کمال الدین آراسته: گرگرفتگی اتمی

چرا همین جور نشسته اید بی شور و فروغ جشن و سرور؟ ”گربه شد عابد و مسلمانا“ ـ البته به فرموده ـ اینهمه زحمت کشیده ظریفانه خم شده و ذوق زده دست شیطان درشت و ریزها را هم بر حسب بده بستان پیش رو بوسیده و فشرده و دگم لجبازی و بداخلاقی دیپلماتیک و اقتصادی را که - دجال گفته بود مال خر است ـ و انواع دیگر را هم یکجا ـ مثل جناق سینه مرغ وقت شرط بندی ـ در وین شکسته اما شمایان جماعت بدبین همچنان لجوجانه میگویید:

ـ ملاها سالها یواشکی اتم بازی و از همه پنهان کردند تا مجاهدین موذی و نفوذی دستشان را رو کردند. دروغ و دجالیت همزاد بنیادگرایان تهران است و حالا هم باز دروغ میگویند و تا شور و فتور ”فتح اتمی“ تمام شود باز به خلوت میروند و نه آن کار دیگر بلکه همین کار فعلی یعنی اتم سازی را میکنند.
ـ شمایان اصلا به من گوش نمیکنید و یک بند حرف خودتان را میزنید که:
ـ جوهر آبکی امضای اتمی هنوز خشک نشده، جماعت دل پریشان داخلی با ضخامت ”ذاتی ـ ایده ئولوژی“ دهان همیشه گشاده به زهرخند را که ماهها با انعطاف و”ظرافت“ باز مانده بود با جوالدوز دوخته و بهم آورده و یک عدد باضافه شش ابرقدرت بی جربزه جهان با رنج و عرق جبین و بازی ”نشستند و گفتند و برخاستند“، جهان را به بمب اتمی انداختند تا پول تو جیبی جیبهای گشاد خود را کمی؟! افزایش دهند و دست آخوندها را هم با آزاد کردن پولها و بهره هایش برای جنگ بیشتر و صدور تروریسم در منطقه و آتش بازی آتی اتمی بازگذاشتند.
ـ من هی میگویم اینجورها و اینقدرها هم که میگویید نیست، شمایان اما دوباره حرف خودتان را منتها اینبار با خشم دو چندان رو بمن چشم غره میروید که:
ـ به صف طولانی تجار و عمله استعمار نگاه کن که برای رسیدن به تهران و بستن قراردادهای کلان با ملایان در فرودگاه ها صف بسته اند و مثل کلاغها به سر و کول هم میپرند. به نشاط فراگیر پرزیدنت برک ـ حسین اوباما پس از امضای قرارداد دقت کن که چگونه از اینکه با تاکتیک و تکنیک معطوف به نرمش و لغزش، صلح جهانی را تضمین و تاریخ بشر را به آرامش  آراسته است احساس غرور و قربت با ملایان میکند. تازه همین جنگها و جنایات جاری آخوندی توی عراق، سوریه و یمن هم هدفش خیلی خیلی صلح آمیز است و غرب تمدن قورت داده و سپس بالا آورده و مستر پرزیدنت عمدتا با سکوت، بی عملی یا حرافی در باره این کشورها و نیز سرتاسر منطقه البته ضمن تماشا، منتقد کشتار و جنگ هم هستند، منتها از یکسو صلحدوستی جرأت هیچ عمل مفیدی را برای ممانعت از کشتار بی گناهان به آنها نمیدهد و از طرف دیگر با ساده دلی و معصومیت انسان دوستی، ضمن کلنجار رفتن زیر جلی یا علنی و حتی نامه نگاری و ابراز رفاقت با ملاها و دلجویی و مدارا با آنها میخواهند هم بقول شاعر: ”با دوستان مروت و با دشمنان مدارا“ و هم فراق و غریبگی سیاسی ـ مسلکی را در همآهنگ ترین وضع موزون مثل همین کشش دو جانبه اتمی ـ عبادی به ثمر برسانند.
ـ اما خدا وکیلی راست راستی فکر نکنید فقط شما جماعت هستید که واقعیات تلخ جاری را میبینید و رنج میبرید. تازه اگر حالا هم حسابی رو ترش کرده و عصبانی از دوگانگی حرفهایی متناقض با کردار و رفتارم، وضع وخیم حقوق بشر در ایران خونبار را تحت سلطه قداره بندان هار و شارلاتانیزم بی حد و حساب ملاهای جنایتکار به رخم میکشید، دجال بازیهای آخوند گونه و دست آموزان فرومایه فرنگی یا وطنی اش را شناخته و افشا میکنید و ترس از اینکه جلادان دوباره مخفیانه به ساختن بمب اتم روآورده و با پولهای بدست آمده، جنگ و کشتار و صدور تروریسم را در منطقه و جهان تشدید کنند ـ و حتما چنین خواهند کرد ـ را بزبان میآورید، راستش تماما در آنچه گفته و میگویید نه فقط با شمایان هم عقیده و در نگرانی های بجا با شمایان همدل و هم کیشم بلکه با پوزش و فروتنی از دوگانه گویی عمدی خود به جرأت حتی میگویم: ”من درد مشترکم، مرا فریاد کن“ اما دستهایمان را نیز به هم دهیم تا بی اعتنا به بازیهای رذیلانه و دلجویی های وقیحانه شیاطین درشت و ریز از آخوندهای شیاد خونخوار، خیمه و خرگاه آنان را با حمایت از خیزشها و قیام مردم ایران که با همه سرکوب و شکنجه، شجاعانه برخاسته اند و با اتکا به رسالت بی شباهت دلاوران لیبرتی که سقف فلک ایستادگی و صعوبت را بگونه ای شگفت و شگرف از هم شکافته و طرحی نو انداخته اند، بر سرشان آوارکنیم تا جشن راستین رهایی از بمب، مرگ و نابودی و تمدن انسانی زودتر بپا شود.