حمیدرضا طاهرزاده: نگاهی به تاریخچه شرارت های کمپانی "بی بی سی کولا"

در روزهای اخیر یعنی در دوران زهرخواران رژیم درمانده و به گل نشسته ولایت‌فقیه و به‌ویژه در اوضاع «پسا مذاکره» که بدرستی آنرا مسئول شورا دوران "پسا تمرکیدن ولایت فقیه" مینامد، بنگاه های جعل پراکنی آبروباخته استعماری از جمله آیت اله معلوم الحال بی بی سی و از پی آن برادر خوانده اش صدای آمریکا وارد صحنه شدند. آنها در کشاکش جنگ و جدال باندهای خونریز درونی رژیم که در تب زهر هلاهل «بحران توافقنامه تاریخی اتمی»، پیچ و تاب میخورند و فغانشان به آسمان رسیده، سراسیمه در تقابل با موج آزادیخواهی مردم ایران دست به کار شدند و با بسیج مشتی عناصر وامانده و مزدور که سابقه جنایت و خیانت آنها در دو رژیم دیکتاتوری شاه و شیخ بر کسی پوشیده نیست و عجبا که خود در همان باصطلاح میزگردهای آیت اله پسندانه و ملوکانه به آن جنایات و شکنجه کردنها ، معترف و مفتخر بودند، در «پرگار» آیت‌اله بدنام بی‌بی‌سی به لجن پراکنی و فراکنی پرداختند و سعی در تطهیر جنایات و شکنجه هایی که بر زندانیان سیاسی اعمال کرده  نمودند. در این برنامه که در روزهای 20 و 27 ژوئیه 2015 و مقارن با سالگرد قتل عام حدود سی هزار زندانی سیاسی در سال 1988 توسط فاشیسم مذهبی، بمدت دوساعت از این بوق استعماری پخش شد، احمد فراستی یکی از سر شکنجه گران ساواک شاه نه تنها به شستن دستان خونین شکنجه گران، بلکه مشروع جلوه دادن شکنجه و ترویج آن و دعوت آشکار به نقض حقوق بشر و سرکوب آزادی ها برای تحکیم حکومت ولایت پرداخت. این سرشکنجه گر در فضای آزادی که بی بی سی در اخیتارش گذاشته بود علنا به دفاع از شکنجه و شلاق زدن زندانیان سیاسی توسط ساواک پرداخت و با وقاحت تمام مدعی شد که شلاق زدن شکنجه محسوب نمیشود!!

نامیدن این بنگاه و بهتر بگوییم منبر جارچیان ولایت تحت عنوان «آیت‌اله بی‌بی‌سی» توسط مردم آزادیخواه و میهن دوست ایران بی دلیل نیست و وجه تسمیه تاریخی با مسمایی دارد. این بنگاه شادمانی ولایت و پس مانده های ساواک از دیر باز خنجر خیانت و رذالت خود را بر قلب مردم ایران فرو کرده و از هیچ گونه فریب و دسیسه علیه منافع و مصالح ملت دردمند ایران فروگذار نکرده است.
نقش مخرب و خصمانه این صدای استعمار در همه سرفصل ها و بزنگاههای تاریخی سرزمین ایران بوضوح قابل شنیدن و رؤیت است. آنها در همراهی و همکاری با شکنجه گران ولایت تا بدانجا پیش رفته که میکروفن خود را به درون سیاهچالها و شکنجه گاههای آخوندها برده و زندانیان در هم شکسته و شکنجه شده را به پای مصاحبه و بعبارت بهتر بازجویی های خود کشانده اند.

- پیدایش بی بی سی و رویکرد مزوّرانه تاریخیش

قبل از پرداختن به عملکردهای مزدورانه وبغایت شنیع بی بی سی خوبست با هم نیم نگاهی تاریخی به رویکرد این بنگاه لجن پراکنی بیندازیم و بالاجمال کارنامه سیاه آنرا از بدو پیدایش منحوسش مورد توجه قرار بدهیم.
نگاهی به تاریخچه مشعشع! بی بی سی در دهه های گذشته کاملا مؤید این واقعیت موهن است که این بنگاه خبرپراکنی استعماری چگونه طابق نعل به نعل دستورات دولت فخیمه در جهت منافع دولتهای دست نشانده سرکوبگر ایران و برعلیه مردم شریف این وطن مجروح عمل میکرده است. در آغاز لازم است اشاره کنیم که بخش برنامه ‏های زبانهای خارجی بی بی سی در ابتدا در تاریخ  14 دی‏ماه  1316با راه اندازی بخش زبان عربی آغاز شد و این کار هم  در حقیقت پاسخی به تبلیغات رادیوی نازیهای آلمان  که در زمان جنگ دوم جهانی کمر به نابودی بریتانیا بسته بود افتتاح شد. سه سال بعد رادیو ایران توسط آلمانها پایه ریزی شد. در سال 1318 و در اوج قدرت حزب نازی دولت مستعجل نه ماهه احمد متین دفتری هم که بعنوان یک سیاستمدار طرفدار آلمانها بحساب میامد توسط رضا شاه بر روی کار آمد و توانست مناسبات ایران با آلمان را بنحو چشمگیری ارتقا بخشد. در آن زمان با نزدیکی رضا شاه به هیتلر و علاقه وافر او به رهبر آلمان نازی، قراردادهای متعددی در زمینه های مختلف از جمله ذوب آهن (که با وجود پرداخت تمام پول سرمایه گذاری آن توسط دولت ایران هرگز پا نگرفت !) و سایر سرمایه گذاریهای دیگر آلمانها در زمینه های گوناگون از قبیل جاده و تونل سازی و تاسیس کارخانه های مختلف از جمله قند و شکر و دانشکده های فنی وغیره ) منعقد گردید و موجی از حمایت از سوی دولت ایران به آلمانها بعنوان کشور دوست و همنژاد آریایی! در ایران شکل گرفت.
 بالاخره پس از ده ماه یعنی در دوم دی‏ماه 1319، بخش فارسی رادیو بی‏بی‏سی پای به حیات ننگینش نهاد! مجتبی مینوی، که بعدها در زمره ادبای نامی ایران شد برای سفری مطالعاتی به انگلستان رفته بود، اما وی بعدا بدلیل فعالیتهای سیاسیش علیه رضا شاه و از بیم پیگرد و خشم و غصب رژیم رضاشاه در شهر آکسفورد اقامت گزید  و به تدریس ادبیات فارسی در دانشگاه آکسفورد پرداخت. مینوی بعدها به بی بی سی پیوست و در زمره اولین تولیدکنندگان و گویندگان برنامه بی بی سی درآمد و به خواندن خبرهایی مشغول شد که میگویند " شاه را از تخت سرنگون ساخت"! بعدها ادیبی دیگر بنام استاد مسعود فرزاد هم که برای تحقیقاتی ادبی به لندن رفته بود به بی بی سی ملحق شد. این دو پیشتر بهمراهی بزرگ علوی و صادق هدایت یک گروه ادبی تشکیل داده بودند که خود را « گروه ربعه » مینامیدند.* هدایت که در مرکز این گروه قرار داشت دعوت به همکاری با بی بی سی را قویا رد کرد و علیرغم فشار شدید مادی، بیماری و دربدری غربت اظهار داشته بود که حتی اگر از گرسنگی هم در فرنگ به گدایی بیفتد و بمیرد حاضر به همکاری با این بوق استعماری نخواهد شد! در گروه فارسی یک ادیب انگلیسی بنام لارنس پل الول ساتن که از کارکنان شرکت نفت ایران و انگلیس هم بود به فعالیت در این بخش اشتغال داشت. در آغاز برنامه ها به‏ صورت گزارشهای خبری پانزده‏ دقیقه‏ای تنظیم میشد که چهار روز در هفته پخش می‏شد. اما به سرعت با پادرمیانی سفارت انگلستان در تهران این برنامه‏ها بشکل نیم ساعته و روزانه درآمد و بیشتر شامل تفسیرهایی درباره جنگ بود. در آن زمان بخش عظیمی از اقتصاد بریتانیا و نیز نیروی دریایی آن به  نفت ایران وابسته بود بهمین دلیل سفارت انگلستان در تهران خواهان گزارشها و تفاسیری در زمینه نفت  در این رادیو بود که آن هم بصورت مداوم در این باب برنامه هایی پخش میشد. در آغاز کاربی بی سی، حمایت بی چون و چرایش از رضا شاه بحدی بود که سرو صدای انتقاد خیلی ها را برانگیخت که بیش از حد متعارف یک رادیوی خارجی از رضاشاه حمایت میکند! در ماهنامه صنعت حمل و نقل (شماره 201) آمده است که دو ماه پس از آغاز کار بخش فارسی بی بی سی، مسئولین بلندپایه  شرکت نفت ایران و انگلیس در مورد عواقب وخطرات مداحی بیش از حد از رضا شاه‏ به بی بی سی هشدار جدّی داده  که از نظر ایرانیان وی محدودکننده آزادی است و رضا شاه را به دلیل اطرافیان وی و همچنین هزینه‏های فزاینده زندگی ملکوکانه اش شدیدا‏ سرزنش می‏کنند.
اما با اشغال ایران توسط نیروهای انگلیسی و شوروی در شهریور سال 1320، موضع بی بی سی ابن الوقت، همطراز با دولت فخیمه برعلیه رضا شاه شکل گرفت و تغییری 180 درجه ای پیدا کرد. بی بی سی با ماهیت فرصت طلبانه خود و با اتکای کامل به گزارشها و دستورالعملهای ارائه شده از سوی‏ سفارت انگلستان در تهران و ظاهرا در همسویی با خواسته های  مردم ایران برای آزادی، دمکراسی و اجرای کامل قانون اساسی ایران دست به پخش برنامه هایی بشدت علیه رضا شاه زد، یعنی نظیر همان پروژه ی حوزوی آخوندپسندانه  که سی و هفت سال بعد با پسررضا خان و در رابطه با خمینی ملعون مرتکب شد. حملات کوبنده بی بی سی علیه رضا قلدر که با کمک انگلیسها به تاج و تخت رسیده بود و حال  از کمپ ولی نعمت انگلیس رو بسوی قبله «آقایش هیتلر» نموده ، تا بدانجا پیش میرفت که بی بی سی او را متهم به  بیگاری‏کشیدن از کارگران در کارخانه نساجی‏اش نمود. بی بی سی در حملات خود رضا شاه را به دزدیدن آب پایتخت جهت استفاده در املاک خالصه ملوکانه خود متهم میساخت و  وی را بعنوان مسئول و مقصر بروز کم‏آبی در تهران عنوان میکرد.
با عزل رضاشاه از سلطنت که در بیست و پنج شهریور همانسال توسط دربار انگلیس صورت گرفت ، بی‏بی‏سی این بار در حمایت و همراهی با پسر تازه به سلطنت رسیده رضا خان، در سلسله برنامه های متعددی سعی در منحرف کردن مسیر خواسته های مردم ایران نمود و تلاش میکرد که انتظارات و مطالبات برحق مردم ستمدیده ایران برای اصلاحات سیاسی و دموکراسی و حکومت قانون را کاهش و ناچیز جلوه دهد. بی بی سی مرتبا طی هشدارهای مستمرخود تاکید میکرد که این گذار از حکومت استبدادی رضا شاه بسوی یک دولت مبتنی بر قانون اساسی باید با شکیبایی و بشکلی آرام و تدریجی و نه با خشونت صورت گیرد و ایرانیان نباید انتظار وقوع معجره ای در این زمینه داشته باشند! حتی برای بدست آوردن دل شاه جوان بی بی سی منکر خروج جواهرات سلطنتی توسط رضا شاه شد و در دفاع از او گفت رضا شاه صرفا بخاطر حفظ و حراست این گنجینه ملی قصد داشته که در زمان عزل و اخراج از ایران توسط دولت بریتانیا، آنها را در جای امنی به امانت نگهداری کند! اما بعدا معلوم شد که سربازان انگلیسی به بهانه کنترل حفاظت و مسائل امنیتی شاه مخلوع وارد کشتی سلطنتی شده و جواهرات سلطنتی که شاه قصد ربودن آنها را داشته کشف و ضبط میکنند!
بی‏بی‏سی در تفسیرهای سیاسی خود در دفاع از محمدرضا شاه برای مردم ستمدیده و رضا خان گزیده ایران خط و نشان استعماری هم میکشید که برقراری حکومت قانون باید مبتنی بر همکاری متقابل و انتقاد سازنده و نه مخرب استوار باشد و در غیر اینصورت آن حکومت استبدادی که با آنچنان دشواری از میان برداشته شده چه بسا میتواند به سهولت و در شکلی نو باز ‏گردد!

- استقلال بی بی سی: ادعایی بغایت سخیف و ناممکن!
با پایان یافتن جنگ تلاطمهای فزاینده سیاسی بدلیل قحطی و مشکلات عدیده اقتصادی باعث ایجاد بحرانهای جدّی سیاسی و اجتماعی در ایران شد. احزاب گوناگونی از جمله حزب وطن فروش توده پدید آمدند. تقاضای نفت شمال ایران از سوی اتحاد شوروی و تلاش حزب توده در این زمینه موجب مخالفت و مقاومت شدید ملی گرایان حامی دکتر مصدق شده بود که با قرارداد  سال 1312 ایران و انگلستان هم بشدّت مخالفت میورزیدند. با سرکوب شدید اعتصابات کارگران ایرانی صنعت نفت که به شرایط دهشتناک کار و دستمزدهای ناچیز خود معترض بودند، بریتانیا کشتیهای جنگی خود را در آبهای جنوب لنگر انداخت و دولت انگلیس به بی بی سی اطلاع داد که بخش فارسی اش را برای فعالیتهای تبلیغاتی دولت بریتانیا در این زمینه بسیج و مهیا کند. براساس اطلاعات موجود، وزارت خارجه انگستان روند اوضاع واحوال را به گونه ای پیش بینی کرده بود  که  قبل از پایان یافتن فصل تابستان منافع نفتی انگلستان در ایران بحرانی و به خطر خواهد افتاد. بنابراین باید به هر وسیله‏ ممکنه از این منافع حفاظت بعمل آورده شود. در این رابطه دستورالعملهای لازم به بی بی سی داده شد که برای این پروژه آمادگیهای مقتضی را کسب کند.
در سند ننگین دیگری از وزارت خارجه بریتانیا تحت عنوان " تبلیغات در ایران" آمده است که اگر دولت انگلستان درصدد برآید که بخاطر تعطیلی های ناشی از اعتصابات کارگری، سهم مالکانه ایران را کاهش بدهد و یا ایران را تحت فشار بگذارد و آنها را به مداخله نظامی تهدید کند و یا هر اقدام مناسب و مقتضی دیگری در این زمینه مبادرت ورزد، دستگاه تبلیغاتی بریتانیا هم باید همعرض با اقدامات مزبور بتواند برای جلب حمایت از اقدامات دولت امادگی کسب کند و واقعیات و عواقب تصمیمات دولت را به اطلاع مردم ایران و جهان برساند. بنابراین در صورت نیاز، بی بی سی فارسی باید بتواند ظرف مدت بسیار کوتاه چند ساعته ای وارد عمل شود. باقی امور باید در محل یعنی در ایران انجام شود. اگر دستگاه تبلیغاتی محلی برای این کار آماده و کافی نباشد و یا در صورت فقدان مطالب تبلیغاتی مناسب و لازم، عالیجناب سفیر انگلستان در ایران شخصا وارد عمل شده و دستورات لازمه را خواهد داد! (عجب بنگاه سخن پراکنی مستقلی!!؟؟)
 - توطئه علیه دکتر مصدق
با بالاگرفتن نهضت ملی کردن صنعت نفت توسط پیشوای فراموشی ناپذیر مردم ایران دکتر محمد مصدق، بریتانیا که منافعش را بشدت در خطر میدید باز هم با بکارگیری اهرم بی بی سی اش وارد صحنه شد. بی بی سی در دوران زمامداری رهبر خردمند و کبیر مردم ایران از هیچ دنائت و خیانتی برای درهم شکستن نهضت ملی شدن نفت و از سوی دیگر حمایت از کاشانیها و سایر خائنین به مصدق کوتاهی نکرد. در اینجا برای جلوگیری از اطاله کلام فقط اشاره مختصری به این داستان دراز دردناک می افکنیم.
خرداد ماه سال 1330 دولت ملی دکتر مصدق که در حال انجام خلع ید از شرکت نفتی ایران و انگلیس وبدست گرفتن  کنترل صنعت نفت ایران بود، استعمار پیربریتانیا به بهانه بمخاطره افتادن جان اتباعش در صدد اعزام نیروی دریایی به خلیج فارس برآمد. طبق اسناد موجود در وزارت خارجه انگلستان، دولت این موضوع محرمانه را به بی بی سی فارسی اطلاع داده و از این بلندگوی استعماری خودش میخواهد وارد عمل شود. وزارت خارجه با توجه به بالاگرفتن فضای ضد انگلیسی و تشنج در ایران، به بی بی سی تاکید میکند که این امر حائز اهمیت فراوان است که بریتانیا از طریق این رادیو دلایل اقدامات نظامی و سیاسیشان  و مسائل مربوطه را در برنامه هایی بهمین مناسبت برای ایرانیان شرح و تفسیر دهد و آنها را توجیه و متقاعد کند.! در این رابطه شخص وزیر خارجه وقت بریتانیا سر هربرت موریسون، رسما ابتکارعمل را بدست گرفته و از سوی وی دستوراتی به بالاترین مقام بی بی سی یعنی سرلشکر سر ایان جیکوب، مدیرکل این مؤسسه، داده میشود. در این دستورالعمل دولت بریتانیا اعلام میکند که قویا مشتاق افزایش مدت زمان برنامه ‏های فارسی است و عالیجناب وزیر خارجه هم شخصا خواهان  تقویت‏ جدی آن است! وزارت خارجه از بی‏بی‏سی میخواهد که این کار را در برنامه صبحگاهی رادیو انجام دهد. سفارت انگلستان هم در تهران ضمن استقبال از این دستورالعمل خواهان افزایش زمان برنامه میشود تا بزعم خود بتواند ایرانیان خشمگین را آرام کند! بی بی سی هم البته دستور صاحبکارانش را مو بمو انجام داد و مدت زمان برنامه روزانه اش را از نیمساعت به 45 دقیقه افزایش داد و تم و تمرکز اخبار و تفسیرهای سیاسی خود را بر همین خط و خطوط داده شده وزارت خارجه سامان داد.  جالب اینکه در شهریور ماه همان سال انگلستان طرح و نقشه اشغال نظامی ایران را کنار گذاشت و از همان زمان این برنامه اضافی 15 دقیقه ای نیز بطور اتوماتیک قطع شد!
- ابراز انزجار مردمی از بی بی سی
مردم ایران در آن زمان بیکار ننشسته و با نوشتن نامه های اعتراضی به بی بی سی حمایت خودشان را از اقدامات دکتر مصدق اعلام میکردند و سیاست دولت بریتانیا را که توسط بی بی سی تبلیغ میشد، بشدت محکوم مینمودند. بعنوان مثال در همان سال شنونده ای در نامه ای به بی بی سی عنوان میکند که: جنبش ملی کردن صنعت نفت برای ایران بسا  ذیقیمت تر از انقلاب مشروطیت است. شنونده دیگری در نامه اعتراضیش به بی بی سی مینویسد که در ان زمان که با برادرش بعنوان کارگر در استخدام شرکت نفت بوده با آنها مثل حیوانات رفتار میشده و غذای روزانه شان فقط مقداری آرد و یک کاسه آب گرم بوده است. آنها از امکانات زندگی حتی از یک چادر هم محروم بوده اند چه رسد به خانه و اتاقی! کار طاقت فرسا در آفتاب سوزان و گرمای کشنده خوزستان و خوابیدن در زیر تخته سنگها بنحوی که روزانه دست کم صد نفر می مردند. و این درحالیست که آنها از شرایط خوب کاری کارگران انگلیسی آگاهی داشتند و به بی بی سی میگوید که شما انگلیسیها از عدالت و برابری بویی نبرده اید. شنوندگان دیگری در نامه های خود به بی بی سی شرکت نفت ایران و انگلیس را عامل بدبختی و عسرت زندگی فلک زده ایرانیها میدانستند و گفتارهای بی بی سی در باره نفت را بشدت محکوم میکردند. شنونده ای در نامه ای مینویسد که اگر بنا به تفاسیر بی بی سی ملی شدن نفت بیشتر به ضرر ایران است تا انگلستان، پس چه دلیلی دارد که انگلیس این همه دعوا و کشمکش علیه آن براه انداخته است؟! بسیاری از ایرانیان شریف خشم و کین خود را در هر صورت با قلمهای تیز و تند به اخبار و تفسیرهای بی بی سی فارسی در رابطه با  بحران نفت بیان میکردند و بی بی سی هم بظاهر برای نشان دادن بیطرفی خود برخی از این نامه ها را در برنامه هایش انعکاس میداد. مثلا در واکنش به خبر بی بی سی مبنی بر وخامت حال مزاجی دکتر فاطمی وزیر شجاع دکتر مصدق و پیشنهاد دهنده و مبتکر اصلی ملی کردن نفت، شنونده شریف و میهن دوستی می نویسد که علیرغم تبلیغات تحریف آمیز و کاذب رادیوی شما، خوشبختانه به کوری چشم دشمنان حال دکتر فاطمی خیلی هم خوب است! او می افزاید که به شکر خدا گلوله یی که تروریستهای لندن شلیک کرده بودند به خطا رفت. مرگ بر دروغگویان بیشرم لندنی!

در آن زمان یکی از مفسران معلوم الحال بخش فارسی بی بی سی سرهنگی بنام پایباس بود که در زمره یکی از مقامات ارشد بخش اطلاعات وزارت خارجه بریتانیا قرار داشت و در تفسیرهای سیاسی خود غیض و کین و خصومت دولت بریتانیا را با وقاحت تمام بر علیه دکتر مصدق عنوان میکرد. او در یکی از آن سلسله ننگین گفتارهای کاشانی پسندانه، موجب برانگیختگی بسیاری از شنوندگان شریف ایران شد. او با بیشرمی تمام با همان ویژگی آخوندی دکتر مصدق را «متهم به تقلب در انتخابات و زیرپا گذاشتن آزادی رأی‏دهندگان میکرد. فردی که با سیاستهای لجوجانه و غلط خود موجب تلف کردن ذخایر ارزی ایران از یکسو واز سوی دیگر رنجش افکار عمومی جهان، دولت آمریکا، مجلس سنا و دربار شاهنشاهی شده است!» یک ایرانی غیور و وطنپرست در پاسخ دندان شکنی به بی بی سی می‏نویسد: «جناب سرهنگ!، شما هرگز نمی‏توانید رهبران بزرگ ما را لجن‏مال کنید، رهبرانی که نامشان با حروف درشت در مهمترین جراید جهان ثبت شده است. باز هم باید تکرار کرد که دکتر مصدق و سایر رهبران ما نه تروریست نیستند و این انتخابات اخیرما یکی از عادلانه‏ترین و آزادترین انتخاباتی بوده  است که تا کنون در ایران برگزار شده است. از نظر ما انگلستان، روسیه و امریکا فرق زیادی با هم ندارند و .... ما دیگر هرگز اجازه نخواهیم داد که هیچ کشور بیگانه‏ای در امور داخلی ما دخالت کند». شنونده دیگری در نامه جالبش به بی بی سی از آنها میخواهد که گوینده خواب‏آلوده پیامش را بعنوان سرود صبجگاهی برای آن سرهنگ پایباس ترجمه کرده و برایش بخواند و از قول او به جناب سرهنگ بگوید که وی سخت در خواب است!‏ این شنونده می‏نویسد: «ای پیر سرهنگ منحرف و گمراه، آگاه باش  که ما ایرانیان با موعظه های امثال تو اغفال نخواهیم شد... ما دیگر نه روسیه احمق  و نه امریکای متکبرو نه انگلیس مکـّار را می‏خواهیم ». این نویسنده شریف و آزاده سپس به انگلیسیهایی که از ایران خارج شده بودند هشدار می‏دهد اگر روزی جرئت کنند و پا به آبادان بگذارند با چوب به سراغ آنها خواهد رفت. سپس مستقیما خطاب به انگلستان میگوید: «ای روباههای احمق، هرگز به ذهنتان خطور نمی‏کرد که روزی خشمگین شویم . او در پایان نامه اش با لحنی دردمندانه میگوید: بگذارید به فکر خوراک و پوشاکمان باشیم. چرا این قدر غیرانسان هستید؟ چرا نمی‏خواهید ما هم یک هزارم آنچه شما دارید داشته باشیم و میل دارید پسماندهای شما را بخوریم؟»

سیاست وقیحانه بی بی سی درقبال کودتاچیان

پس از کودتای ننگین علیه حکومت قانونی و دموکراتیک و ملی دکتر مصدق، سیاستهای بیشرمانه دولت انگلستان در حمایت از دولت کودتا بحدی بود که حتی خود را تا سرحد دلالان محبت برای زمامداران تبلیغاتچی رژیم سرکوبگر محمد رضا شاه تنزل داده بود!
بعنوان مثال، یکسال پس از کودتای ننگین 28 مرداد سال 1332 یکی از مزدوران رژیم کودتا بنام اسفندیار بزرگمهر که در سمت ریاست جدید رادیو تهران مشغول نوکری کودتاچیان بوده طی یک سفر دو هفته یی به انگلستان از باغ وحش معروف لندن، نگارخانه ها و موزه ها، پارلمان بریتانیا و ساختمان بوش هاوس بی بی سی دیدار میکند. تا این جای سفر همه چیز ظاهرا عادی است. اما وزارت خارجه درکمال فرومایگی در مقام دلالی محبت برای این فرستاده ویژه دولت کودتا برمیاید و از سفارتش در تهران میپرسد که آیا این میهمان ایرانی مثل میهمان قبلی همه فکر و ذکرش مواد مخدر و زنان انگلیسی است و اینکه آیا عادات دیگری هم دارد که بتوان به آنها پاسخ داد!؟ سفارت انگلستان در پاسخ میگوید که این جناب بهیچ وجه از گیلاس ویسکی خود دل نمیکند و اصلا خشکه مقدس نیست! اهل گشت و گذار است و خوشگذرانی . اما بعید است که حاضر باشد آبروی خود را بنحوی که نظر وزارت خارجه است از میان ببرد! بواقع از این  بنگاه سخیف لجن پراکنی معلوم الحال که در تمام حیات ننگین فعالیتش نماینده تام و تمام و بی اختیار دستگاه تبلیغاتی سیاستهای « دولت فخیمه » بوده است، با آن  پیشینه سیاه در زمینه سازی کودتای 28مرداد با سمپاشی هیستریک علیه دکترمحمد مصدق و دولت ملی و مردمیش چه انتظار دیگری میتوان داشت؟ حمایت فرصت بی بی سی در جریان قیام ضدّ سلطنتی از خمینی دجّال که بعنوان تریبون تبلیغاتیش عمل میکرد، بر چه کسی پوشیده مانده است؟ آش این حمایتهای تبلیغی اصحاب بی بی سی از خمینی آنقدر شور بوده که شاه در ملاقاتهای هفتگیش با سفیر انگلیس سر آنتونی درک پارسونز مرتبا از سیاستهای جانبدارانه بی بی سی فارسی علیه او و به نفع خمینی شکوه و شکایت سرمیداده است. پارسون در خاطراتش مینویسد که شاه در این ملاقاتها خواهان این بود که وزارت خارجه از بی بی سی بخواهد که دست از حمایت خمینی و تریبون آزاد و 24 ساعته ای که در اختیارش گذاشته بردارد و یا حداقل کمی سکوت کند! در اینصورت او قادر خواهد بود اوضاع را مهار و آرام کند.  اما با وجود این بلندگوی 24 ساعته تبلیغی بی بی سی در جهت حمایت از خمینی، او قادر به هیچ کاری نیست! پارسونز میگوید البته پاسخ همیشگی او به شاه این بوده که مطبوعات در انگلیس آزادند و رادیو بی بی سی هم از کسی دستور نمیگیرد و مستقلا عمل میکند!!؟ البته شاه که خود تجربه بی بی سی را در زمان پادشاهی پدرش و خودش را داشته این حرف پارسونز را رد میکرده و تاکید داشته که این ادعا درست نیست و به سفیر انگلیس متذکر میشده که: «اگر شما ریش آخوندها را از ته بتراشید خواهید دید که زیر آن بروشنی مارک « ساخت انگلیس » را خواهید دید»!؟
 
- میزگرد بی بی سی در پرگار ولایت و ساواک
حال این بخش فارسی بی‌بی‌سی با این سوءسابقه شرمگینانه خود  در برنامه پرگارش، میزگرد چهارنفره‌ای را زیر عنوان ”پرسش‌هایی برای تمام فصل‌ها“ و با تمرکز روی” ساواک“ ، ترکیبی از شرکت‌کنندگان معلوم الحال را پخش کرد. حضور عناصری از سر شکنجه‌گران سازمان جهنمی و منفور ساواک و از رهبران عملیاتی اداره‌ی سوم ساواک، و یک باصطلاح تاریخ نگار! بی طرف نمایی که هم جانب شاه را دارد و هم خمینی ولی دست آخر با همان خصومت ولایتمدارانه و کینه توزانه علیه مسعود رجوی و سعادتی شهید دم خروس تاریخ نگاری بی طرفانه اش را حسابی لو میدهد در این برنامه بوی بدی را به مشام میرساند. او با همان شیوه به سفیدسازی پرویز ثابتی رییس اداره سر شکنجه‌گر می پردازد و در توجیه بیشرمانه شکنجه در زندان‌های شاه و شیخ لفاظی میکند. افراد دیگر شامل  شاگرد جلاد و تیر خلاص زن اوین که”از مأموران عملیاتی واواک آخوندی“ است و بالاخره یک عضو نادم ودرهم شکسته اسبق سازمان چریک‌های فدایی هم در این محفل پرگارنشینان حضور بهم رسانده اند.
در مورد محتوای خزعبلات این مزدوران، تاکنون در سلسله مقالات گوناگون بحثهای کشافی صورت گرفته و از زوایای مختلف ادعاهای بی اساس و سخیفانه آنان قویا محکوم و مردود اعلام شده است. بهمین مناسبت نگارنده قصد ورود به مطالب مندرج در این برنامه را ندارم زیرا که در تمام طول برنامه مزبور، شکنجه موجّه و مشروع توصیف شد و با وقاحتی بی‌نظیر ازآن دفاع به عمل آمد. آسمان و ریسمان به هم بافته شد که مبارزان ضدّ شاه را مقصرو آغاز گر خشونت جلوه دهند تا شکنجه های تا حد مرگ و تکه‌پاره کردن زندانیان ، سوزاندن آنها بر روی اجاق‌برقی، آویزان کردن زندانیان سیاسی بصورت قپانی برای زمان طولانی ، اعدام دستجمعی و دروغ پردازی در مورد فرار زندانیانی که آنچنان سبعانه در تپه های اوین تیرباران شده اند، را موجه جلوه دهند .... اینها را هم بعنوان مقدمه ای برای این میگویند که در توجیه شکنجه در همه نظامهای دیکتاتوری بزعم خودشان پای سازمان مجاهدین را با همان دروغپردازی های سالیان و شیطان سازی های لورفته و رنگ باخته مشتی اراذل و مزدور بریده و خائن بمیان بکشند.
این اشاره مختصر، بخشی از پروژه بسیار ننگین و رسوای آیت‌الشیطان بی‌بی‌سی و نیز برادر ناتنی اش صدای آمریکا که آنها هم برای عقب نماندن از قافله حمایت از رژیم زهر خورده ،بر همین سیاق به مصاحبه با یکی دیگر از همان جلادان آریامهری میپردازند را بخوبی افشا و برملا میکند!

- یک از هزاران رذالتهای اخیر بی بی سی علیه مقاومت

بی بی سی در همه این سالیان در ضدّیت هیستریکش با مقاومت از یکسو و جانبداری بیشرمانه اش از حکومت جبار ولایت فقیه از دیگر سو، در همه زمینه ها از هیچ شناعت و رذالتی فروگذار نکرده است. این روش خصمانه تا بدانجا پیش رفت که حتی در هنگام پیوستن جاودانه یاد مرضیه به مقاومت ایران، این بانوی بزرگ هنر و رزم را هم تا آنجایی که توانست مذبوحانه تلاش کرد تا با وارد کردن عناصر خودفروخته ای از قبیل منسوبین او، مرضیه عزیزمان را تحت انواع فشارهای سیاسی و امنیتی  قرار دهد تا بلکه او را از تصمیم تاریخیش برای پیوستن به صفوف مقاومت بازدارد! زهی خیال باطل!
بهمین مناسبت زنده یاد مرضیه پس از پیوستن به مقاومت هرگز حاضر به مصاحبه با این بنگاه لجن پراکنی معلوم الحال نشد و در همه جا آن را افشا و رسوا میکرد.
هرگز از یاد نبرده ایم که بخش فارسی بی.بی.سی که همواره نقش امداد غیبی و آشکار برای آخوندها را بازی کرده در همان روزی که مجاهد قهرمان علی صارمی به دار کشیده شد، خبرنگار بی شرمی به نام فرهنمند را در لبنان به صحنه میاورد تا بجای اینکه به اصل موضوع یعنی شهادت این انسان والا و آزادیخواه بپردازد ، آشکارا و وقیحانه مدعی شود که «خانواده هایی که از ایران برای دیدن بستگان خود در اشرف مراجعه می کنند موفق به دیدار با آنها نمی شوند، به چه دلیل؟ چون مجاهدین آنجا را به شکل پادگان نظامی اداره می کنند و کسی نمی تواند بدون کنترل و اجازه آنها از آنجا خارج یا وارد شود!؟ و عجیب تر این که معلوم نیست که مجاهدین خلع سلاح شده باشند و ممکن است هنوز سلاحهایشان پیششان باشد»!! "
 بی بی سی در تلاش مذبوحانه اش برای هموار کردن راه سرکوب اشرف به این دروغها متوسل میشود تا در قدم بعدی اعدام این قهرمان آزادیخواه را هم به گردن مجاهدین بیاندازد! این بوق کهنه استعماری در هر سرفصلی  به چنین رفتار کثیفی دست زده است.
در جریان داستان خروج سرافرازانه مجاهدین از لیستهای سیاه و یا حملات مرگبار مزدوران عراقی رژیم به اشرفیان قهرمان باز هم مشتی عناصر بی مایه و رذل را دور هم گرد آورد تا بجای محکومیت قاتلان، با عوض کردن جای جلاد و قربانی و با فشاندن اشکهای تمساح، خواهان دموکراتیزه شدن مجاهدین و تغییر در ساختمان رهبری و خروج از انزوای سیاسی و اراجیفی از این دست بشوند و خوشرقصی و خوش خدمتیشان را به اربابان مربوطه به اثبات برساند.
بعنوان یک نمونه دیگر از سیاست های جانبدارانه بی بی سی، باید به نحوه انعکاس بی بی سی به تصویب دهها قطعنامه محکومیت این رژیم در مجامع بین المللی بخصوص در کمیسیون سابق حقوق بشر و شورای حقوق بشر کنونی در ژنو و یا قطعنامه های مجمع عمومی سازمان ملل در  محکومیت نقض حقوق بشر توسط رژیم آخوندی اشاره کرد. در اغلب موارد بی بی سی نه تنها  به این گونه اخبار بسیار مهم حقوق بشری که محکومیت ملایان را در بردارد  پوشش مستقلی نداده بلکه صرفا به بازتاب واکنش آخوندها در برابر این گونه قطعنامه ها پرداخته است!
بعنوان مثال در شصتمین محکومیت رژیم درمجمع عمومی سازمان ملل متحد در نیویورک بدلیل نقض وحشیانه، مستمر و سیستماتیک بشر حقوق بشر، رژیم آخوندی بشدت زیر ضرب افکار عمومی جهان قرار گرفت، خبرنگار بی بی سی کماکان برای بی اثر جلوه دادن این قبیل محکومیت های محافل رسمی حقوق بشر و برای خوش آمد آخوندها آنرا، قطعنامه ای «فرمالیستی» که «لازم الاجرا نیست» و «رای دادن به آن بر اساس نوع رابطه کشورها با هم می باشد» گزارش کرده است! این در حالی است که رژیم برای جلوگیری از تصویب این قبیل قطعنامه های محکومیت سازمان ملل خودش را به هر آب و آتشی میزند و با پرداخت رشوه های کلان تحت عنوان کمک های سیاسی و اقتصادی به کشورهای فقیر بدنبال خرید آرای آنها برای به شکست کشاندن قطعنامه میباشد. این امربوضوح برای همه سازمانهای حقوق بشری و کشورهای عضو ملل متحد کاملا مشهود و افشا شده است!
براستی پیام این چنین برنامه هایی به خامنه ای جنایتکار و همه باندهای آدمکش و سرکوبگر حکومتش که جام شوکران اتمی را بهمت همین مقاومت سرکشیده و از گشوده شدن پرونده جنایات بی شمار حقوق بشر ملت ایران به هراس افتاده اند چیست؟ در شرایطی که درهر چند ساعت یکبار یک زن و یا مرد ایرانی و یا حتی کودک زیر سن قانونی را وحشیانه بدار میکشند و شروع به بریدن دست و پای قربانیان دربند میکنند، آیا هدف جز این است که به این جانیان آسودگی خاطر ببخشند که تا میتوانند به جنایات و کشتار و دست و پا بریدن و بردار کشیدن ادامه دهند و از این نظر بیمی بخود راه ندهند زیرا این اصحاب خبیثه بی بی سی و همپالکیهایش هوای آخوندها را کمافی السابق دارند!
این برنامه حاوی پیامی هم برای معامله گران و تجار چپاولگری است که هنوز توافق به اجرا درنیامده سراسیمه خود را به بارگاه خامنه ای میرسانند تا از این خوان نعمت ولایت لقمه نان ها را هم از گلوی مردم گرسنه ایران بربایند!
پیام روشن این است که ما دولتمردان و دولت زنان غربی بهیچوجه نگران نقض حقوق بشر در ایران ولایت مدار شما نیستیم . کار خودتان را بکنید . بکشید و بدار بزنید و دست و پا قطع کنید و چشم از حدقه زندانی دربیاورید. اینها مسائلی است که در فرهنگ مردم ایران توجیه و تعریف دیگری دارند. بهمین دلیل بود که خانم موگرینی بسرعت برق و باد به تهران میرود و در مصاحبه مطبوعاتیش با ظریف جنایتکار(همکار دیرینه سعید امامی و سیروس ناصری که به خبیثان ثلاثه وزارت خارجه اشتهار داشتند – سیروس ناصری همان جنایتکار جلادی است که دکتر کاظم رجوی مدافع بزرگ حقوق بشر را در ژنو بشهادت رساند) بمدت قریب 8 دقیقه یکریز از این جنایتکار و تیم مذاکره کننده اش تملق میگوید و تلاشهای خالصانه این جانیان و نیز خامنه ای زهر خورده را مداحی میکند بدون اینکه یک کلمه اندرباب وضعیت دهشتناک حقوق بشر در ایران بر زبان ش جاری شود. همین داستان در دیدار معاون صدراعظم و وزیر اقتصاد و انرژی آلمان صورت گرفت. او پس از بازگشت از ایران ،در مقابل سئوالات خبرنگارانی که او را به باد انتقاد گرفته که چرا موضوع حقوق بشر را عنوان نکرده، با درس آموزی از دوستان آخوندش با وقاحت تمام اعلام میکند که سفر او یک دیدار اقتصادی و تجاری و کاری بوده و به حقوق بشر ربطی نداشته است!
مضحک این است که این آیت‌الشیطان بی‌بی‌سی هنوز بر این باور است که گویا در عصر ارتباطات مردم ایران همچون 60 – 70 سال پیش هیچ منبع دیگری به‌جزاین بوق استعماری برای کسب خبر را ندارند!!
این بلندگوی استعماری باید بداند که اثرات مرگبار جام شوکران اتمی که اتفاقا توسط همین مقاومتی که این همه مورد غیض و کین اصحاب بی بی سی قراردارد به کام عظمای زهوار دررفته شان ریخته شده،  بزودی رؤیاهای پنبه دانه ای  آنها را نقش برآب خواهد کرد. در این مرحله «پسا تمرکیدن» نسخه‌ها وداروهای عطاری استعمارگران از دور خارج شده، علاج درد بیدرمان این رژیم قرون وسطی نخواهد بود. مصدق عزیز، پیشوای بزرگ مردم ایران در آن دوران مهیب و پر فتنه که یکّه و تنها  با یاری مردم شریفی که همه چیزشان را صادقانه در راه استقلال وطن نثارش کرده بودند، پنجه در پنجه پیر استعمار انگلیس افکند و خواب را از چشمان دولت فخیمه ربود. این آشفتگی خواب حضرات بحدی بود که وقتی ایدن وزیرخارجه وقت بریتانیا خبر پبروزی کودتا را در حالیکه بر عرشه ناو جنگی نیروی دریایی سلطنتی در آبهای اقیانوس نشسته بود، شنید بی اختیارنعره سرداد که بعد از سالها امشب در آرامش خواهد خفت!  
براستی این همه کینه و شقاوت هیستریک علیه این مقاومت و رهبری خردمند و پاکباز آن توسط ارتجاع و متحدان و همدستان استعماریش چیست و از کجا نشأت میگیرد؟ آیا جز این است که به یمن چنین رهبری ذیصلاح و فداکار، مقاومت قدرتمندمان و نیروهای پاکباز و تشکیلات حصین و بی شمار هواداران و یارانش در سرتاسر ایران و جهان، خواب استعمارگران را سالها آشفته کرده، زیرا که ما راه هر گونه آلترناتیو ارتجاعی و استعماری را در مقابل آنان بسته و سد کرده ایم. درد تاریخی ارتجاع و استعمار کاملا قابل فهم است. زیرا آنها علیرغم همه نوع سرکوب و کشتار و شکنجه اعضا و هواداران این مقاومت چه در زندانها و چه در رزمگاههای اشرف و زندان لیبرتی، با وجود این همه مماشات وزبونی در مقابل رژیم و حاتم بخشی های استعماری و ارتجاعی و امدادهای غیبیشان از جمله لیست گذاریهای ظالمانه ، هرگز نتوانسته و نخواهند توانست این مقاومت را از میان بردارند و نابودش کنند! غافل از اینکه این اقیانوس کبیر رزم و فدا بقول معروف با دهان آلوده و لودگیهای امثال بی بی سی و دیگران لوث نخواهد شد بلکه برعکس روز به روز امواج آخوند شکنش بلندتر و مهیب تر میرود تا مثل سونامی سهمگینی رژیم درمانده ولایت فقیه را با همه باندهای گوناگونش در خود نابود کند و ایران عزیزمان، منطقه خاورمیانه و نیز جهان را از لوث وجود این غده چرکین زهرآلود تاریخی پاک و پاکسازی کند.
دکتر منوچهر هزارخانی این یار دیرینه و مقاوم سرفراز مقاومت ایران، سی سال پیش در پاسخ به یاوه های بی بی سی علیه کتاب او که سرگذشت سفرش به دیار رزمندگان مجاهد بوده، با طنز مخصوص بخود  بدرستی آنرا «بیبیسی»کولا نامید و چنین گفت: «بی شک تهیه کنندگان برنامه های بی بی سی که سالهای سال است «افکار عمومی» می سازند یا آن را به این طرف و آن طرف هدایت می کنند، خودشان خوب آگاهند که چه می کنند. من فقط می خواهم، به عنوان «مشتری»، یادآوری کنم که بی بی سی کولایی که بخش فارسی به بازار عرضه می کند، از استانداردهایی که خودش مدعی رعایت آنهاست، زمین تا آسمان فاصله دارد. همین».
دوست شیرین سخن طنزپردازی نکته ظریفی را میگفت که این جماعت بی بی سی فارسی حقّا که از نوادگان عقیدتی سرجیمی سویل ستاره پرآوازه بی بی سی می باشند. همان سوپر استاری که دارای نشان رسمی شوالیه و عالیترین رتبه افسرامپراطوری بریتانیاست. حالا چند سال پس از مرگش طبل رسوایی های او از بام دنیا بصدا درآمده ....
کلام آخر اینکه شاعر شاعران ایران زمین  ، زنده یاد احمد شاملو  نیز دهها سال پیش  در نامه ای اعتراضی به بی بی سی، دسیسه این بنگاه ورشکسته به تقصیر علیه خود را با قلمی تیز و برّا افشا کرده است. بی بی سی با ترفندی شاه و شیخ پسندانه درصدد تخریب شخصیت شاملو برمیاید اما با واکنش بسیار سریع و قاطع شاملو مواجه میشود و طرح خائنانه رادیو استعمار نقش بر آب می شود. شاملو ضمن تاکید بر این حرامزاده ترین نوع سانسور، مینویسد: «...بی بی سی نماینده دستگاه تبلیغاتی دولتی است که به جلاد ملت ایران.[و قاتل]...هزاران غرقه بخون بیگناهی که در خیابانهای گریان وطن من بخاک افتاده، شمشیر میفروشد.
در اینجا برای حسن ختام از کتاب کوچه اوحکایتی را نقل میکنیم که چگونه شکنجه گران و اسلاف تاریخی و عقیدتی بی بی سی در محکمه هایی از نوع میزگرد های « پرگاری» بعنوان شاهدان بیدادگاه چنین حکم بر کشتار بیگناهان میدهند:
« مسافری در شهر بلخ جماعتی را دیدکه مردی زنده را در تابوتی انداخته و به سوی گورستان می برند.
و ان بیچاره مرتب داد و فریاد می زند و خدا و پیغمبر را به شهادت می گیرد که والله باالله من زنده ام.!
چطور می خواهید مرا به خاک بسپارید ؟؟
اما چند ملا که پشت سر تابوت هستند بی توجه به حال و احوال او رو به مردم کرده و می گویند
پدر سوخته ی ملعون دروغ می گوید. اون مرده..
مسافر حیرت زده حکایت را پرسید .گفتند این مردی فاسق ..و تاجری ثروتمند و بدون وارث است .
چند مدت پیش که به سفر رفته بود. چهار شاهد عادل خدا شناس در محضر قاضی بلخ شهادت دادند که مرده.
قاضی نیز به مرگ او گواهی داد.
پس یکی از مقدسین شهر زنش را گرفت و یکی دیگر اموالش را مصادره کرد ...
حالا بعد از مرگ برگشته و ادعای حیات می کند ...!!
حال انکه ادعای مردی فاسق در برابر گواهی چهار عادل خداشناس مقبول نمی افتد. این است که به حکم قاضی به قبرستان می بریم ...زیرا که دفن میت واجب است و معطل کردن جنازه شرعا جایز نیست ...
این بلندگوی ازمد افتاده وبی رونق  استعمار که در طی بیش از هفتاد و پنج سال از حیات ننگینش هر آنچه که در ید طولای استعماریش داشته علیه مردم و منافع و مصالح عالیه ایران و ایرانی بکار برده ، در کودتای ننگین 28 مرداد سهیم ودستش را تا مرفق در خون بیشمار آزادیخواهان و شهیدانی همچون دکتر حسین فاطمی و خسرو روزبه و دیگرقهرمانان فروبرده ، و در رنج و شکنج مردم دردمند ایران مشارکت فعال داشته و هر نوع خوش خدمتی به دجال و بازماندگانش در این دوران نموده و حالا هم با پررویی و وقاحت به سفید سازی شکنجه گران و توجیه شکنجه و جنایات ساواک شاه و واواک خمینی میپردازد. به این کهنه بوق استعماری میگوییم که دیرزمانی است آفتاب در سرزمین استعمار غروب کرده و امدادهای استعماریش هرگز نخواهد  توانست گره ای از کار فرو بسته آخوندهای دست نشانده و انگلیسی تبارش بگشاید. مقاومت ایران با قهرمانان مرگ بر کف اشرفیش و با داشتن رهبری خردمند و پاکباز و با همت مردم ایران این رژیم را به مزبله تاریخ خواهد سپرد. بی بی سی در این هنگام تنها میتواند آثارو میراث خونین باقیمانده از رژیم ولایت را برای نسلهای در آرشیو خود ویا در کتابخانه های سلطنتی بریتانیا و موزه های آن مخفی کند!
یقینا آن روز آمدنی است و در چشم اندازی بسیار نزدیک متصور و محقق است ا!
حمیدرضا طاهرزاده – پاریس 14 مرداد 1394

* گروه ربعه این نام را برای دهن‌کجی به ادبای سبعه (که به نظر ایشان کهنه‌پرست بودند) انتخاب کردند. گفتگو و دیدارهای گروه ربعه در رستوران‌ها و کافه‌های تهران بود. این گروه به فعالیت‌های ادبی و فرهنگی پرداختند و آثاری چند در این سال‌ها با همکاری همدیگر انتشار دادند. مینوی در بارهٔ این دوران می‌گوید: «ما با تعصب جنگ می‌کردیم و برای تحصیل آزادی می‌کوشیدیم و مرکز دایرهٔ ما صادق هدایت بود».
بزرگ علوی در خاطرات خود شرح مفصلی از این گروه داده‌است و در بخشی از آن می‌نویسد: «مسعود فرزاد برادر زن سعید نفیسی بود و گاهی برای اینکه خودی نشان بدهد به خانه شوهر خواهرش می‌رفت. هر هفته آن‌جا فاضلان و سردمداران ادب جمع می‌شدند. فرزاد ما را هم همراه خود می‌برد. ما جوجه نویسندگان تازه از تخم درآمده می‌خواستیم سری توی سرها دربیاوریم. ما چهار نفر بودیم و آن‌ها هفت نفر.- آن‌ها را ادبای سبعه می‌نامیدند. شمع مجلس ما صادق هدایت بود. روزی مسعود فرزاد به شوخی گفت: اگر آن‌ها ادبای سبعه هستند، ما هم ادبای ربعه هستیم. گفتم: آخر ربعه که معنی ندارد. گفت: عوضش قافیه دارد، دیگر معنی لازم نیست.
** انتشار این خبر سبب شد تا “جرج انتویسل” مدیرکل بی‌بی‌سی، در مقابل کمیته فرهنگی پارلمان بریتانیا با پذیرش این نکته که این رسوایی به “اعتماد” بی بی سی لطمه وارد ساخت، از “مشکلات فرهنگی گسترده‌” در سازمان جهانی بی بی سی خبر دهد: «در گذشته “مشکلات فرهنگی گسترده‌تری” در بی‌بی‌سی وجود داشته که به جیمی سویل اجازه سوءرفتار جنسی داده است».