سینا دشتی: آیا راه دیگری هست؟

چند روز پیش یک فیلم دل‌خراش از جنایت‌های پاسداران رژیم  ولایت‌فقیه در عراق، در فضای مجازی انتشار یافت.

در یک  عمل جنایت‌کارانه، تعدادی مردان  تنومند مسلح به ضرب و شتم یک پسربچهٔ ده یازده‌ساله مشغول و این کودک هراسان و گریان را کنار دیواری نشاندند و سپس رگباری از گلوله به سر و سینهٔ او شلیک کرده و شعلهٔ حیات این کودک را به فجیع‌ترین نوع ممکن، خاموش کردند.
از آن‌طرف جماعتی دیگر درراه رسیدن به خلافت موهوم، علاوه بر کشتار بیکران به یادگارهای تمدن بشری در نیمرود یورش برده و جهانی را از یادگارهای هفت‌هزارساله محروم ساختند.
جنایات رژیم بشار اسد که دیگر از شمارش خارج است، در چند سال محدود، بیش از سیصد هزار کشته و میلیون‌ها مجروح و آواره و پناهنده در سوریه  ، توسط پاسداران و حزب شیطان و رژیم اسد که الآن به عروسک خیمه‌شب‌بازی ولایت‌فقیه تبدیل‌شده،
در ماتم و فقر و گرسنگی به سر می‌برند.
در ایران خودمان ماشین دار و اعدام دولتی بی‌وقفه و روزمره به عمل پلید خود مشغول و تلاش بسیار تا از کسی در کشور نطق برنیاید.
قدرتمندترین ارتش تاریخ در حال انجام‌وظیفه یعنی به‌مثابه نیروی پشتیبانی و هوائی پاسداران جنایتکار در عراق، عمل کرده و در برابر جنایت علیه بشریت در ابعاد میلیونی در سوریه، سکوت پیشه کرده تا باعث کدورت خاطر ولی‌فقیه بیمار نشود.
امواج ارتجاع و فاشیسم بنیادگرائی، دستاوردهای جنبش‌های مردم خاورمیانه را در همهٔ کشورها یا کاملاً از بین برده و یا به آن تهاجم می‌کند. در اکثر کشورهای اروپائی، ترس و تردید  کارشناسان امنیتی را به مرغ‌های سرکنده ای تبدیل کرده که بدون هیچ کلان  برنامهٔ مؤثر و جامع در مقابله با تهدیدات فاشیسم بنیادگرائی از این‌طرف به آن‌طرف می‌دوند و هیچ تصویر جامعی نه از وضعیت مبرم موجود و نه یک‌راهبرد عملی درازمدت، دارند. در پی حوادث کپنهاگ، برنامه‌های ارائه‌شده از طرف دولت، بیشتر به یک مجموعه اقدامات پلیسی و تاکتیکی شبیه بوده و کارآئی اجتماعی و درازمدتی را ندارد.
سیاست مماشات، فقط زیر سبیل حضرات را چرب نکرده بلکه آن‌ها را به فلج تدریجی نیز کشانیده است.
آیا تصویر واقعاً تا به این حد تیره‌وتار است؟ متأسفانه بله،  این بله نه قطع امید از حرکات آزادیخواهان و مردم و سیر تکامل تاریخ است، اما در یک تحلیل مشخص، در این مقطع مشخص، حاصل جمع سیاست‌های مخرب غرب در منطقه و تعلل در قبال فاشیسم مذهبی و تذبذب و ندانم‌کاری‌های فاجعه‌بار، ضعف بی‌سابقه امریکا که آن‌طرف سکهٔ هجوم ابلهانه به عراق بوده و است، به ایجاد این شرایط تیره‌وتار انجامیده است.
دیروز در برلین ما شاهد یک تجمع بسیار مهم و تاریخی بودیم. مقاومت ایران از سال‌ها قبل نخستین قربانی سیاست کریه مماشات امریکا و غرب با رژیم آخوندی بوده است و همین مقاومت از سال‌ها قبل بنیادگرائی اسلامی را تهدید جدید بین‌المللی  نامیده است و طی سالیان بارها خواستار تحریم و خلع ید از رژیم بوده و پیشتاز ایجاد یک جبهه ضد بنیادگرائی چه در ایران و چه در منطقه شده است،   
تجمع برلین از این مجموعه فعالیت‌هاست اما درواقع یک تفاوت آشکار نیز بود.
تأکید سخنران‌ها بر محوری بودن  نقش حکومت آخوندی در رشد و بقای بنیادگرائی اسلامی  و ضرورت مقابله با حکومت آخوندی و حمایت از مقاومت مردم ایران، به‌عنوان یک‌راه‌حل موجود و معتبر، مهم‌ترین شاخص یک سیاست اصولی در دوران کنونی است.
خانم رجوی در سخنرانی خود گفت:
"  نقطه کانونی بنیادگرایی، رژیم ایران است که اگر فروبریزد پدیده بنیادگرایی به پایان خود رسیده است"


خانم رجوی ضمن هشدار جدی  مذاکره‌کنندگان و مماشات گران با رژیم ولایت‌فقیه به مضرات استراتژیک این سیاست اشاره کرد و تأکید کرد جهان امروز نمی‌تواند بدون هدف گرفتن رژیم ولایت‌فقیه، بنیادگرائی را شکست بدهد.
شرکت شخصیت‌های برجستهٔ سیاسی و جوانان از کشورهای مختلف که در حمایت از مقاومت ایران سخنرانی‌های بسیار جذابی ایراد کردند تأکیدی بر هویت جهان‌شمول مقاومت علیه فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران است.
این اکت بزرگ سیاسی، متشکل از زنان و مردان آزادیخواه از ۳۶ کشور جهان، سمبل دیگری از ارزش‌های این مقاومت است که " انسان" را می‌شناسد و از ورای حجاب جنسیت، ملیت و مذهب و قوم، درخواست تلاش مشترک برای مقابله با اهریمن ضد بشری حکومت ولایت‌فقیه را در مقابل آن‌ها می‌گذارد. بینشی عمیقاً انسان‌گرا و مسئولیت‌پذیر که در نقطهٔ مقابل فاشیسم مذهبی، بذر امید و اعتماد به بشریت و آینده جهان را در این دوران تاریک شکافته و مراقبت کرده است.
تا آیندگان بیشتر بنویسند، اما در این برهه از زمان، سؤال  از همگان این است آیا راه‌حل دیگری هست که به ما نشان بدهید؟