حسین پهلوان:‌ درسهائی از پنجاه سال مبارزه مجاهدین خلق ایران

سازمان مجاهدین خلق در سال 1344 توسط سه رادمرد وطن‌پرست دانش‌آموخته دانشگاه‌های ایران محمد حنیف نژاد، سعید محسن، اصغر بدیع زادگان از فعالان جوانان نهضت آزادی و جبهه ملی با آرمان ضد استبدادی وضد استثماری که با کودتای ننگین 28 مرداد یک هزار و سیصد سی دو علیه حکومت ملی دکتر محمد مصدق کبیر توسط شاه و انگلیس و آمریکا به مردم ایران تحمیل‌شده بود، تأسیس شد. آنان قبل از تأسیس سازمان راهه‌ای رایج و کلاسیک آزموده شده گذشته را به‌دقت مرور کردند وباین نتیجه غائی رسیدند که اساساً شاه سرسپرده‌تر از آن است که با روش‌های رفرمیستی تن به دموکراسی و حاکمیت ملی بدهد. آن‌ها به این نتیجه رسیدند که بدون یک سازمان و تشکیلات منسجم و هدفمند مبارزه در ایران هرگز به دموکراسی راه نمی‌برد و مثل کوبیدن آب در هاون است؛ اما پیدا کردن نرم‌افزار مناسب با اعتقادات فردی و جامعه آن روزگار به دلیل حاکمیت طولانی استبداد پهلوی و حتی پیش‌تر از آن‌ها کار آسانی نبود. افکار مدونی به‌جز ایدالوژی های مارکسیستی وجود نداشت وانهم توسط حزب توده خائن به تاراج رفته بود.

درنهایت بنیان‌گذاران مجاهدین به دنبال راه‌حلی رفتند که با تفکر و فرهنگ و سنن حاکم بر جامعه منطبق بود. این همان چیزی بود که می‌شد با آن جامعه را متحول کرد. اسلام بردبار جدا از برداشت‌های ارتجاعی. بر طبق این اسلام دیگر اعتقاد داشتن به خدا و یا نداشتن آن‌یک امتیاز و یا ضعف مبارزاتی تلقی نمی‌شد. آن‌ها به دنبال احترام به آزادی عقاید و اختیار مردم بودند تا خود آزادانه راه خود را انتخاب کنند. این اولین قدم برای وحدت ملی ایران با آئین‌ها و رسومات و فرهنگ و ادیان مختلف بود این اسلام با اسلام ارتجاعی آن زمآن‌که قیمت خرید سردمداران آن در گران‌ترین نوع آن داشتن یک منبر نون و آب‌دار بود فرق اساسی داشت.
مجاهدین درراهی قدم می‌گذاشتند که برای حاکمیت سیاسی که مدت‌ها پس از کودتا 28 مرداد به نفت خواری عادت کرده بودند وب غارت بیت‌المال مشغول بودند و یا دین‌فروشانی که با مفت‌خوری روزگار می‌گذراندند خطرناک بود. نان هردو جناح را که صدها سال زندگی انگلواری را کنار هم داشتند آجر می‌کرد. آن‌ها راه کسانی را دنبال می‌کردند که تاکنون در منابر و مساجد آخور ملا های مرتجع بود که صرفاً برای گریه حضار و روضه اموات بود و برای خاندان و دودمان" نجیب شاه "هم که صدقه بخشیدن از کیسه به غارت رفته مخلوق وجاهت و قداست داشت. خلاصه هم اعیان و صاحبان سرمایه وهم دکان‌داران دین‌فروش به‌اصطلاح ایت الله‌ها امروزی که با یک من ریش و چند متر عمامه مسلمان شده‌اند می‌توانستند دشمن بالقوه این پدیده نوین باشند.
 مسلماً پا گذاشتن درراه امام حسین که دم از" آزاده بودن مردم بی‌دین " می‌زد و همزمان پرچم هیهات منا الذله را به اهتزاز درمی‌آورد و یا امام علی که در نامه‌اش به مالک اشتر سفارش مردمی را به شرح زیر که ".. در سرزمینی می‌روی یا مردم با تو همدین‌اند و یا آفریده خدا و مانند تو انسان‌اند همه را با یک‌چشم نگاه کن ..." می‌دهد و یا ابوذر از یاران محمد پیامبر اسلام که "نهی از منکر" را صرفاً مبارزه با فساد مالی در دستگاه حکومت زمامداری عثمان می‌دانست "(نه دمثل ولایت‌فقیه که روسری بر سر بانوان ایران) و یا در قرآن‌که آمده لا اکراه فی الدین... برای مجاهدین بقول آقای مسعود رجوی رهبر مقاومت انتخاب زیادی به‌جز فدای حداکثر باقی نمی‌گذاشت.
    
پانزده شهریور 1394 مصادف با پنجاه سال جان‌فشانی این سازمان برای نیل به آزادی و استقرار حاکمیت ملی در ایران‌زمین بدون کوچک‌ترین توقف و شکاف، رکوردی بی‌نظیر در مبازات ملت تحت ستم ایران است. علیرغم بیش ازیکصد هزار شهید و اسیری که مجاهدین خلق تقیم ملت خود کردند باید این روز بی‌نظیر را جشن گرفت حتی با زخم‌هایی که در جان‌ها و بدن‌ها داریم، بخصوص زخم عزیزانی که در زندان‌های دجالان درنبرد و مقاومت بسر می‌برند و یا زخم شیر زنان و کوهمردانی که در سختی‌های طاقت‌فرسای زندان لیبرتی با نفله ها و تفاله‌های ارتجاع خمینی دست‌وپنجه نرم می‌کنند یا زخم مادران و پدران و فرزندانی که برای وصال دیدار عزیزان خود چشم‌انتظارند.
 راستی این‌ها چه کسانی بودند؟ و از کجا آمده بودند؟
آن‌ها از بطن جامعه ما برخاستند، از ناله و ضجه مستمندان و ستمدیدگان ناشی از نابرابری‌های اشرافی حکومتگران کودتاچی بیدار شدند تا برای آن‌ها حمایتی باشند. عزت خود را در سربلندی ملت خود یافتند آن‌وقت تذکیه نفس کردند شجاعت و عیاری پیشه کردند. نقشه مسیر و توشه راه تهیه کردند. برای کشیده دندان استعمار و چپاولگران ولگردی که پس از کودتای ننگین 28 مرداد بایران سرازیر شده بودند قدم برداشتند؛ و به جهان‌بینی توحیدی که انسان را با انسان و زن را با مرد و سیاه را با سفید و دین‌دار را با بی‌دین از حقوق اجتماعی سیاسی و اقتصادی مساوی می‌داند مجهز شدند و سپس به آن قیام کردند. تا حاکمیت ملی (آزادی همه افکار و عقاید و احزاب سیاسی و سندیکاها و... طوایف و اقلیت‌ها) را پایه‌ریزی کنند.
 درواقع این جهان‌بینی انسان است که او را به سمت تکامل و یا توحش سوق می‌دهد. شاید بعضی از حرکات انسان موروثی ولی اغلب اکتسابی است که به محیط و مدرسه و خانواده و مذهب و فرهنگ و اجتماع ... رابطه تنگاتنگ دارد. سمت‌گیری به‌سوی اهداف والای انسانی تربیت و آموزش خاصی را طلب می‌کند که در زندگی جمعی و اجتماعی کسب می‌شود.
تشکیلات سازمان یا همان سخت‌افزار زمانی دوام و قوام دارد که در تنظیم رابطه درونی بر اساس صلاحیت و اعتماد و مسئولیت‌پذیری و فداکاری و رفع اشکالات از طریق انتقاد از خود به‌عنوان عملیات جاری بروز شده باشد. و نرم‌افزار آن‌که همان ایدالوژی آن سازمان می‌باشد متناسب بافرهنگ و عادات سنن استوار باشد و از طرف اعضای تشکیلات آگاهانه و مختارانه و مسئولانه انتخاب گشته باشد. تصمیم گیری جمعی و کارهای شورایی متکی بر انتخاب آزادانه و آگاهانه که روزانه بروز می‌شود جای زیادی برای تک‌روی‌های فردگرایانه و به عبارت ساده‌تر حاکمیت خواص از نوع خاندان موروثی سلطنتی که حاکمیت را صرفاً از آن دودمان خود نه سایرین و یا ولایت‌فقیه دینی که خود رابعضا باخدا شریک می‌دانند و جان و مال و ناموس مردم را به خود حلال می‌دانند، باقی نمی‌گذارد؛ که تجربه هردو مورد را در ایران داشته و داریم.
 و مهم‌تر از همه برخورداری از رهبری شجاع و مصمم و هوشمند و آگاه با ارائه برنامه و استراتژی منسجم بر مبنای شناخت دقیق از فرهنگ و اجتماع و سیاست و اقتصاد و تحلیل مشخص از شرایط روز جهان، ازنکات قوت این سازمان است.
 نگاهی کوتاه از موضع‌گیری‌های مجاهدین خلق در سالهای پس از سقوط شاه: از قبیل ارتجاع و بنیادگرائی دشمن به‌عنوان دشمن اصلی، آزادی، انقلاب فرهنگی، انتخابات، قانون اساسی، ولایت‌فقیه، جنگ، تروریسم، اتمی، مبارزه مسلحانه، تأسیس شورای ملی مقاومت، براندازی تنها راه‌حل نجات ایران، مهم‌تر از همه مصوبه جدائی دین از دولت و طرح ده ماده‌ای خانم مریم رجوی، چهره برجسته و ثمره انقلاب درونی مجاهدین، نشان التزام و تعهد عملی مجاهدین به کثرت‌گرائی و سکولاریزم است که آخرین میخ بر تابوت رژیم بنیادگرا و دزد و چپاولگر است.
با همه ابتلائات 50 سال مبارزه هرگز مجاهدین از تضاد اصلی منحرف نشدند. نه در زمان کودتای اپورتونیستهای چپ‌گرا که باعث متلاشی شدن سازمان شد، نه در زمان خیانت توده‌ای و اکثریتی چون سگ‌های ولگرد به شکار مجاهدین مشغول شدند و نه در زمان حمله ناجوانمردانه 2003 در عراق به پایگاه‌های مجاهدی و نه در 17 ژوئن پاریس. دشمن اصلی همچنان حاکمیت ولایت‌فقیه است. و این دشمنی هرگز فردی و شخصی نیست بلکه سیاسی و آرمانی است وگرنه مجاهدین را با کسی یا کشوری دیگر جنگی نیست.
در این سالها ی سخت و توان‌فرسا، هزاران قهرمان از زنان شیر کردار و مردان غیور برای این آرمان جان باختند هرکدام ستارگان درخشانی بر آسمان ایران تا جاودان درخشانند؛ و یارانی با اراده آهنین آماده پیمودن چند گردنه باقیمانده تا پیروزی‌اند. آن‌ها آماده‌اند تا جنازه متعفن این نظام ضد بشری در به حفره سیاه تاریخ بسپارند.
اما در این سالیان کسانی از ما به طایفه زرد گوشان تنزل یافتند، پیمان شکستند به خلق و جنبش خیانت کردند به وعده خود با یاران وفا نکردند و نام ننگ خریدند. این‌ها امروز هم‌صدا با مهره‌های ارتجاع و استعمار بلندگو شدند و به قهرمانان کشور ناسزا میگویند و به لفاظی و کج‌اندیشی مشغول‌اند. دیری نباشد که بگوییم آب دریا کی شود از پوز سگ نجس.
 اما جان سخن در این چند کلام و درسی برای دموکراسی‌های غرب:
آقای فیلیپ هامون وزیر خارجه انگلیس در مصاحبه‌ای در تهران در جواب خبرنگاری که می‌پرسد در مورد کودتای 28 مرداد علیه مصدق چه میگویید؟
پاسخ می‌دهد که " آن مربوط به گذشته است و ایشان قصد ندارد وارد آن شود و امروزباید به آینده نگاه کرد..."
آیا واقعاً نباید به گذشته نگاه کرد؟ همان کودتایی که سبب از بین رفتن شانس دموکراسی را در ایران از بین برد؛ و بعد راه را برای آمدن خمینی باز گذاشت و میلیون‌ها ایرانی در حکومت شاه و شیخ پس ز کودتا جان خود را از دست دادندو آواره شدند و ایران را به ویرانی کشاند. تازه در سال 2003 پایگاه‌های مجاهدین را بمباران کردید و آن‌ها را در لیست تروریستی قراردادید و فتوای قتل 50 نفر از رهبران مجاهدین را توسط جک استرا صادر کردید و حالا هم هرروزه توسط بی‌بی‌سی احکام شلاق و شکنجه را حلال میدانید و با قاتلان مردم ایران عهدنامه چپاول امضا می‌کنید که طبق سابقه فوق‌الذکر نباید چندان خیر باشد همچنان ادامه دارد و اگر رواج بنیادگرائی در منطقه را هم که از نتایج همان کودتا است به آن اضافه کنیم. واقعاً نباید از شما سؤال شود چه کسی پاسخ این‌همه ویرانی و خسارات را می‌دهد؟ راستی اگر چنین کارهای ناشایستی را در کشور انگلیس انجام داده بودید فکر می‌کنید مجازات شما طبق قضائیه انگلستان چه بود.
این سیاست مماشات امروز هم درواقع استمرار همان کودتای 1332 است.
بنابراین بر همه ایرانیان است چنانچه خود را از فرزندان مصدق کبیر و شهدای راه آزادی ایران میدانید بجای آه و فغان رفرم و استحاله که هرگز در این نظام عملی نیست به پیشنهاد آقای مسعود رجوی در جبهه همبستگی ملی برای یک الترناتیو فراگیر ملی گرد هم آئید تا میلیون‌ها هم‌وطن را از این اوضاع فلاکت‌بار نجات دهید. از این امامزاده‌های غرب معجزه‌ای بر نخواهد خاست.