جمشید پیمان:نه "کودک" نه "سرباز" نه " کودک ‌سرباز، بل رزمنده ی آزادی

 

مقدمه:  به تازگی فیلمی به نام « کودکان اشرف»  ساخته شده که مضمون و محتوای آن برای تخریب  و  مخدوش کردن چهره ی جوانانی است  که سال ها  پیش با نداشتن سن رسمی  برای رفتن به سربازی رسمی و قانونی در یک کشور، میخواستند با رژیمی ضد بشری، تروریست جنایت کار برزمند! نوجوانان و جوانانی که در آن روزگار حد اقل 14 ساله بودند و امروز  دست کم چهل ساله اند!  سازندگان و نقش آفرینان و مبلغان این فیلم ، بطور صد درصد ( خواسته و به احتمال اندک: ناخواسته) همسو و در راستای جنگ تبلیغاتی دیرینه ی رژیم آخوندی بر ضد سازمان مجاهدین خلق و ارتش آزادب لخش ملی ایران عمل می کنند!

این فیلم به طرزی حیرت آور در نشریات شنیداری و تصویری و نوشتاری حاکمیت آخوندی و نیز عوامل و وابستگان رژیم در خارج از ایران، در سطحی گسترده منتشر شده و بر آن تفسیرهای پر از دروغ و فریب نگاشته اند!

همه ی حرف و لُبّ کلامشان هم این است که چرا این جوانان در دوره ی کودکی( از سه ساله تا ده ساله) از مادرو پدرشان جدا  و از عراق زیر بمباران شبانه روزی نیروهای ائتلاف در جنگ خلیج(فارس) به کشورهای امن در اروپا، آمریکا ووو منتقل شده اند و از مهر و مراقبت پدر و مادر محروم گشته اند! و سال ها پس از این رویداد چرا آنها را که نوچوان و جوان شده بودند ، دوباره به عراق بازگرداندند!

دوست دارم نظرم را در این رابطه در چند نکته و به اختصار ابراز دارم:

 

نکته نخست: جدایی احتناب ناپذیر

پدران و مادرانی که در ارتش آزادی بخش ملی ایران علیه نظام پلید جمهوری اسلامی می جنگیدند، به علت شرایط  بسیار خطرناک حاکم بر منطقه، ناگزیر شدند نزدیک به هزارتن فرزندان خردسال تا حدود ده ساله شان را از منطقه جنگی عراق خارج کنند و به کشورهای امن برسانند!  دورافتادن  رزمندگان از خانواده هایشان( اعم از همسر و فرزند و پدر و مادر ...) حتا در جنگ های رسمی و کلاسیک میان دو یا چند کشور امری معمول و اجتناب ناپذیر است ، چه رسد به جنگ های نا برابر و پارنیزانی گروهی رزمنده علیه یک نظام ضد بشری و جنایت کار!

 در رابطه با کودکان رزمندگان ارتش آزادی بخش ملی ایران،این جدا یی ناگزیر و مفارقت  میان مادران و پدران رزمنده و فرزندان خرد سالشان، یکی از  انسانی ترین تصمیم ها محسوب می شود. اقدامی باشکوه و درخور ستایش و البته سرمشق برای کاربرد در موارد مشابه. این اقدام ناشی از احساس مسؤلیت عظیم مجاهدان در مقابل جان هزار کودک خردسالی بود که باید از عوارض مبارزه ای مصون میماندند که خمینی ضد بشر و نظامش به مردم آزادی خواه ایران تحمیل کرده بود! اگر مجاهدین جز آنچه در اینمورد کردند کار دیگری میکردند که منجر به از میان رفتن جان همه یا بخشی یا اندکی از این کودکان می شد، قطعا امروز و در برابر تاریخ باید پاسخ میدادند چرا برای نجات کودکان اقدام فوری و مؤثر نکردند!

درود به شرف آن پدرها و مادرها و درود و آفرین بر موقع شناسی، مسؤلیت پذیری و تدبیر خردمندانه و شجاعانه آنها و سازمان مجاهدین خلق و ارتش آزادی بخش ملی ایران.

 

نکته دوم : نوجوانان رزمنده ی آزادی

در سال های ۱۳۷۵ تا ۱۳۷۷ شماری از همان کودکان که در کشورهای امن به چهارده، پانزده سالگی و یا بیشتر، رسیده بودند، با میل خودشان و با موافقت و رضایت مادران و پدرانشان، خواهان بازگشت به عراق و دیدار با والدین شان  گردیدند و نیز پیوستن به صفوف رزمندگان ارتش آزادی بخش ملی ایران شدند! (۱)

من واقعا  نمیدانم قصد آنها از این بازگشتن و پیوستن چه بوده است!  امّا اگر هدفشان پیوستن به رزمندگان و پیکار با حاکمیت جنایت کار، تروریست،و ضد بشر آخوندی بوده است، من به تصمیم شان احترام میگذارم و شهامتشان را  صمیمانه می ستایم! من آن نوجوانان رزمنده یا علاقمند به رزم علیه جمهوری اسلامی را  نه " کودک" می شمارم و نه بر پیشانی پاک و روشنشان انگ " کودک سرباز" میزنم!

در تمامی جنگ های آزادی بخش جهان معاصر و انقلاب های ضد دیکتاتوری  چه در ایتالیا و آلمان و فرانسه و چه در پرتغال و اسپانیا و کشورهای آفریقایی  تحت سلطه ی  استعمارگران  و چه در آفریقای جنوبی زیر حاکمیت سفید پوستان نژاد پرست، نوجوانان و جوانان  نقش ارزند، مهم و تاثیر گذار داشته اند.

ایران تحت اشغال حاکمیت آخوندی که هزاران تن از آزادیخواهانش از نوجوان تا کهن سال، به دست دژخیمان این رژیم کشته شده اند، از آن قاعده ی نانوشته برکنار نیستند. جز نظام پلشت جمهوری اسلامی و دست نشاندگان و مزدورانش و جز بریدگان از مبارزه و پناه بردگان به زیر عبای حاکمیت آخوندی و جز پشیمانان از مبارزه،  دیگری را نمی یابید که بجای برخاستن و از سرتعظیم  این جوانان را ستایش کردن، آنها را مورد اهانت قرار دهد، یا سازمان مجاهدین و ارتش آزادی بخش ملی ایران را متهم به سوء استفاده از" کودک سربازانی" کنند که هنگام پیوستن به ارتش آزادی بخش ملی ایران نه کودک بوده اند، و نه سرباز و نه تصمیمشان مبتنی بر اجبار بوده است.

 

نکته سوم: رزمیدن یا تمایل به رزمیدن این جوانان در خور غرور و افتخار است

رزم قانونی و پیش بینی شده در اعلامیه جهانی حقوق بشر علیه نظام ضد بشری جمهوری اسلامی  حق همه ی آزادی خواهان ایرانی از نوجوان چهارده ساله است تا هر پیر سالی که بتوان با استفاده از هر وسیله ی مشروع و مقبول در این رزم مشارکت کند! هیچ کس حق ندارد  نوجوانان و جوانان از چهارده سال به بالا را از رزم فردی ویا جمعی علیه یک نظام و حکومت ضد انسانی مانند نظام آلمان نازی یا ایتالیای فاشیستی یا افریقای جنوبی آپارتاید یا نظام جمهوری اسلامی و حکومت جنایت کار بشار اسد در سوریه ، باز دارد و تصمیم آنها را مورد تشکیک و خدشه قرار دهد. هیچکس حق ندارد این رزمندگان را مشابه سربازان یک دولت قانونی معرفی کند و با این قیاس دروغ و پر از نیرنگ به تخریب ساختار مبارزه علیه نظام های ضد بشری بپردازد!

 

 (۱): درسند پیوست دست خط و امضا و مهر انگشت پدر یکی از همان نوجوانان را می بینید که به درخواست مختارانه و داوطلبانه پسرش برای پیوستن به ارتش آزادی بخش ملی ایران رضایت داده و به این پیوستن افتخار کرده است! پسر این پدرکه در آن روزگار بدون هیچگونه اجباری به ارتش پیوسته و امروز که چهل ساله شده در همین فیلم در حقیقت نقش اصلی را در تخریب مجاهدین ایفا می کند.