باقر رئیس الساداتی: حکم دادگاه فرانسه، پیروزی قانون و دموکراسی!‎

روز ۱۷ژوئن ۲۰۰۳ ساعت ۱ به وقت پاریس درست ۲۵۵ سال از تولد کتاب روح القوانین منتسکیو میگذرد که یک گردان از کماندو های نیروی ضد تروریستی پلیس فرانسه به ظرفیت ۱۳۰۰پرسنل نظامی با همراهی نیروی پلیسآر ای آی دی و دو گروه اضافی پلیس سی آر اس با پشتوانه هلی کوپتری و .... به اورسوآز محل کار خانم مریم رجوی به شکل وحشیانه ای حمله میکنند. انگیزه حمله دریافت خبر وجود سلاح و فعالیتهای تروریستی !! بهانه ای سخیف و نخ نما شده! مبارزه با تروریسم و ....! دفاتر شورای ملی مقاومت و منازل خانواده های شهدان مقاومت را محاصره میکنند و به تخریب اموال و اماکن، ضرب و جرح افراد حتی پدران و مادران سالخورده و ضبط اموال اعضای دفتر مقاومت و بسیاری از پناهندگان مبادرت کردند.

خانم رجوی و۱۶۳ نفر از ساکنین و یاران و همکاران اورا که بعضا سابقه بیشتر از ۲۰ سال زندگی در همین مکان و دارای استاتوی پناهنگی نیز بودند را با خود میبرند که پس از مدت کوتاهی همه آنها البته آزاد شده و فقط ۲۴ نفر تحت پیگرد قضائی قرار میگیرند.
دفتر کار او و خانواده ها را برای یافتن سلاح و مهمات گزارش شده آنچنان زیر و رو میکنند و شخم میزنند که به گفته شاهدان و روزنامه نگارانی که برای تهیه گزارش به محل آمده بودند، انگار که مأمورین تخریب شهرداری بوده اند برای از جا در آوردن خانه و دفتر کار. این پدیده ضد بشری از آن جا حائز اهمیت است که در کشوری اتفاق میافتد که افتخار دارد پیشتاز دموکراسی و قبله و سرمشق دموکراتها و دموکراسی خواهان دنیا است. کشوری که پایگاه و جایگاه دفاع از حقوق بشر است، زادگاه منتسکیو و محل زندگی ژانژاک روسو!!! 
داستان اما از آنجا آغاز میشود که وزیر خارجه وقت فرانسه دومینیک ویلپن در رأس هیئتی دیپلوماتیک و اقتصادی به ایران سفر میکند . مأموریت این هیئت عادی کردن مناسبات تیره و تار شده فرانسه با رژیم آخوندها، به سبب انجام عملیات تروریستی آنها در فرانسه و ترور مخالفان رژیم دراین کشور،اعلان شده بود. وضعیت خراب و بحرانهای اقتصادی دامن دولت دست راستی شیراک را گرفته بود. ایزولاسیون دولت آخوندها نه تنها ضرر و زیان جدی در دنیای پر رقابت اقتصادی متوجه اقتصاد فرانسه نموده، بلکه دست رقبا را نیز برای بیشتر بهره بردن وغارت و چپاول سفره مردم ایران که رژیم علنا از زبان رفسنجانی آنرا تبلیغ میکرد باز گذاشته بود. برای انعقاد قراردادهای بزرگ تجاری، از جمله فعالیت وسیعتر کارتلهای فرانسوی مثل توتال و سیتروئن و ....  که در آن زمان اقتصاد فرانسه سخت به آن نیازمند است با آخوند ها وارد معامله و بده و بستان میشود. در این رابطه برای خوش آیند رژیم ، باید پیش پرداخت به رژیم آخوندهای تروریست و به شدت در انزوای جهانی قرار گرفته، تقدیم میشد!!.
رژیم هیچ انتظاری از دولت فرانسه، جز نیست و نابود کردن تنها دشمن جدی و پیگیرش یعنی مقاومت خونین مردم ایران نداشت. آخوندها شرط بهره مندی دولت فرانسه از سفره پهن شده مردم ایران بوسیله این حکومت ضد ملی را* دستگیری رهبران مقاومت و تحویل آنها به رژیم قرار داده بودند. این حمله و بازداشتهای متعاقب آن که با ابتکار عمل وزارت کشور فرانسه تحت وزارت نیکلا سارکوزی، قبلا نیز با هماهنگی فعال با ارگانهای مختلف رژیم ایران از جمله وزارت خارجه، وزارت اطلاعات، دفتر ریاست جمهوری و سفارت ملایان در فرانسه طراحی شده بود و به همین مناسبت ارگانهای فاشیسم مذهبی در ارتباط تنگاتنگ با سرویسهای فرانسوی به پرونده سازی پرداختند و شورای عالی امنیت رژیم به دستور رئیس جمهور وقت رژیم ، قول مساعدت و تقبل تأمین همه هزینه های کلان آن را داده بود. 
از آخوندها، که نه از قانون و نه از انسانیت و آزادمنشی بویی نبرده بودند! انتظاری نبود. اما از دولت کشوری که زادگاه دموکراسیهای دنیای نوین بود! چطور میتوان انتظار داشت که یک دولت مقتدر و دموکراتیک آبروی تاریخی خود را در معامله و زد و بندی جنایتکارانه و مافیایی !! بر باد بدهد که عاقبت آن جز بدنامی برای آن کشور وخاطره ای تاریک و به شدت مشوه در حافظه تاریخی مردم ایران و مقاومتشان از این کشوررا دربر نخواهد داشت. دولت وقت فرانسه که بیشتر ایده های جناح راست حزب دست راستی در فرانسه را .....نمایندگی میکند مهمترین اصل قانونی تفکیک قوا در قانون اساسی فرانسه را که ۲۵۵ سال بر مناسبات سیاسی اجتماعی این کشور بر اساس روح القوانین** منتسکیو در سال ۱۷۴۸ استوار است را زیر پا میگذارد و قوه قضائیه این کشور را آلت فعل اقدام غیر قانونی و غیر دموکراتیکی میکند که بعد از گذشت ده سال از آغاز آن به ناچار به اشتباه بودن آن اذعان مینمایند. 
اما آن چه که در این تهاجم اتفاق افتاد، یک جنگ نا برابر ولی تمام عیار سیاسی بین مقاومت و رژیم و حامیان بین المللی اش، این بار در صحنه و زمین فرانسه، در پاریس است که در میگیرد، جنگی تمام عیار که تا بشریتی وجود داشته باشد نتیجه درخشان پیروزی این مقاومت بر مرتجعین و استعمار! بر اوج قله های افتخار یک انقلاب و مبارزه مردمی برای همه مردم دنیا خواهد درخشید. خورشید های بی مثال انسانی در خنثی کردن این توطئه ارتجاع و استعمار آنچنان با فدا و ایثار جانهای شیفته خود نور افشانی نمودند،و درسی به خودکامان و صاحبان زر و زور و تزویر دادند که چیزی جز سرزنش و بی آبرویی محض از اقدامات ضد انسانی و بی شرمانه نصیبی نبردند. 
ژان کلودموریس سر دبیر سابق ژورنال دو دیمانش،که به همراهی با یک هیئت بلند پایه دیپلوماتیک دولت ژاک شیراک در سال ۲۰۰۳ به ایران سفر کرده بود در دوازهمین بخش از کتابش مفصلا راز بند و بست های غیر اخلاقی و بعضا جنایت کارانه این هیئت را با رژیم آخوند ها بر ملا میکند، او ۳۱ صفحه از این بخش از کتاب معروفش را اختصاص میدهد به ماجرای ۱۷ ژوئن و دست های پشت پرده آن او مینویسد: از ما خواسته میشود که سالن را ترک کنیم. جلسه میخواهد شروع شود. من کیفم را روی صندلی فراموش کردم. وارد میشوم، آنرا بر میدارم میخواهم به همکاران خبرنگارم بپیوندم. دیگر دیر شده است. دربها بسته شده. دو ریشو راه مرا میبندند. آنها یک صندلی آزاد در پشت سر هیئت فرانسوی را نشانم میدهند. شکی نیست آنها مرا با یک دیپلمات عوضی گرفته اند. قطعاً یک دیپلمات درجه دوم میدانند! ولی تصور میکنند که بهر حال دیپلمات هستم. در نتیجه آرام مینشینم و دفتر یادداشتم را در می آورم. سپس او بعد از شرح و تفصیلهای مذاکرات حول و حوش مسائل دیپلوماتیک و اقتصادی که شامل تجهیزات لجستیکی برای ارتش به بهانه مبارزه با قاچاق مواد مخدر و غیره و ذالک و تعارفات معمولی سیاسی، خرازی وزیر امور خارجه آخوند هافضای مذاکرات را به اصل مطلبی که در واقع خوسته اصلی رژیم است میکشاند. او مینوسد: سپس وزیر ایرانی به فرانسه درس میدهد: « فرانسه که خودش را به عنوان کشور حقوق بشر معرفی میکند, در خاک خودش حضور و فعالیت یک سازمان تروریستی را قبول میکند. این غیر قابل قبول و غیر قابل فهم و بسیار در رابطه با روابط دو کشورمان نگران کننده است. بخصوص که این تروریستها که در ایران ضربه زده اند بنظر میرسد که در اور سور اوآز یک استاتو مصونیت سرزمینی برخورد دارند. مبارزه علیه تروریسم باید بدون تبعیض باشد. ریشه کن کردن این پدیده ضد بشری نمی تواند بدون همکاری جامعه بین المللی تضمین پیدا کند». در این جا پاسخ غافلگیر کننده  دویلپن این است: «میتوانم به شما اعلام کنم که نیکولا سارکوزی یک عملیات در این رابطه را دارد تدارک میبیند. » خرازی: «ما مایلیم که سفیرمان در پاریس با آقای سارکوزی برای پیشبرد این پرونده دیدار کند».
برای امثال ویلپن و دولت متبوعش هیچ چیز اهمیت بیشتری جز حفظ منافع شرکتهایی همچون توتال نیست حالا چه اشکالی دارد که یک سازمان به زعم آنها تروریستی هم این وسط نیست و نابود شود و تاریخ به زودی فراموش خواهد کرد! خرجش فقط یک عملیات ساده پلیسی است که توجیه قانونی آنرا هم قرارداشتن نام این سازمان در لیست سازمانهای تروریستی فراهم آورده است! موریس ادامه میدهد: که آنچه را که ویلپن نمی داند, نتایج این «عملیات» است. این عملیات دو ماه دیگر واقع میشود وقتی که از طریق سارکوزی، قاضی ژان لویی بروگیر، د اس ت را نه برای یک کنترل معمولی سازمان مجاهدین بلکه برای یک موج دستگیری خشن که نتایج فاجعه باری از نظر حقوق... و اسف بار برای زنان پناهنده که دست به خودسوزی زده بود, بهمراه خواهد آورد.
اما این سکه روی دیگری هم دارد و آن مقاومت است و مقاومتی با پشتوانه ای از دریا دریا خون انسانهای قهرمانی که با مخوف ترین دیو استبداد دینی چنگ در چنگ شدند و آن چنان ضربات جانانه ای بر پیکر فرتوت این گرگ پیر تاریخ انسانها فرود آوردند و زهری به حلقوم کثیفش ریختند که جایی جز جهنم برای خود پیدا ننمود. مردم ایران و اعضا و هواداران مقاومت در سرتا سرگیتی همچون صاعقه ای در دل تاریکیها به اعتراض و تحصن در مقابل سفارتخانه های فرانسه در اروپا و آمریکا متوسل شدند، اعتصابات غذای آزادیخواهان و آزادگان ایرانی و خارجی و اعتراضات مدنی هزاران انجمن و کانون و حزب و گروه های هوادار دموکراسی و حقوق بشر همچون آواری برسر دولت متجاوز فرانسه فروریخت. در همان روزهای نخست ققنوسهای سوزان در جلو وزارت کشور فرانسه و لندن آتش بر پر و بال خود در افکندند. به رویه چند روزی تیتر اول خبرگزاریهای مهم دنیا به مجاهدین و مقاومت خونینشان اختصاص یافته بود. دولت فرانسه در بهت و حیرت شاهد تیز ترین انتقادات نه تنها از جانب شخصیتها و احزاب مترقی خود که از جانب درصد بالایی از شخصیتهای آزادیخواه و مترقی وحامی حقوق انسانها در سرتا سر گیتی شده بود. ژان کلود موریس در کتاب خود مینویسد: یک زن دیگر این یکی ایرانی، خود را در مقابل د اس ت به آتش میکشد. آنها چهار نفرند که فتیله را زدند: شیراک، سارکوزی، ویلپن و قاضی بروگیر. مصلحت حکومتی. آری کسانی که فکر میکردند میتوانند با یک یورش و ردیف کردن یک مشت تهمت و دروغ آتش مقاومت را خاموش کنند سخت به اشتباه خود پی بردند و ایرانیان نشان دادند که با دم شیر بازی نمودن از هر روباه مفلوکی ساخته نیست. غیرت و حمیت ایرانیان چه در داخل و چه در سرتاسر این گیتی پهناور، آزادگی و انسانیت بر انگیخته شده هواداران حرمت انسان در میان مردمان جهان و پیوستنشان به موج اعتراض و اعتصاب اجازه نداد معامله قرون وسطائی جان انسان در مقابل نفت به انجام خائنانه خود برسد و میز مماشات و فریب و دروغ و همراهی با ارتجاع را سخت بهم ریخت. حالا بعد از ۱۰ سال امروز قاضی تحقیق ضد تروریزم دادسرای پاریس با صدور دستور منع تعقیب، پرونده ننگینی را مختومه اعلام میکند که همگان میدانستند چیزی جز دجالیت آخوندها و طمع و حرص و آز لجام گسیخته نبود نه نشانه ای از پولشویی و نه دلیلی و مدرکی دال بر تروریزم !!!! سئوال بزرک اما این که اگر نبود استقلال دستگاه قضائی و اگر نبود سیستم دموکراتیک اصیل و درست بنا شده، که انسانها از طریق آن به حقوق انسانی خود میرسند آیا علیرغم جان فشانیهای فداکارانه و بیباکانه اعضای مقاومت فریادشان به جایی میرسید. ژان ژاک روسو روزی در همین فرانسه میگفت هیچکس نباید قدرتی بیش از آن قدرتی که قانون به او داده است، داشته باشدو آنچه که قانون به او داده است باید با نیروی طبیعی و روح آنها سازگار باشد. بدون برابری آزادی نیست و اگر هم هست پوچ است. روسو گفت آزادی انسان در آن است که از معیار های عالی اخلاقی پیروی کند، حقوق خود و دیگران را رعایت کند و از دولت ( قانون ) پیروی نماید.
این سخن رهبری تابان این مقاومت برادر مجاهد مسعود رجوی است: «در جایی که هنوز یک قطره قانون و یک ذره آزادی و وجدان وجود دارد، تردید نکنید که ما پیروزیم».
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*
رفسنجانی در همه پیامهایش مرتبا دول غربی را به بهره مندی از سفره ایران دعوت میکرد
**
کتاب روح القوانین منتسکیواساسی ترین مأخذ و منبع تدوین اساسنامه آمریکا و اساسنامه شورای انقلاب خود فرانسه در سال ۱۷۹۱بوده است