جمشید پیمان: هم وطنان ایرانی انسان دوستم! هنوز دوستتان دارم

درود بر شما، تا آنجا که می شناسمتان شخصیتی هستید مدافع حقوق بشر. ایرانی هم هستید. از خلیدن حتی یک خار هم به پای هر انسانی و از جمله ایرانیان غمگین می شوید. آفرین بر شما و شرفتان که از چنین منش های والائی بر خوردارید.

همه اینها ستایش انگیزاند. اما آن پنجاه و دو انسانی که در شهر اشرف قتل عام شدند، به چشمتان نیامدند؟ از ستمی که بر آنها رفت بی خبرید؟ نکند خبرش را نشنیدید؟ این آخری را گمان نمی کنم.

هموطنانم! گیرم که با منش و روش آنها مخالفید، گیرم که از آنها خوشتان نمی آید. گیرم که آنها اصلا ایرانی نیستند. آیا انسان های دربند و بی سلاح و بی دفاع هم نبودند؟آیا نمی دانستید که آنها سالهاست بی سلاح و بی دفاع ،عملا در بندند؟ آیا ندیدید چگونه آنها را قتل عام کردند؟ آیا ندیدید که زخمی هایشان را در درمانگاه تیر خلاص زدند؟ آیا ندیدید و نشنیدید که دست هایشان را بستند و گلوله بارانشان کردند؟ اگر ندیده اید و اکنون که دهها هزار خبر و گزارش درباره این جنایت منتشر شده است ، هنوز از آن بی خبرید، پس دو سه دقیقه وقت بگذارید و اندکی از خبرها را بخوانید. اما اگر از این ماجرای وحشتناک آگاهید و نسبت به تقبیح آن به صورت علنی کاری نکرده اید از شما با تاکید می پرسم:

"چرا به عنوان یک یک انسان شرافتمند و مدافع حقوق بشر این جنایت را تقبیح و محکوم نکردید و نمی کنید؟ نگوئید از دیدن آن صحنه ها ناراحت شدید و دلتان سخت به درد آمد.نگوئید در قلبتان کسانی که این جنایت را مرتکب شده اند نفرین کرده اید. و امیدوارم نگوئید که می ترسید به صورت علنی این کار را بکنید زیرا با رژیم جنایتکاری سر و کار دارید و از واکنش آن نسبت به خودتان بیمناکید. و اگر خارجه نشین هستید نگوئید می ترسید در جریان رفت و آمد به ایران برایتان مشکلی ایجاد شود. زیرا اگر نیک بیاندیشید می بینید که این بهانه بسیار نازیباست."
باری، هم وطنانم !به من پاسخ ندهید. من که هستم که از شما جواب بخواهم و یا شما قابل بدانید پاسخم را بدهید. اما می دانم وجدان بسیار حساسی دارید. این را مطمئنم. پس به وجدانتان که می توانید پاسخ دهید. هنوز دوستتان دارم!