حسین پهلوان: ثبات یا سقوط نظام "ولایت فقیه"

یکی از رئوس لاریجانی ها که لقب ریاست مجلس ارتجاع را هم یدک میکشد در مصاحبه ای با یکی از رسانه های کشورطی دو هفته گذشته گفته است که: " یران هم ظرفیت ثبات را در منطقه را داشته و هم ظرفیت ثبات سازی در منطقه را داشته است". امام جمعه رژیم اخطار میدهد که "مسئولان کشور اختلافات را کنار بگذارند زیرا ما همه در یک کشتی در دریای متلاطم نشسته ایم و اگر خدای ناکرده کشتی سوراخ شود همه باهم غرق میشویم ( نقل به مضمون). و ولی فقیه در هر دیداری دست بسمت پشت بام خانه اش (احتمالا شیا طین بزرگ) که اسم مستعارش را "خداوند" گذاشته دراز میکند که دشمنان جمهوری اسلامی را نابود کند. که البته ایشان هم تاکنون چندین بار بکمک (ولی فقیه نظام ) در کمپ های اشرف و لیبرتی آمده اما نتوانستند دعای ایشان را کاملا مستجاب کنند.

رئیس جمهور ارتجاع هم از"بغایت حساس بودن اوضاع نظام" تند و تند هشدارمیدهند و مخالفین خود را در مذاکرات هسته ای جهت خالی بودن صندوق معوقات که احساس تب و لرز میکنند را به سفر های گرمسیری، نه جزایر هاوائی بلکه جائی گرمتر یعنی جهنم احاله میدهند. همه اینها در حالی است که فریدون روحانی با جیب خالی و خنده عالی بدنبال "ثبات" با مماشات گران تانگو بالماسکه میرقصد.

رقیب او لاریجانی اقرار میکند که "ساختار بودجه کشور از ابتدا مشکل و اشکال داشته است" و اضافه میکند که ".....نقطه ای که براستی در آن نقض داریم اقتصاد است".

و در مورد تروریسم صادراتی خود هم میگوید که "برغم چالشهای موجود در منطقه ایران بستر فرایند مطلوب را طی میکندباید ازفرصت بدست آمده برای توسعه استفاده کرد.... امروز دنیا به نقش ایران در زمینه های مختلف اذعان دارد".

http:/www.siasi.porsemani.ir/content/

بدنبال این افاضات توخالی لاریجانی و هم پیمانان بدنبال تزی میگشتم که نظام ولایت ازآن " ثبات سیاسی" پیروی میکند، در پرسمان دانشجو "وابسته به اقمار ولایت این مقاله را که در سایت" نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، معاونت مطالعات راهبردی، بقلم ابوذر مظاهری دکترای علوم سیاسی  در مورد "عوامل ثبات سیاسی" که لینک آنرا در بالا میبینید یافتم.           

از دیدگاه این تئوریسین موارد موثر در ثبات سیاسی به شرح زیر است.

1.مشروعیت

2. مقبولیت (مشارکت مردم)

3. رهبری

او در این مورد توضیح میدهد که:

این قابل درک است که وجود یک مقام عالی در رأس نظام سیاسی به صورت مادام‌العمر، موجب نظم و ثبات سیاسی آن نظام می‌شود و معمولاً این‌ گونه نظام‌ها دچار دگرگونی‌های کمتری هستند..... . به تعبیر دیگر، رهبری دراین نظام مادام‌الشرایط‌‌ است، نه مادام‌العمر. به طور طبیعی، چنین دوامی با چنین منطقی می‌تواند موجب ثبات سیاسی شود.


4. کارآمدی

حتما التفات دارید که نویسنده با ساده سازی کودکانه و به شیوه های روضه خوانی دارد سازمان سیاسی یک کشور را با تشکیل یک انجمن دانشجوئی شبیه سازی کرده و آنرا به قریب به 80 میلیون ایرانی قالب کند. با نگاهی جامعه شناسانه به پدیده ثبات سیاسی کشور که نیاز به برایندهای مختلف ( که هر برایند از تعدادی موئلفه تشکیل شده) از جمله مهمترین آنها برایند فرهنگی و موقعیت سوق الجیشی کشور و برایند اقتصادی وسیاسی و ساختار های اجتماعی و و امنیتی وبین المللی دارد که علی الخصوص با پدیده جهانی شدن اقتصاد در خیلی از موارد حتی مرزهای ملی هم مخدوش شده است. امروز دیگر نمیتوان با متدالژی اوسکلاستیک دوران ماقبل رنسانس، که حکومت مذهبی یکی از رایج ترین شیوه های حکومت بود (از طریق ترساندن مردم از عقوبت آتش جهنم و صلابه کشی مخالفان حکومتی و انحصار علم و سواد و حکومت و جنس مونث توسط دستگاه دینی) بر مردم یک کشور باابعاد امروز ایران با گوناگونی دینی و زبان و رسومات در عصر آگاهی بشیوه خرافاتی وانحصاری حکومت راند. حکومت باید بتواند برنامه آینده خود را با نسل جوان بروز کند و روند حکومت را با در خواستهای نسل بعد تطابق کند وگرنه راهی جز سقوط در میانه راه ندارد.

قبل از پیشگوئیهای ذهنی بهتر است ثبات سیاسی را که در سایر کشورها ی دموکراتیک تجربه شده مطالعه کنیم و بعد بدون تعصبات سیاسی و دینی، آینده این حکومت را گمانه زنی کنیم. این کشورها گرچه از بافت متفاوت حکومتی اما از محتوای مشابه ای برخوردارند متوجه میشویم که این کشورها علی رغم همه کمبود ها نیروئی بنام ساختار شکن( بر انداز) در آنها موجود نیست و اما چرا؟

علت اصلی را باید در تعهد و پایبندی آن حکومتهای به دموکراسی دانست ( نه مردم سالاری دینی که به فاشیسم دینی مبدل گشت که خمینی به آن لقب "حکومت الله" داده است). و راز موفقیت این نظامها عبور نکردن از خطوط قرمز دموکراسی یعنی انتخابات آزاد برای همه آحاد ملت است چه انتخاب کننده و چه اننخاب شونده (حاکمیت ملی). نقایص قانونی توسط منتخبین ملت تصحیح و یا بروز میشود بدون اینکه نیازی به انقلاب وسرنگونی نرم یاخشونت آمیز باشد. در این کشورها حقوق اقلیتها و احزاب گوناگون که در اپوزسیون هستند تضمین شده است. در انتخابات پیش رو آحاد ملت همه حق انتخاب شدن و انتخاب کردن را دارندو دیگر نیازی به اعتقاد ویا تعهد به پادشاه و یا ولی فقیه نیست و اعتقاد به خدا یا عدم اعتقاد بآن خط قرمز نیست لا اکراه فی الدین که در قرآن آمده برای همه این کشورهای با ثبات واقعا خط قرمز است بجزدر کشور باصطلاح "حکومت اسلامی" ایران . انتخاب کنندگان آزادانه به حزب یا کسی رای میدهد که آن حزب افکار رای دهنده را در مجلس قانونگذاری نسبتا تامین میکند. در این حکومتها کرامت انسانی محترم شمرده میشود مردم بطور نسبی از امنیت اجتماعی بر خوردارند (با اعمال وحشیانه اسید پاشی و امر به معروف و نهی از منکر، حمله و هجوم اوباش موتور سوار و بسیج چماق بدست و دهها ارگان سرکوبگر و تفتیش عقاید مواجه نیستند...). و از استقلال قوه قضائیه بر خوردارند واز شر انواع دادگاههای شرع بدون حضور وکیل مدافع خلاصی ذارند ومردم را بخاطر اعتقاد یا عدم اعتقادبه خدا اعدام نمیکنند. پس گرفتاریهای نظام چیست که باین روزگار گرفتار و رو به قبله افتاده و بجنگ شیمیائی با جوانان وبانوان کشور روی آورده و کاسه لیسی و زبونی با استعمارگران را پیشه کرده؟

1. فقدان یک استراتژی اجتماعی,فرهنگی,اجتماعی,آموزشی و تربیتی بروزشده مناسب با کشور باستانی ایران که آنهم به ساختار و بنیاد ولایت فقیه بستگی دارد، کشور را تبدیل به باتلاقی نمود که هرچه نظام در آن بیشتر دست و پا میزند در آن بیشتر فرو میرود. دقیقا بهمین دلیل نسل آینده کشور که از نظر فکری و علمی به مراتب متکاملتر از نسل ماست دراین نظام تطبیق پیدا نمیکندوباید گفت نظام گریزی غریزه اکتسابی آنهاست. شیوه جذب آنها مقابله با آنها نیست بلکه باید در آنها حل شد یعنی نظامی مناسب تکامل اجتماعی متحول کرد چرخ تکامل را نمیشود از رفتن و رها شدن باز داشت، مثل رانندگی در خودروئی ایست که با سرعت جلو میرود و راننده پشت سر را مینگرد. رجوع کنید به سرنوشت همه حکومتهای سرکوبگر در زباله دان تاریخ. در این مقاله موانعی که بر سرراه آینده این حکومت است رابسیار دست چین شده فهرست میکنم.

2.رهبران منتخب

رهبران کشور خود بر گزیده یک سیستم دموکراتیک و منتخب مردم هستند. و منتصب به " وحی" و ”ماوراء طبیعه" نیستند. و رهبران غیر منتخب مثل پادشاهی در قوه اجرائیه کشور دخالت ندارند. وآنها پست های تشریفاتی هستند. ولایت فقیه تنها نوع حکومتی در جهان است که ریاست قوای سه گانه بعلاوه نظامی و مذهبی را هم یکجا در اختیار دارد. و تازه قصد راه اندازی وزارت جدیدی بنام امر به معروف و نهی از منکر را دارد که خود در آن اختیارات منحصر به فرد دارد و قوانین کشور هم کاری ندارد.

3. عدالت اجتماعی و نفی اپارتید ملی و نژادی وجنسی و دین دار و بی دین.......

برابری زن و مرد امروزه به جز تعداد معدودی از کشورها رعایت میشود. حقوق زنان در امور ارث و وراثت و حضانت اطفال و حق انتخاب شغل و دیه و پوشش تبعیض امیز است. تعدد زوجات و ازدواج موقت از نوع قوانین استثماری و برده داری محسوب میشود . این نقض اساسی حقوق زنان, آنان را به یک برایند جدی ضد نظام و انقلابی ارتقا داده است.زنان امروز ایران که با حقوق خود کاملا آشنا هستند هرگز تن به این نظام نخواهند داد. این بی عدالتی در مورد هنرمندان و اقلیت های قومی و ملی و مذهبی عریانتر است. بی عدالتی نسبت به اتباع کشور حتی در ابعاد بسیار کوچک که زمینه نارضایتی در آن موجود است میتواند جرقه انقلاب را بزند. خود سوزی یک تونسی سبب شعله ور شده انقلاب در آن کشور شد.

4.اقتصاد بالنده و شفاف

آن داستان خمینی که گفته بود "اقتصاد مال خر است" هزینه سنگینی برای ملت ایران بجا گذاشت. اقتصاد و بودجه پایه و اساس هر دولت جدید در هر کشور دموکراتیک است که دولت باید آن را طوری تنظیم کند که از پارلمان رای اعتماد بگیرد و گرنه دولت سقوط میکند.و این چیزی است که رژیم وامانده آخوندی همیشه با "بودجه و اقتصاد "مشکل داشته است.

بر کسی پوشیده نیست که رژیم حاکم بگفته لاریجانی از ابتدا با "بودجه و اقتصاد مشکل داشته" است. حاکمیت بدلایل ماهوی خرده بورژوازی ملاکی با مقوله اقتصاد به عنوان یک علم نمینگرد. اولا اموال بیت المال را با اموال شخصی خود یکی میدانند و هرچه که دوست دارند برای خود بر میدارند واگر چیزی ماند برای ملت میگذارند که معمولا بعلت تعدد و کثرت "روحانیون" که هر روز بیشتر هم میشوند چیزی باقی نخواهد ماند . «نگاهی به در آمد نفت در زمان احمدی نژاد» بیاندازید بعد متوجه خواهید شد. نحوه بر خورد ملا ی عظمی پس از دزدیهای کلان را بیاد داریم که علنا خواستار سکوت رسانه ها شد. اینها هم از مردم مالیات میگیرند و هم خمس و ذکات و بعضا باج هم میگیرند که هر ملائی برای وجوهات خود........ دلیل دزدیهای کلان حکومتی مثل دزدی بیت المال توسط حاکمیت که خود گواه عدم اطمینان حکمرانان در ثبات کشور است طبق شرع جرایم سنگینی بدنبال دارد ولی کسی پاسخگو نآن نیست. در نهایت مارک دزد و چپاولگر بر پیشانی این نظام حک و نهادینه شده و کسی را در این نظام استثنا نکرده است. ومشروعیت کل نظام را نزد خلق الله از همه جهات اللخصوص دینی به صفر رساند. با پراکندگی این اخبار در افکار عمومی "روحانیت" جایگاهی در دسته بندی اجتماعی پائین تر از بزهکاران دریافت میکنند.

5. امنیت اجتماعی

اعدامهای خود سرانه، کشتار های خانوادگی، قومی، مذهبی، سیاسی، تنبیهات خیابانی، سانسور مطبوعات، ممنوعیتهای مدنی و سیاسی و تروریسم دولتی و فساد اداری و دستگیریهای خودسرانه، دخالت و سرکوب در دانشگاهها و مدارس جو نا امنی اجتماعی را بالا میبرد و افراد نا راضی را کم کم به محافل زیر زمینبی سوق میدهد که در روز مبادا این گروهها و دسته ها به تشکیلات ساختارشکن خواهند پیوست.

6. ایدالژی ( بمعنی تنظیم رابطه عملی با مردم کوچه و بازار یا عملکرد اجتماعی)

اگر این رژیم بخواهد ماهیت واقعی خود را اعلان کند به اینهمه دستگاه نمایشی مثل مجلس و کابینه و انتخابات و...که ابزار های "غربی" هستند نیازی ندارد. اوفقط یک جیش عظیم نظامی و تعدادی والی میخواهد. و "امت اسلامی" که از دید گاه حکومت "همه مردم ایران" موجود است وامام هم دائم العمر خود سید علی هست. از همین دیدگاه، اصول و فروع دین که البته به جز امر به معروف و نهی از منکر و خمس و زکات و امامت بقیه اش زیادی است. البته دو چیز مهم باید به اصول و فروع دین اسلام ارتجائی خمینی و اذناب این حکومت اضافه شود، حجاب اجباری بعنوان شکل و دیگری بمب اتمی بعنوان محتوا. افکار این رژیم بقدری ارتجاعی است که تا چند سال دیگر آرزوی رام کردن حتی یک دانش اموز یا دانشجو را بگور خواهد برد. این نظام واقعا ابتر میشود.

7. اقشار کم در آمد.

از آنجائیکه این نظام با یک سیستم مافیائی حکومت میکند, بعلت انحصاری کردن واردات محصولات کشاورزی و صنعتی میلیونه نفر از روستائیان و خرده سرمایه داران بیکار شداند و دیار خود را برای یافتن لقمه نانی به شهرهای بزرگ روی آورده اند که آثار سوء آن بحث این مقاله نیست جهت مثال در استانهای شمال کشور دامداری و کشاورزی و ماهیگیری و توریسم که تنها روش کسب در آمد این خطه از ایران است کاملا نابود شده و حتی امکان بازسازی آن هم وجود ندارد.سران رژم اعتراف میکنند که 50% نیروی کار ایران در تولید نقشی ندارند. و 15% جمعیت ایران 85% سرمایه ایران را در اختیار دارند. و آمارهای دهشتناک بیکاری که همان تهدید بالفعل رژیم اند گویای آینده تاریک این رژیم است.

8 .مشروعیت در هر نظام از دل عملکرد آن در درحیطه مبارزه با فقر، فساد، گرانی ایجاد کار و درمان وآسایش و آرامش و مبارزه با بی عدالتی وتلاش برای ترقی و افزودن کردن استاتوی زندگی فردی و اجتماعی و آزادیهای سیاسی و بیان و قلم است.

پس از سی خرداد 1360 که رژیم دست به حذف و سرکوب تظاهرات اپوزسیون اصلی خود زد و بدنبال آن بیش از 120000 نفر از آنها را اعدام کرد عدم مشروعیت بدلیل تک حزبی شدن آغاز شد. گرچه بعد ها در همین کشور آخوندی دهها "حزب" فرمایشی که در واقع جملگی از تقسیمات زنجیره ای همان حزب چماقداران جمهوری اسلامی و حزب الله هستند که از تفکر ارتجاع اسلامی و پیروان ولایت هستند که همه اعضای مجلس و حکومت آدمخوران را نیز تشکیل میدهند. فقط ماکت و یا کپی دموکراسی معابی است و چهره دیگر مشروعه خواهی ارتجائی است و کسی از جوامع متعهد روشنفکری را فریب نمیدهد. تعدد روزنامه ها و سایت های اینترنتی و انجمن های دارای مجوز فعالیت، جملگی از یک تفکر پیروی میکنند. رژیم بارها اعلام کرده است که این انتخابات برای نشان دادن به غرب است والا حرف رهبر مافوق حرفهاست. بافت و ساخت رژیم متعلق به عصر قرون و قوانین معاصر نیست. این رژیم نه از نظر دینی و نه سیاسی و نه قانونی و نه بین المللی و نه ساختاری مشروعیت ندارد. ومردم حداقل در سه قیام عمومی در سال 60 ، 78، 88 در ابعاد میلیونی با شعار خامنه ای قاتل ولایتش باطل است و.....و مرگ بر اصل ولایت فقیه مرزبندی نموده اند.

9. نیروی ساختار شکن

مجاهدین خلق انتی تز بنیاد گرائی یعنی همین نیروی مسلمان تحمل گرا و طرفدار جدائی دین از دولت. نیروئی که دارای سازمان وتشکیلات وبرنامه طراز دموکراسی دارد. آنها اعتقاد دارند که دین برای حفظ کرامت و راهنمای بشریت وپیشرفت و رفاه آورده شده و ماهیت آن ظلم ستیزی است. نه محدود کردن و غل وزنجیر بستن بر دست و پای انسانها. برای اطلاع بیشتر از برداشت دیدگاه این نیروی طرفدار سکولاریسم به سایت های شورای ملی مقاومت مجاهدین خلق و خانم مریم رجوی رئیس جمهور این شورا مراجعه شود.

این رژیم با تروریسم و صدور بحران زائیده شد, با آن زیست، با قیام و انقلاب به پایان میرسد. بحرانی که در سالهای 60 شروع شد ودر همانسال آقای مسعود رجوی مسئول شورای ملی مقاومت خطاب به همه جهان با صدائی رسا ارتجاع اسلامی یعنی بنیادگرائی را دشمن اصلی پیشرفت و تکامل بشری تلقی کرد و نه لیبرایسم را، که اکنون پس از میلیونها کشته و بیش از بیست میلیون آواره و بی خانمان و صد ها هزار معلول جنگی همه اینها زائیده دخالت رژیم ولایت فقیه در کشورهای همسایه ایران عراق، لبنان سوریه، فلسطین و یمن تحت عنوان صدور انقلاب است که امواج تخریب آن با رشد افسارگسیخته احزاب راسیسم در اروپا هم رسید.

بنا بر دلایل فوق از هر دیدگاهی که حرکت کنیم به این نتیجه میرسیم حاکمیت ولی فقیه از هیچ گونه پایگاه اجتماعی جدی بر خوردار نیست و دست کمی ازچنگیز و تیمور لنگ ندارد. این حکومت فقط دارای یک دستگاه عریض وطویل پرهزینه سرکوبگردارد که در تولید کشور و ثبات منطقه نقش منفی دارد. در واقع هیج کشوری با سرکوب مخالفان برای خود طرفدار تولید نکرده است.

اوضاع رژیم بسیار بی ثبات تر از آنست که حتی دست رسی به یک "توافق خوب" درمذاکرات اتمی بتواند در آن نقش تعییین کننده ای داشته باشد، زیرا رژیم با اتمی زائیده نشده که با آن پایان پذیرد. اما پس لرزه نتیجه این مذاکرات جدی خواهد بود هم در غرب و هم در داخل ایران واگر واقعا عقب نشینی ای صورت گیرد باید تا قم باشد وگرنه جبهه مخالفان مذاکرات که بمراتب قوی هم هستند (بدلایل فریبکاری های رژیم) آرام نخواهند گرفت. خواست آنها اینستکه پایان مذاکره باید معادل پایان رژیم هم باشد، هر شکلی به غیر آن رضایت نخواهند داد.