مهرداد هرسینی:‌ پیش بینی ها تماماً درست بودند

پیش از پایان مذاکرات اتمی بسیاری از کارشناسان مسائل میهنمان در مقاومت ایران به‌درستی بر این باور بودند که در دوران پسا زهر خوران و با قبول «تسلیم‌نامه» وین فضایی مملو از سرکوب، بگیروببند و ارعاب در جامعه فعال و پویای ایران به راه خواهد افتاد.

با نگاهی به روند تحولات و ابعاد قشون‌کشی باندهای نظامی و امنیتی رژیم که تماماً به دستور شخص ولی‌فقیه صورت گرفته است، اکنون می‌توان به صحت‌وسقم این تحلیل اصولی رسید. سخن از فضایی است که عامدانه از سوی خامنه‌ای برای قفل نگاه‌داشتن جامعه و جلوگیری از رشد مطالبات و خواسته‌های به‌حق مردم صورت می‌گیرد. شمشیر سخنرانی‌های شداد و غلاظ وی در این رابطه نه به‌ظاهر به‌سوی باند مغلوب، بلکه باهدف منکوب کردن مردم تولید و بازپخش می‌شوند. آن‌هم در دورانی که به‌یقین به شکافی در رأس هرم رهبری نظام آخوندی راه برده و روزی نیست که شاهد درگیری باندهای متخاصم درون حکومت بر سر «سهم بیشتر» نباشیم.

حاکمیت ولی‌فقیه که متکی بر اهرم نیروهای تا به دندان مسلح سرکوبگر است به‌یقین در جمع‌بندی نهایی خود از پذیرش جام زهر به این نتیجه منطقی رسیده است که دوران پسا زهر خوران از تمامی جهات خطرناک‌تر از پیش از آن است؛ زیرا این دوران در منطق خود ضعف و زبونی حاکمی خودسر و خون‌ریز را در قماری بنام «اتمی» به نمایش می‌گذارد که در پی شکست اکنون برای حفظ قدرت مطلقه از انجام هیچ جنایتی کوتاهی نمی‌کند. خامنه‌ای به‌خوبی می‌داند که با باز شدن سرکلاف و شدت گرفتن جنگ قدرت در درون رژیم در این دوران، به‌یقین سرکلاف دیکتاتوری مذهبی وی نیز در جامعه بازخواهد شد.
زیرا ولی‌فقیه به‌خوبی تجربه قیام سال 88 و تبعات شقه و شکاف در رأس نظام را فهمیده و آن را درک کرده است. شکافی که درنهایت به راه افتادن عنصر اجتماعی در کوچه و خیابان‌ها منجر گردید و در سپس با فریادهای «مرگ بر اصل ولایت‌فقیه» باسیاست‌های استراتژیک مقاومت ایران و مجاهدین خلق گره خورد و با آن کلیت رژیم با تمامی باندها و دستجات آن را به چالش سرنگونی کشید. بر این منطق باید هراس و ترس چند پهلوی «عمود خیمه نظام» را درک و تفسیر نمود. همان هراسی که به خط سرخی بنام «خیزش عمومی» برای وی و باند نظامی – امنیتی حکومت تبدیل‌شده است.

سخن از یک سیستم بسته و استاتیک متکی بر عنصر به‌شدت سرکوبگرانه است که اکنون خود را در محاصره مردم و مقاومت ایران و با موضوعی بنام «سرنگونی» روبرو می‌بیند. خامنه‌ای با سخنرانی‌های اخیر خود و به‌ویژه در میان «پاسداران» تأکید دارد که باز شدن سرکلاف «حقوق بشر»، حتی در ساده‌ترین و کوچک‌ترین نمونه آن به‌یقین راه را به افزایش بار خواسته‌های به‌حق اجتماعی بازخواهد کرد.
بر این منطق است که وی با «دشمن‌تراشی» موهوم خارجی در تلاش است تا «عنصر داخلی» را پنهان و بدین سان از تاثیرات روحی و روانی آن بر جامعه و ابعاد جام زهر بر نیروهای وارفته خود جلوگیر نماید. وی عامدانه با شارژ مصنوعی «خازن» نیروهای امنیتی، کلیت نظام را در تونلی بنام «استمرار سرکوب» همچنان مشغول داشته است.
نقشه مسیر وی در دوران پسا زهر خوران به‌یقین متکی بر همین عنصر سرکوبگر یعنی سپاه پاسداران، بسیج و نیروهای اطلاعاتی و امنیتی رژیم است. سخنان هفته گذشته خامنه‌ای در جمع آنان نیز به‌خوبی بیانگر این واقعیت است که وی تنها و تنها بر این اهرم برای مقابله با مجموعه بحران‌های پیش رو اتکا دارد. بحران‌هایی از قبیل حقوق بشر، اقتصادی، مالی، منطقه‌ای و فرا منطقه‌ای. وی ازجمله در این رابطه آشکارا گفت: «اگر ما بیدارباشیم امید دشمن (بخوانید مردم و مقاومت ایران) ناامید خواهد شد، باید پایه‌های انقلاب و فکر انقلابی را بسیار مستحکم کرد. این وظیفه اساسی نخبگان سپاه و همه نخبگان انقلابی کشور است».(سایت خامنه‌ای 25 شهریور 1394)

همچنین در یک منطق دیالکتیکی این ولایت‌فقیه و عملکردهای سرکوبگرانه اوست که مهم‌ترین عامل برای بروز و پیدایش تنفر عمومی از کلیت نظام آخوندی است. سخن از عاملی بنام نخ نبات در این سیستم عقب‌مانده به لحاظ تاریخی و اجتماعی است. نخ نباتی که هر صدای مخالفی را به غل و زنجیر می‌کشد و هر اعتراض و فریاد حق‌طلبانه‌ای را با اعدام و شکنجه و دستگیری پاسخ می‌دهد.
تازه‌ترین آن همان «مرگ مشکوک» زنده‌یاد شاهرخ زمانی، فرزند قهرمان خطه تبریز است. تمام‌کش کردن و سر به نیست کردن زندانیان سیاسی به‌واقع بخش جداناپذیری از این سیاست‌های سرکوبگرانه را در حاکمیت خون‌ریز آخوندی تشکیل می‌دهد. آمار وحشتناک اعدام که از زمان بروی کار «آوردن» آخوند روحانی به مرز بیش از 2000 نفر رسیده است، خود مبین وجود واقعیت تلخی بنام سرکوب خونین در ایران تحت حاکمیت ولایت‌فقیه است. سرکوبی سازمان‌دهی شده و خارج از حد و توان بینش بشر معاصر.
بحران حقوق بشر در ایران را دبیر کل ملل متحد در گزارش خود به هفتادمین اجلاس سالانه ملل که چند روز پیش در نیویورک آغاز به کارکرد را این‌چنین به قلم کشیده است: «در 5 ژوئن 2015 یک گروه از گزارشگران ویژه به‌صورت علنی در مورد زندانی کردن و محکوم کردن فعالان حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران ابراز نگرانی کردند. گزارشگران ویژه در مورد وضعیت مدافعان حقوق بشر و دستگیری، بازداشت خودسرانه و زندانی کردن این فعالان حقوق بشر، فعالان دانشجویی و وکلا به اتهام عمل علیه امنیت ملی که اغلب بدون هیچ تضمین پایه‌ای در مورد پروسه آن‌ها و دادگاه عادلانه نیز ابراز نگرانی کردند».
این گزارش (سایت بهار ایران 3 مهر 1394) در رابطه با «اعدام‌های علنی» در رژیم آخوندی می‌افزاید: «دبیر کل از ادامه این عمل مشوش است که تأثیرات غیرانسانی هم روی قربانی و هم روی ناظران دارد و طبیعت وحشی، غیرانسانی و اهانت‌آمیز مجازات اعدام را تقویت می‌کند. از 520 اعدام ثبت‌شده در شش‌ماهه اول 2015، 28 اعدام درملأعام بوده است. همچنین در سال 2014 تعداد 53 اعدام علنی گزارش‌شده است».
تأکید دبیر کل ملل متحد بر نقض شدید حقوق بشر که در گزارش 31 اوت این ارگان به مجمع عمومی ارائه‌شده خود بهترین گواه بر آن است که جامعه جهانی از بحران انسانی در این حاکمیت خون‌ریز به‌خوبی مطلع است. وجود بیش از 70 قطعنامه علیه نقض سیستماتیک حقوق بشر در ایران اکنون جامعه جهانی را با این سؤال منطقی ما ایرانیان روبرو می‌سازد که به چه دلیل و چرا در مقابل جنایات رژیم آخوندی علیه آحاد مردم ایران، علیه اقلیت‌های قومی و مذهبی اقدامی، علیه شهروندان، زندانیان سیاسی، دانشجویان، معلمان، کارگران و به‌ویژه زنان اقدام مؤثر انجام نمی‌دهد.
و سخن آخر آنکه: به‌یقین دعوت از رئیس‌جمهور اعدام که خود آلت دستی بیش برای اجرای منویات ولی‌فقیه نیست، بزرگ‌ترین چشم‌پوشی بر نقض حقوق بشر و تمامی تعهدات و معاهدات بین‌المللی است. این سخن را به‌یقین ایرانیان آزاده و اعضاء خانواده بزرگ مقاومت در اجتماع بزرگ خود در نیویورک به گوش جهانیان و ابواب جمع سیاست مماشات که برای دژخیمان آخوندی فرش قرمز پهن کرده‌اند، خواهند رساند. اخراج این رژیم آدم کش و سرکوبگر از ملل متحد و سپردن کرسی ایران در یک حرکت نمادین به شورای ملی مقاومت و کشاندن آمران و عاملان تمامی قتل‌عام و کشتارها به‌پای میز محاکمه، هم شدنی و هم در شان و وزن حقوق بشر معاصر است.