت و نیروهای ایتالیایی ایجاد کرد. خانم مریم رجوی طی یک پیام بمناسبت درگذشتش عباس را اشرف نشان پرتلاشی نامید که چهار دهه از عمر گرانمایه اش را برای پیشبرد اهداف مقاومت و مجاهدین در طبق اخلاص نهاده بود.
طبعا برای هواداران سازمان و مقاومت ایران در ایتالیا ضایعه این فقدان بسا عظیم و دردناک است. جا جای کوچه ها و سنگفرشهای خیابانهای رم و سایر شهرهای ایتالیا نشان و خاطره یی از این مرد شیفته مجاهدین دارد . همو که با همه چیز خود از جان و مال و شرف این مقاومت نگاهبانی میکرد و بی چشمداشت خود را نثار میکرد و در دل سودای آزادی مام میهن را میپروارند.
یاد و خاطره تابناک عباس پیش بین این فرزند رشید و قهرمان مردم ایران و یار وفادار و استوار مجاهدین که تا واپسین دم حیات پرفروغش در راه و آرمان مجاهدین و مقاومت شکوهمند ایران جانانه میکوشید، گرامی و راه غرورآفرینش پررهرو باد!
نریمان اردلانی
پاویا – ایتالیا اردیبهشت 1395

نریمان اردلانی: عباس پیش بین گردی سرفراز از تبار آزادی